شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من سلام از جگر پاره پاره و دل خ

شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من سلام از جگر پاره پاره و دل خ

شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من سلام از جگر پاره پاره و دل خ

شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من سلام از جگر پاره پاره و دل خ

شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من سلام از جگر پاره پاره و دل خ
شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من سلام از جگر پاره پاره و دل خ
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من سلام از جگر پاره پاره و دل خ

 

شب است و دامن صحرا و اشک دیده ی من

گلوی بسته و فریاد ناشنیده ی من

سلام از جگر پاره پاره و دل خون

نثار لاله ی در خاک آرمیده ی من

به جای لاله بریز ای سرشک سرخ زچشم

به قبر گمشده ی اولین شهیده ی من

شکسته سرو گلستان وحی، خیز و ببین

چه کرده بار غمت با قد خمیده ی من

دمی که یاس رخت شد کبود گفتم کاش

به جای بازوی من بسته بود دیده ی من

شبانه بر سر دوش صحابه شد تشییع

جنازه ی تو و جان به لب رسیده ی من

به لاله های بهشتی بگو که گریه کنند

به یاد غنچه ی با تازیانه چیده ی من

مزار مخفی یارم ستاره باران شد

به اشک های شب از دیدگان چکیده ی من

به تربت تو نوشتم زخون دل کاین جاست

مزار حامی از خویش، دل بریده ی من

شنیده می شود از بیت بیت (میثم) ما

هماره قصّه ی غم های ناشنیده ی من



تعداد بازديد : 187
چهارشنبه 30 اسفند 1391 ساعت: 0:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف