سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم قدمهایم چنان لرزند به هن

سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم قدمهایم چنان لرزند به هن

سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم قدمهایم چنان لرزند به هن

سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم قدمهایم چنان لرزند به هن

سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم قدمهایم چنان لرزند به هن
سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم قدمهایم چنان لرزند به هن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم قدمهایم چنان لرزند به هن

سراپا دردم و، جان کندن دائم بود کارم
نهادم چشم بر در، تا اجل آید به دیدارم

قدمهایم چنان لرزند به هنگام خرامیدن
که دستی بر سرِ زانو بود، دستی به دیوارم

برو ای عُمر، از دستم که من با مرگ، مأنوسم
بیا ای مرگ، یاری کن که من از عُمر، بیزارم

طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن
نشد جز شعله آتش در آنجا، کس طرفدارم

گهی در خانه، گه بین در و دیوار، گه کوچه
خدا داند چه آمد بر سرم! کشتند صدبارم

دلم بهر علی می سوخت چون قنفذ مرا می زد
نگاه غربت او بیشتر می داد آزارم

نگفتم راز خود با هیچکس، اما خدا داند
نمی آید به هم از درد، یک شب چشم بیدارم

به بازار محبتف نقد جان بگرفته ام بر کف
که غم های دل مظلوم عالم را خریدارم

از آن فخرست شعر و شاعری بر «میثمت» زهرا
که از روز ازل وقف شما گردیده، اشعارم

حاج غلامرضا سازگار (میثم)


تعداد بازديد : 149
جمعه 18 اسفند 1391 ساعت: 6:15
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف