|
بسم رب الحسین(ع) وله الحمد
سالی نشسته چشم به راه محرمش
تا هر چه رزقم است بریزم به مقدمش
وقتی نوای محتشم از راه میرسد
حک می شود به روی دلم نقش پرچمش
باز این چه شورش است که ذکر ملائک است
آری تمام عالمیان غرق ماتمش
سر نظر به بیرق و اشک روانه چیست؟
گویا که فاطمه است بلندای ماتمش
از من هر آنچه هست بگیرید در عوض
کنجی به بیرقی که کنم گریه در غمش
منقل بیاورید و بساطی به هم زنید
چایی بریز اگر کهنه شد دمش
اسفند روضه هاش که عطر بهشت ازاوست
نذر سلامتی رقیه بسوزمش
دودش کنید تا که نشیند دلش به غم
تا زجر دون کند کمی هم ترحمش
نعلین ز پای خویش برون میکنم دگر
بر سنگ و خار و خاک روان جمع محرمش
گرد اسارت است، حرم را به رخ نشست
خاک تنور کرده حسین را چه در همش!
اشکی بریز آه بکش ناله ای بزن
زخم دل حسین همین است مرهمش
رضائی
تعداد بازديد : 95
چهارشنبه 08 آبان 1392 ساعت: 9:53
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)