وقتی که از زبان کهن میکشد برون از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها مرثیه ای به وزن محن میکشد برون عطر حریم ا

وقتی که از زبان کهن میکشد برون از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها مرثیه ای به وزن محن میکشد برون عطر حریم ا

وقتی که از زبان کهن میکشد برون از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها مرثیه ای به وزن محن میکشد برون عطر حریم ا

وقتی که از زبان کهن میکشد برون از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها مرثیه ای به وزن محن میکشد برون عطر حریم ا

وقتی که از زبان کهن میکشد برون از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها مرثیه ای به وزن محن میکشد برون عطر حریم ا
وقتی که از زبان کهن میکشد برون از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها مرثیه ای به وزن محن میکشد برون عطر حریم ا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتی که از زبان کهن میکشد برون از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها مرثیه ای به وزن محن میکشد برون عطر حریم ا

وقتی که از زبان کهن میکشد برون

از فعل و فاعِلُن فَعَلَن میکشد برون

با لطف اوست شاعرش از بین واژه ها

مرثیه ای به وزن محن میکشد برون

عطر حریم اوست که هرساله باجنون

صدها اویس را ز وطن میکشد برون

باید گریست از ستم روزگار چون

زهری چنان ز دامن زن میکشد برون

باید گریست ، عمه ی سادات هاشمی

از بقچه ای دوباره کفن میکشد برون

باید گریست ، تیر حسودان یکی یکی

بی دست کربلا ز بدن میکشد برون

****
بی شک و شبهه منتقم از راه میرسد


از تربت مدینه دو تن میکشد برون

ظهر دوشنبه ای که بیاید قیامت است

یا میکشد به خاک و یا میکشد به خون

****
بَه بَه به ذاکری که شب هفتم صفر

از هر " حسین حسین " دو " حسن " میکشد برون


شاعر : علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 97
پنجشنبه 21 آذر 1392 ساعت: 9:55
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف