غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فا

غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فا

غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فا

غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فا

غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فا
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فا

غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته

گریه ها از پای او را اینچنین انداخته


مادری کرده برای بچه های فاطمه

خویش را پای امیرالمومنین انداخته


چار فرزند او فدای پنج تن آورده است

سفره نذریست که ام البنین انداخته

 

مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا

گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته


مادر باب الحوائج دارد از دریا گله

چون که دریا روی او را بر زمین انداخته


عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد

لاله عباسی او را لاله چین انداخته


باورش هرگز نخواهدشد عمود بی حیا

پهلوان شهر را از روی زین انداخته


او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها

یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته


شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش

پوشیه بر صورتش با آستین انداخته


شاعر: محسن حنیفی


تعداد بازديد : 149
سه شنبه 03 اردیبهشت 1392 ساعت: 0:04
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف