تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند تمام خاطره هايي كه مملو از دردند تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند

تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند تمام خاطره هايي كه مملو از دردند تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند

تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند تمام خاطره هايي كه مملو از دردند تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند

تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند تمام خاطره هايي كه مملو از دردند تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند

تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند تمام خاطره هايي كه مملو از دردند تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند
تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند تمام خاطره هايي كه مملو از دردند تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند تمام خاطره هايي كه مملو از دردند تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند

 

تمام خاطره ها از تو نقل مي كردند
تمام خاطره هايي كه مملو از دردند
تمام ثانيه ها از تو شعر مي گويند
و رودها ز عزای تو در هیاهویند
درخت هاي زمين نوحه خوان چشم تواند
و عارفان همه دُردي كشان چشم تواند
از اوج حادثه گفتند و از حكايت عشق
از اتفاق جداماندن، از شكايت عشق
از آسمان كه دلش با تو مي خورد پيوند
و از زمين كه ببين اين چنين شدت پابند!
از آيه آيه ي نابي كه با تو نازل شد
و سوره هاي كتابي كه با تو نازل شد
صداي نوحه ي آدم مي آيد و حوا
صداي حروله ي نوح و ناله ي موسي
براي چيدن هفتاد و چند لاله ي عشق
دوباره مي شكند حرمت سلاله ي عشق
زمان دوباره گرفته هواي ابراهيم
رسيده ترجمه ي آيه هاي ذبح عظيم
شب است و غربت لالايي علي اصغر
و اتهام جنون بر سرود يك مادر،
تلاطم دل مادر به وزن گهواره
«گُلُم برو كه خدا خاطِرِت نگهداره...»
ترانه هاي اذان از زبان يك دلبر
شكوه واژه ي "الله"...بعد از آن اكبر...
علم شده علمي با شكوه، با احساس
در آن طرف: همه شمشير،اين طرف:عباس
به ضرب طبل و دهل رقص مي كند شمشير
و پشت خيمه كسي قبر مي كَنَد...شمشير!؛
حيا كن از عطش كودكان رنجيده
و از تبسم بر تيزي تو خنديده
حيا كن از زدن ضربه بر حرير تني
و از بريدن گلبرگ هاي ياسمني
...
براي ديدن اوج شكوه قرباني
خدا بروي زمينش گرفته مهماني
رسيده مادري از جنس ياس،اما سرخ
نگاه زخمي مردي - به رنگ دريا- سرخ
غروب مي شود و آسمان گرفته جنون
شكست مي خورد اين بار هم ستم از خون
شكوه زينبي خطبه هاي شيدايي
«وَ ما رأيتُ بجز جلوه هاي زيبايي...»
زمان گذشته، زمين غرق در فراموشي است
اگر چه در دلمان عشق رو به خاموشي است،
كسي ز مشرق دنيا طلوع خواهد كرد
و ماجراي زمين را شروع خواهد كرد
زمانه بستر يك انتقام خواهد شد
حسين بار دگر هم امام خواهد شد...


تعداد بازديد : 235
دوشنبه 12 فروردین 1392 ساعت: 6:20
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف