حضرت رقیه سلام الله علیها بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و ن�

حضرت رقیه سلام الله علیها بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و ن�

حضرت رقیه سلام الله علیها بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و ن�

حضرت رقیه سلام الله علیها بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و ن�

حضرت رقیه سلام الله علیها بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و ن�
حضرت رقیه سلام الله علیها بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و ن�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت رقیه سلام الله علیها بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و ن�

حضرت رقیه سلام الله علیها

بابا جون وقتی نبودی، همه بد بودن باهامون
یه شبی از روی ناقه، افتادم توی بیابون

همه جا تاریک و سرد بود، هیچ جایی و نمی‌دیدم
از روی ترس تک و تنها، پشت بوته‌ها خوابیدم

خواب می‌دیدم که از اون دور، یه خانوم قد کمونی
اومد و من و بغل کرد، چه خانوم مهربونی!

گفت عزیزم گل نازم، اگه گوشت شده پاره
صورت منم کبوده، می‌بینی؟ عیبی نداره

این بیابون خیلی سرده، پر پنجه‌های گرگه 
یه روزی میام سراغت، دخترم خدا بزرگه

توی خواب یه گرگ وحشی، اومد و حرفای بد زد
یه دفه با نوک چکمش، توی پهلوام لگد زد

حالا می‌دونم که مادر، چرا قامتش خمیده
فکر کنم چند روزیه که، روی باباش و ندیده.

عمار موحد 

 


تعداد بازديد : 107
دوشنبه 27 آبان 1392 ساعت: 10:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف