|
کاروانی کهکشانی غرق نور
در بیابان سمت باران میرود
ابرهای تیره را پس میزند
با چراغ عشق و ایمان میرود
..
میرود تا عشق را معنا کند
دشت را با خون خود دریا کند
عزم حج کردست تا در کربلا
قبله ی شش گوشه ای برپا کند
.
نور میبخشد علی بر آسمان
با نگاهش دُبّ اکبر روشن ست
کهکشان راه شیری آمده
آسمان با نور اصغر روشن ست
.
در فرات افتاده عکس ماه عشق
آسمان علقمه مهتابی ست
آب را با عکس خون پیوند زد
چون که رنگ عاشقی سرخابی ست
.
در دلش خورشید میسوزد ولی
خاک اینجا بوی باران میدهد
قطره قطره آب میشد آفتاب
قطره قطره بوی قرآن میدهد
.
تکه تکه کهکشان آیینه شد
تکّه هایش انعکاس نور داشت
کربلا پایان راه او نبود
پس قدم در راه تازه میگذاشت
تعداد بازديد : 95
دوشنبه 12 فروردین 1392 ساعت: 11:30
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)