ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد مشك را با اشك چشمش آب مي كرد مثل دريا دستهايي با سخاوت خيمه ها را

ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد مشك را با اشك چشمش آب مي كرد مثل دريا دستهايي با سخاوت خيمه ها را

ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد مشك را با اشك چشمش آب مي كرد مثل دريا دستهايي با سخاوت خيمه ها را

ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد مشك را با اشك چشمش آب مي كرد مثل دريا دستهايي با سخاوت خيمه ها را

ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد مشك را با اشك چشمش آب مي كرد مثل دريا دستهايي با سخاوت خيمه ها را
ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد مشك را با اشك چشمش آب مي كرد مثل دريا دستهايي با سخاوت خيمه ها را
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد مشك را با اشك چشمش آب مي كرد مثل دريا دستهايي با سخاوت خيمه ها را

 

ماه هاشم دشت را مهتاب مي كرد
مشك را با اشك چشمش آب مي كرد

مثل دريا دستهايي با سخاوت
خيمه ها را با تنش سيراب مي كرد

كودكان را ظهر عاشورا چه زيبا
روي دستان بريده خواب مي كرد

مربع

نحر ميدان باز مي راند عطش را
مثل اينكه حمله بر مرداب مي كرد

موج بر مي دارد از رويش فرات
چون كه عكسش آب را بي تاب مي كرد

.....
.....


مجتبي اصغري فرزقي -مشهد



تعداد بازديد : 104
یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت: 12:12
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف