فدای گریه ی خونین چشم بیمارت چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت تمام شهر دعا می کنند جان بدهی تمام شهر

فدای گریه ی خونین چشم بیمارت چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت تمام شهر دعا می کنند جان بدهی تمام شهر

فدای گریه ی خونین چشم بیمارت چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت تمام شهر دعا می کنند جان بدهی تمام شهر

فدای گریه ی خونین چشم بیمارت چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت تمام شهر دعا می کنند جان بدهی تمام شهر

فدای گریه ی خونین چشم بیمارت چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت تمام شهر دعا می کنند جان بدهی تمام شهر
فدای گریه ی خونین چشم بیمارت چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت تمام شهر دعا می کنند جان بدهی تمام شهر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
فدای گریه ی خونین چشم بیمارت چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت تمام شهر دعا می کنند جان بدهی تمام شهر

فدای گریه ی خونین چشم بیمارت
چه سخت می گذرد لحظه های تبدارت

تمام شهر دعا می کنند جان بدهی
تمام شهر ندارند چشم دیدارت

کسی به خانه ی ما سر نمی زند دیگر
مگر به نیت سوزاندن دل زارت

پدر رسیده و در می زند ولی تنها
چگونه می روی این راه را پیِ یارت

دو دست روی زمین می کشی به جای نگاه
تو می رویّ و به سر می زند پرستارت

دوباره پهلوی تو درد می کند مادر؟
که سرخ تر شده امشب لباس گل دارت

برای نیم نفس هم نمی شوی آرام
که می دهد ترک کنج سینه آزارت
***حسن لطفی***


تعداد بازديد : 321
جمعه 18 اسفند 1391 ساعت: 6:00
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف