سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از ح

سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از ح

سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از ح

سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از ح

سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از ح
سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از ح
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است تنها براي كرب و بلا حرف ميزند از ح

سقا كنار حضرتِ سقا نشسته است

دستِ علي به دستِ ابالفضل بسته است
 

تنها براي كرب و بلا حرف ميزند

از حرفهاي ديگر اين شهر خسته است
 

وقتي حسين را به ابالفضل ميسپرد

انگار ديد پشتِ حسينش شكسته است
 

شكر خدا عليِ دگر جلوه ميكند

با اينكه روي آينه از هم گسسته است
 

اينجا سكوتِ زينب كبري شكسته شد

بابا! مگر حسين من از پا نشسته است؟
 
فرمود نه عزيز دلم روز پُر بلا

روزي رسد كه آب به هر خيمه بسته است

 

آنجا فقط پناه همه خيمه ها عموست

فرياد العطش روي لبها نشسته است
 

سيلي و تازيانه كه آزاد ميشود

چشمم به نيزه ي سر ِ عباس بسته است

شاعر: ؟؟؟

 

تعداد بازديد : 85
سه شنبه 08 مرداد 1392 ساعت: 1:52
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف