|
حضرت زهرا(س)-ولادت و شهادت
صدایی خیزد از عمق درونم
خدا... می ریزد از هر قطره خونم
بپرسی گر ز احوالم بگویم
پر از شور و شرر غرق جنونم
***
تب عشق دلم بالاست امشب
درون سینه ام غوغاست امشب
ملائک نغمه ی شادی بخوانند
چرا که مولد زهراست امشب
***
ز عرش حق گل احساس آمد
سبد پشت سبد الماس آمد
به باغ حضرت ختم النبیین
سرِ بال فرشته یاس آمد
***
به من وحی خدا نازل شد امشب
بخوان... مقصود هو، حاصل شد امشب
به یمن پای زهرا حق صدا زد:
امیرالمؤمنین کامل شد امشب
***
صدای قلب حیدر... گام زهرا
خود ساقی خمار جام زهرا
گرفته جبرئیل حق چو مرغی
مکان در گوشه ای از بام زهرا
***
دلم باشد گرفتارش به والله
اسیر طرز رفتارش به والله
به یاد جسم بیمار و نحیفش
دلم گردیده بیمارش به والله
***
به پای عشق زهرا سر گذارم
به جز سر بهر این سرور ندارم
میان میکده در بین مستان
بگو آید اجل حرفی ندارم
***
سر من بی غمش سامان ندارد
به جز دردش دلم درمان ندارد
به زیر تازیانه گفت مادر...
جدایی از علی امکان ندارد
***
به نام مرتضی محبوب زهرا
بگویم از صفات خوب زهرا
میان نوکرانش کمترینم
بدم اما شدم منصوب زهرا
***
فلک بی قائمه معنا ندارد
علی بی فاطمه، معنا ندارد
تمام سرزمین های خدایی
بدون علقمه معنا ندارد
***
غلام کوثرم الحمدلله
فقیر حیدرم الحمدلله
به شاهان دو عالم فخر دارم
که عبد این درم الحمدلله
***
ملیکه ست و گدا را دوست دارد
گدای بینوا را دوست دارد
بگو زهرا، اسیر مرتضایم
که از ما این نوا را دوست دارد
***
سر سجاده اش اعجاز می کرد
گره از کار مردم باز می کرد
میان سجده با روی کبودش
تو گویی بهر ایزد ناز می کرد
***
به پیش پای او بر پا محمد
ببوسد صورت زهرا محمد
دخیل چادر پر وصله ی او
تمام انبیا... حتی... محمد
***
و ما انت نیاطُ قلبِ افلاک
اقولُ فیکِ زهرا ما عَرفناک
لسانی قاصرٌ فی مدح زهرا
لِقَول اللهِ فیِ القرآن مَادراک
***
سلام ای روح بخش هر دو عالم
سلام ای اشک چشمت رشک زمزم
تو حک بر سینه کردی نام مولا
علی نام تو را بر روی پرچم
***
نمایم زمزمه روحی لدیکِ
فلک را قائمه، روحی لدیکِ
کنیز بی نظیر کردگاری
خدا را فاطمه روحی لدیکِ
***
سلام ای مادرم صدیقه ی عشق
خداوند کرم صدیقه ی عشق
تو یاسی پس چرا آن شب علی گفت:
گل نیلوفرم صدیقه ی عشق
***
الا ای یاور تنهای حیدر
تویی انسیة الحورای حیدر
اگر چه میخ جا کرده به قلبت
ولی آن سینه باشد جای حیدر
***
تو در عشق علی همتا نداری
ز جور دشمنان پروا نداری
کسی در کوچه ها با طعنه می گفت
علی دیگر چرا زهرا نداری؟
***
تویی کوثر علی ساقی کوثر
کند عشق تو را تقسیم... حیدر
به حق دست عباس ای رحیمه
شفاعت کن مرا در روز محشر
***
نهادم سر، سرِ درگاه عشقت
که جان سازم فدا در راه عشقت
دعایی کن تو با دست شکسته
که آید از سفر خونخواه عشقت
***
تو و بیت الحزن...؟ ای وای ای وای
به همراه حسن...؟ ای وای ای وای
علی هر شب به گوش چاه می گفت
غلاف و یاس من...! ای وای ای وای
***
ندیده کس دود یک زن به کوچه
تو و صدها نفر دشمن به کوچه
الهی بشکند، بی بی دهانم...
تو و بر خاک افتادن به کوچه
***
الا ای بانوی افتاده بر خاک
ببر با خود مرا تا اوج افلاک
مقامت را بنازم ای حمیده
نمی گنجد میان ظرف ادراک
***
غمت در سینه و ... پنهان مزارت
فدک نه عالمی مُلک تبارت
فقط هجده بهاره بود عمرت
که ناگه شد خزان فصل بهارت
تعداد بازديد : 179
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 ساعت: 10:34
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)