چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری

چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری

چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری

چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری

چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم تا سحر خواب نداری

 

چه کنم بی تو اگر زنده بمانم ، چه کنم

کاش می شد که در این شهر نمانم ، چه کنم

تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی

شده بیماری تو قاتل جانم ، چه کنم

مردم از گریه ی تو خسته ، تو از گریه ی من

اشک از دیده ز داغت نفشانم ، چه کنم

من که صد ها گره ی کور به دستم وا شد

گِرِهم روی گره خورده ندانم ، چه کنم

حاضرم جان بدهم چهره ی خود باز کنی

گرچه شرمنده از این روی نهانم ، چه کنم

تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد

من به حال پسرم بس نگرانم ، چه کنم

گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم

با در سوخته ی خانه ندانم ، چه کنم

استخوان های تو بیرون زده لاغر شده ای

چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم ، چه کنم

ای زمین خورده ، علی هست زمین خورده ی تو

بیش از این نیست به تن ، تاب و توانم ، چه کنم

به یقین حرف دلم بود که ((انسانی)) گفت:

((من زمین خورده ترین مرد زمانم ، چه کنم))
سعیدخرازی


تعداد بازديد : 478
پنجشنبه 08 فروردین 1392 ساعت: 4:51
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف