تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که
بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش
خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش
هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود
مشت پري که ريخته در آشيانه اش
گلچين به باغ آمد و تاراج کرد و ماند
بر برگ برگ گل اثر تازيانه اش
آن شعله اي که غارتيان برفروختند
در گر گرفت و سوخت در آتش جوانه اش
دشمن شکست حرمت آن در که جبرئيل
بوسيده بود از سر شوق آستانه اش
تير از کمان جور رها مي شد و نبود
جز سينه شکسته زهرا نشانه اش
تعداد بازديد : 197
پنجشنبه 10 اسفند 1391 ساعت: 11:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب