آتش گرفت این در و آتش گرفت دل افتاده بود مادر و آتش گرفت دل در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه می

آتش گرفت این در و آتش گرفت دل افتاده بود مادر و آتش گرفت دل در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه می

آتش گرفت این در و آتش گرفت دل افتاده بود مادر و آتش گرفت دل در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه می

آتش گرفت این در و آتش گرفت دل افتاده بود مادر و آتش گرفت دل در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه می

آتش گرفت این در و آتش گرفت دل افتاده بود مادر و آتش گرفت دل در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه می
آتش گرفت این در و آتش گرفت دل افتاده بود مادر و آتش گرفت دل در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه می
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آتش گرفت این در و آتش گرفت دل افتاده بود مادر و آتش گرفت دل در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه می

آتش گرفت این  در و آتش گرفت دل

افتاده بود مادر و آتش گرفت دل

 

در حیرتم دوزخ و درب بهشت ، نه

می سوخت قلب حیدر و آتش گرفت دل

 

بعد از گذر زکوچه که افتاد مادرم

افتاد بین بستر و آتش گرفت دل

 

آن موقعی که پیرهن دست باف را

می داد دست دختر و آتش گرفت دل

 

شعله وسیع تر شد و رفت کربلا

آنجا که سوخت معجر و آتش گرفت دل

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 127
دوشنبه 19 فروردین 1392 ساعت: 0:42
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط علی حسنی در تاریخ 1392/01/19 و 1:15 دقیقه ارسال شده است

علی حسنی

سلام.طیب الله.به روز هستم با چند غزل از حضرت زهرا و با احترام دعوت هستید.مشتاق نظرات مفیدتان هستم.
حقیر را دعا کنید.


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف