نبودی ببینی دلم زار شد به دست کسی چشم من تار شد نبودی ببینی چگونه پدر خرابه به فرق من آوار شد برای من عمه ز بس گریه کرد نبودی ببینی که بیمار

نبودی ببینی دلم زار شد به دست کسی چشم من تار شد نبودی ببینی چگونه پدر خرابه به فرق من آوار شد برای من عمه ز بس گریه کرد نبودی ببینی که بیمار

نبودی ببینی دلم زار شد به دست کسی چشم من تار شد نبودی ببینی چگونه پدر خرابه به فرق من آوار شد برای من عمه ز بس گریه کرد نبودی ببینی که بیمار

نبودی ببینی دلم زار شد به دست کسی چشم من تار شد نبودی ببینی چگونه پدر خرابه به فرق من آوار شد برای من عمه ز بس گریه کرد نبودی ببینی که بیمار

نبودی ببینی دلم زار شد به دست کسی چشم من تار شد نبودی ببینی چگونه پدر خرابه به فرق من آوار شد برای من عمه ز بس گریه کرد نبودی ببینی که بیمار
نبودی ببینی دلم زار شد به دست کسی چشم من تار شد نبودی ببینی چگونه پدر خرابه به فرق من آوار شد برای من عمه ز بس گریه کرد نبودی ببینی که بیمار
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نبودی ببینی دلم زار شد به دست کسی چشم من تار شد نبودی ببینی چگونه پدر خرابه به فرق من آوار شد برای من عمه ز بس گریه کرد نبودی ببینی که بیمار

نبودی ببینی دلم زار شد

به دست کسی چشم من تار شد

نبودی ببینی چگونه پدر

خرابه به فرق من آوار شد


برای من عمه ز بس گریه کرد

نبودی ببینی که بیمار شد

بیا و مرا از خرابه  ببر

خرابه هم از گریه بیزار شد

ز درد سر و  درد بازو  پدر

دوباره یتیم تو  بیدار شد

همینکه من از اهل‌بیت ‌توأم

برای همه باز انکار شد

من هر روز با روزه سر می‌کنم

وَ گریه برای من افطار شد

کجا بودی ای نور چشمان من

نبودی ببینی دلم زار شد        


شاعر : رضا باقریان


تعداد بازديد : 115
پنجشنبه 14 آذر 1392 ساعت: 2:44
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف