زخم و غم و درد و داغ و گريه بـا آل علـي رفيـق هستنـد انگـار تمـام « شام » با هـم در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی امـروز بـراي اسـت�

زخم و غم و درد و داغ و گريه بـا آل علـي رفيـق هستنـد انگـار تمـام « شام » با هـم در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی امـروز بـراي اسـت�

زخم و غم و درد و داغ و گريه بـا آل علـي رفيـق هستنـد انگـار تمـام « شام » با هـم در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی امـروز بـراي اسـت�

زخم و غم و درد و داغ و گريه بـا آل علـي رفيـق هستنـد انگـار تمـام « شام » با هـم در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی امـروز بـراي اسـت�

زخم و غم و درد و داغ و گريه بـا آل علـي رفيـق هستنـد انگـار تمـام « شام » با هـم در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی امـروز بـراي اسـت�
زخم و غم و درد و داغ و گريه بـا آل علـي رفيـق هستنـد انگـار تمـام « شام » با هـم در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی امـروز بـراي اسـت�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زخم و غم و درد و داغ و گريه بـا آل علـي رفيـق هستنـد انگـار تمـام « شام » با هـم در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی امـروز بـراي اسـت�

زخم و غم  و درد و داغ و گريه

بـا آل علـي رفيـق هستنـد

انگـار تمـام « شام » با  هـم

در ظلم ، به مـا دقيق هستنـدیاسر قربانی

 
امـروز  بـراي   اسـتـراحـت

يك گـوشه  نشستـم و  همان جا

درحُجره كسي به خشم مي گفت:

 

« اي دختـر پـا بـرهنـه ، برپـا »

 


 
اين  حلقه ي آهني  و سنگين

جا كرده به روي دست و پايم

دنيـا بـه سرم خراب  شد تا

گفتند« شبيه يك گـدايـم »

 
درجمع هميشه يك نفر هست

تـا عيب  بـه دامنم  بگيـرد

زخمم كه نديده است ؛ ايراد

از طـرز نشـستنـم بگيـرد

 
حق داشت ، اگرچه  ناروا گفت

مـن ، دختـرِ  شـاهِ آسمـانم

اين نيست سزايِ من كه اينطور

بـا دامـنِ نـخ نمـا بمـانم

 
سيلي زد و گفت: خارجي ها

ديگـر شب آخرست  امشب

در كنـج  خرابه لال  باشيد

چون شاه  مُكَدّرست  امشب

 
ديـروز ، عـرب زبـان  نبودند

آنهـا كـه  زدند و  بنـد  بستند

غش كردم و صبح خواهرم گفت:

ديـشب ، سـر عمه  را  شكستند

 
دندانِ شكسته ام ، لبـم  را

چون تيغ  بُريد و درد  دارد

ترسم كه بـه  پاسبان بگويم

بر  زخم  دلم ، نمك گذارد

 
 
در سايه نمي شود بمانيم

از ترس ، تمام وقت بيدار

امروز يزيد مست تر بود

از هيچ ، إبا نكـرد اين بار

 
سختست كه  با كسي  بگوييم

در مَزبَلِه  جاي خواب ما  شد

تلخست كه چشم روميان ، باز

بر چهره ي  بي نقاب ما شد

 

 

شاعر :  ياسر قرباني


تعداد بازديد : 103
پنجشنبه 21 آذر 1392 ساعت: 10:07
نویسنده:
نظرات(2)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط مهمان در تاریخ 1392/10/06 و 23:31 دقیقه ارسال شده است

مهمان

سلام
دوست عزیزم(بنده خدا)
اتفاقا این کلمه عین واقعیت هست.قبول دارم آوردن این کلمه ها در شعر کار جسورانه ای هست ولی متاسفانه این مسئله در قضیه ی کوچه گردانیای اسرای کربلا وجود داشته ولی معمول فقط شعرای جسور جرأت بیان این چیزها رو دارند


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف