السلام علیکم یا اهلبیت النبوه پنجــــره با زمن وبا زترین پنجره آب زنم برلب این پنجره ای قلم آماده ام ، آغاز کن پنجره ای روبه جنون بازکن پنج

السلام علیکم یا اهلبیت النبوه پنجــــره با زمن وبا زترین پنجره آب زنم برلب این پنجره ای قلم آماده ام ، آغاز کن پنجره ای روبه جنون بازکن پنج

السلام علیکم یا اهلبیت النبوه پنجــــره با زمن وبا زترین پنجره آب زنم برلب این پنجره ای قلم آماده ام ، آغاز کن پنجره ای روبه جنون بازکن پنج

السلام علیکم یا اهلبیت النبوه پنجــــره با زمن وبا زترین پنجره آب زنم برلب این پنجره ای قلم آماده ام ، آغاز کن پنجره ای روبه جنون بازکن پنج

السلام علیکم یا اهلبیت النبوه پنجــــره با زمن وبا زترین پنجره آب زنم برلب این پنجره ای قلم آماده ام ، آغاز کن پنجره ای روبه جنون بازکن پنج
السلام علیکم یا اهلبیت النبوه پنجــــره با زمن وبا زترین پنجره آب زنم برلب این پنجره ای قلم آماده ام ، آغاز کن پنجره ای روبه جنون بازکن پنج
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
السلام علیکم یا اهلبیت النبوه پنجــــره با زمن وبا زترین پنجره آب زنم برلب این پنجره ای قلم آماده ام ، آغاز کن پنجره ای روبه جنون بازکن پنج
السلام علیکم یا اهلبیت النبوه



پنجــــره

 
با زمن وبا زترین پنجره
آب زنم برلب این پنجره
ای قلم آماده ام ، آغاز کن
پنجره ای روبه جنون بازکن
پنجره ای روبه غزل ، روبه ماه
روبه خدا ، روبه دعا ، روبه آه...
روبه حماسه ، قلم وزخم درد
روبه عطش ، حادثه ، مفهوم مرد...
پلک بزن ای دل وبیدا رشو
درسفرشعر علمدارشو
پلک بزن روبه خطر، آب ومشک
های ! بریزم دوسه سطری زاشک
پنجره ی دیگری ام وابکن
پنجره ای روبه زمان وزمین
رو به زن برتر ام البنین
ای قلم ازعشق حزین تر بگو
شرح بده،شرحه ای اززن بگو
یارعلی ، بانوی بی واهمه
ریخته درآینه ی فاطمه
فاطمه دیگرزن و...او دیگراست
همنفس دخترپیغمبر است
عین بهار است، زنی بی بدیل
باغ علی راشده سروی شکیل
آیه ی آ یینه وآه است او
ماه که نه ، مادر ماه است او
زن ، که شنیده است که ماه آورد
درسفرعشق از او بگذرد
شیفته ی جام ولایش کند
همسفرکرب وبلایش کند
بازمن وپنجره ها گونه گون
پنجره ای روبه خطر ،روبه خون
شرح دهدتاسفرآب را
بخش کند لفظ تر آب را
آمده تا حادثه افروختن
درپی یک مشک عطش سوختن
قتل ،عطش را به شتاب آمدست
ماه، درآیینه ی آب آمدست
آب کشیدست به تاب وتبش
برلب آب است وعطش برلبش
تشنه،غم اهل حرم میخورد
آیه ی ایثار،رقم میخورد
می رود وصیحه ی خون می زند
خیمه به صحرای جنون می زند
می رود ومشک درآغوش او
رنج جهان ریخته بردوش او
ازسفرآب ولی برنگشت
سمت حرم ، ماه علی برنگشت
برلب اوآیه ی شرمندگی
خالی یک مشک و...سرافکندگی
این همه کوهی است که خم می شود
دست رشیدی که قلم می شود
خورده رقم تلخ ترین اتفاق
ماه علی ،ماه علی درمحاق
ماه نیفتاده که ازمرکبش
خم شده خورشید ببوسد لبش
خاطرتو ازهمه پردرد تر
خاطرپردرد ترومردتر..
من،قلم وشعر،زمان وزمین
پنجره....درحیرت این سرزمین
این کلماتی که توراخسته اند
پنجره ی شعرمرا بسته اند
من قلم و شعر زمان و زمین
پنجره در حیرت ام البنین
این کلماتی که تورا خسته اند
پنجره شعر مرا بسته اند

 


تعداد بازديد : 117
جمعه 06 دی 1392 ساعت: 12:08
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف