بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که

بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که

بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که

بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که

بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که
بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود مشت پري که

بلبل چو ياد مي کند از آشيانه اش
خون ميچکد ز زمزمه عاشقانه اش
هرگز ز ياد بلبل عاشق نمي رود
مشت پري که ريخته در آشيانه اش
گلچين به باغ آمد و تاراج کرد و ماند
بر برگ برگ گل اثر تازيانه اش
آن شعله اي که غارتيان برفروختند
در گر گرفت و سوخت در آتش جوانه اش
دشمن شکست حرمت آن در که جبرئيل
بوسيده بود از سر شوق آستانه اش
تير از کمان جور رها مي شد و نبود
جز سينه شکسته زهرا نشانه اش


تعداد بازديد : 197
پنجشنبه 10 اسفند 1391 ساعت: 11:22
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف