عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت گرد خانه حال یک پروانه داشت آن شب از هر سو دلی پر می

عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت گرد خانه حال یک پروانه داشت آن شب از هر سو دلی پر می

عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت گرد خانه حال یک پروانه داشت آن شب از هر سو دلی پر می

عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت گرد خانه حال یک پروانه داشت آن شب از هر سو دلی پر می

عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت گرد خانه حال یک پروانه داشت آن شب از هر سو دلی پر می
عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت گرد خانه حال یک پروانه داشت آن شب از هر سو دلی پر می
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت گرد خانه حال یک پروانه داشت آن شب از هر سو دلی پر می

عبدالرضاپالیزدارآن شب عالم چشم بر یک خانه داشت
گرد خانه حال یک پروانه داشت

آن شب از هر سو دلی پر میکشید
دم به دم آن خانه را سر می کشید

آسمان آن شب پریشان گشته بود
بر فراز خانه حیران گشته بود

خانه ای کآئینه ی اسرار بود
کز ازل بیت الحرام یار بود

خانه ی ریحانه ی باغ بهشت
خانه نی بل کوچه باغ سرنوشت

یاس معصومی که آنجا خفته بود
در ازل از چشم حق بشکفته بود

یاس معصومی که چشمش بسته بود
کز دو رنگی های عالم خسته بود

دیدم آن شب اشک حیدر می چکید
خون ز چشمش روی یک در می چکید

 
دیدم آن شب او چسان بی تاب بود
بر گلش می خواند و گل در خواب بود

کای گل من بی من آخر چوون روی
لیلی من از چه بی مجنون روی

ای گل من دیده را بگشا دمی
باز بنشان زخم دل را مرهمی

ای گل من بی قرارم بی قرار
یاس خوش بویم مرا تنها مذار

یاس خوش بویم تو باب رحمتی
معنی حجب و حیا و حرمتی

بوی تو بوی خداوند علی (ع)ست
روی تو رخسار زیبای نبی (ص)ست

خوی تو خوی رسول خاتم (ص)است
از تو خلقت همنشین عالم است

ای که از عطر تو عالم جان گرفت
از نگاهت آسمان سامان گرفت

ای گشوده بال وپر یک دم بمان
یک نظر بر ما کن آن دم ره بران

ناگهان با یک تبسم گل شکفت
دیده را بگشود و بر مولای گفت

ای تو تنها راز دار راز من
چشمه سار خوشترین آواز من

ای طبیب دردهای بی دوا
تک سوار دشت قلبم ای فتی

درد من درد به دنیا ماندن است
زخم دنیا تا قیامت بر من است

من ندارم تاب ماندن بر زمین
گرچه تنها می شوی ای نازنین

گل سپس بر غنچه هایش رو نمود
یک به یک آن غنچه ها را بو نمود

غنچه ها بی تاب بر سر می زدند
چون کبوتر بچه پرپر می زدند

چون دمی بگذشت گل در خواب شد
یاس آرام و فلک بی تاب شد

یاس خوابید و دل مولا شکست
همره مولا جهان در غم نشست


تعداد بازديد : 123
جمعه 23 فروردین 1392 ساعت: 6:44
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف