نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو

نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو

نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو

نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو

نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو
نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم چقدر فاصله افتاده بین من با تو

 

نشسته ام که ببارم به خشکسال خودم
و سیر گریه کنم بر بدی فال خودم

چقدر فاصله افتاده بین من با تو
شدم اسیر رقم های سن و سال خودم

خودم اجازه ندادم به آسمان پرم
قسم به بال تو هستم خودم وبال خودم

گناه هیچ کسی نیست این زمین خوردن
گناه هیچ کسی نیست ، پایمال خودم

چرا نجات ندادی مرا از این گرداب ؟
چه فکرها که نکردم به این سؤال خودم

اگر به چاه تو افتم زیاد دردی نیست
بگو چکار کنم با سیاه چال خودم

تو را قسم به کدامین عزیز باید داد
که بعد ازاین نگذاری مرا به حال خودم

زمان زمان بدی نیست ، من بدم آقا
خودم شدم سبب دوری وصال خودم

به بودن تو و مهر تو فکر می کردم
حساب کردم و دیدم که در خیال خودم ...

... چقدر شکر نیاز است که تو را دارم
نشسته ام بنویسم که خوشبحال خودم



تعداد بازديد : 137
یکشنبه 04 فروردین 1392 ساعت: 6:12
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف