بالا که برد دشمن دون تازیانه را گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را وقتی که رفت دست علی بین ریسمان آتش زدند قلب تو و آشیانه را حیدر بهانه ای است �

بالا که برد دشمن دون تازیانه را گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را وقتی که رفت دست علی بین ریسمان آتش زدند قلب تو و آشیانه را حیدر بهانه ای است �

بالا که برد دشمن دون تازیانه را گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را وقتی که رفت دست علی بین ریسمان آتش زدند قلب تو و آشیانه را حیدر بهانه ای است �

بالا که برد دشمن دون تازیانه را گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را وقتی که رفت دست علی بین ریسمان آتش زدند قلب تو و آشیانه را حیدر بهانه ای است �

بالا که برد دشمن دون تازیانه را گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را وقتی که رفت دست علی بین ریسمان آتش زدند قلب تو و آشیانه را حیدر بهانه ای است �
بالا که برد دشمن دون تازیانه را گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را وقتی که رفت دست علی بین ریسمان آتش زدند قلب تو و آشیانه را حیدر بهانه ای است �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بالا که برد دشمن دون تازیانه را گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را وقتی که رفت دست علی بین ریسمان آتش زدند قلب تو و آشیانه را حیدر بهانه ای است �

 

بالا که برد دشمن دون تازیانه را

گم کردی ای کنیز خدا راه خانه را

وقتی که رفت دست علی بین ریسمان

آتش زدند قلب تو و آشیانه را

حیدر بهانه ای است که بستر نشین شوی

بیرون کشیده اند ز خانه بهانه را

افتاد روی خاک، اگر گوشواره ات

باید حسن به خانه برد دانه دانه را

قنفذ برای اینکه تو را پرپرت کند

اول نشانه رفت رخ و کتف و شانه را

پیش حسن کسی که غرور تو را شکست

می زد به پهلویت لگدی عامدانه را

سیلی به تو زدند، حسن داد می کشید

در خاک برد زندگیِ جاودانه را

وقتی که دید بازوی تو زینب این بگفت

بیخود نبود مادرم انداخت شانه را

رفتی و قبر مخفیِ تو بی نشانه ماند

 در گور برد دشمنت از تو نشانه را

رضا باقریان

 


تعداد بازديد : 125
پنجشنبه 03 بهمن 1392 ساعت: 7:45
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف