پانته آ صفایی نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستار

پانته آ صفایی نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستار

پانته آ صفایی نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستار

پانته آ صفایی نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستار

پانته آ صفایی نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستار
پانته آ صفایی نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستار
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
پانته آ صفایی نگیر از شب من آفتاب فردا را نبند روی من آن چشم های زبیا را تو گاهواره ی ماه و ستار

نگیر از شب من آفتاب فردا را

نبند روی من آن چشم های زبیا را

تو گاهواره ی ماه و ستاره ها هستی

خدا به نام تو کرده ست آسمان ها را

تو در ادامه ی هاجر به خاک آمده ای

که باز سجده کنی امتحان عظما را

خدا سپرده به دستت چهار اسماعیل

که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را

چه کرده ای که به آغوش مهربانی تو

سپرده اند جگرگوشه های زهرا را

بگو چه بر سر بانوی آب آمده است

که باز می شنوم رود رود دریا را

تبر چگونه شکسته است شاخ و برگ تو را

چطور خم شده ای بر زمین سپیدارا؟!

بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیه ها

حدیث تشنه ترین دشت های صحرا را

آز آسمان به زمین آمده ست گیسویت

که سر بلند کند دختران حوا را

 


تعداد بازديد : 271
یکشنبه 15 بهمن 1391 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف