تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بِین این خانه که بوی پدرم می آید
خاطرات خوشمان در نظرم می آید
گوشه ی خانه به جز گریه شفا نیست مرا
دائماً اشک ز ابر بصرم می آید
حُرمَتم خوب نگه داشته شد غُصّه نخور
هیزم و آتشِ در پشت حَرَم می آید
با لگد مُزد تو یکجا همه پرداخته شد
بی تو غم سویِ دل پر شررم می آید
سَرِشب تا به سحر سخت به خود می پیچید
بس که این درد سراغ کمرم می آید
نفسم بازدَمَش پر شده از خون آبه
سوزش درد به چشمان تَرَم می آید
سخت لاغر شده ام، سوخته ام، خسته شدم
بنگر بی تو چه دارد به سَرَم می آید
دنده ای را که شکسته چه کنم وقت نماز
نیش اَش آن زخم سراغ جگرم می آید
پیروهن بافته ام همچو کفن بهر حسین
پیروهن کهنه به کار پسرم می آید
تعداد بازديد : 97
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 17:57
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب