اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت دوست دارم تو

اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت دوست دارم تو

اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت دوست دارم تو

اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت دوست دارم تو

اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت دوست دارم تو
اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت دوست دارم تو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت دوست دارم تو

اتفاقی عجیب می افتد توی جغرافیای چشمانت

می گذاری که پر بگیرد دل اندکی در هوای چشمانت

دوست دارم تو را...گناه که نیست! ای ابرمرد قصه ی شب و دیو

از همان روز اول عمرم شده ام مبتلای چشمانت

بوی گندم نمی دهد این شعر...بوی عشق است هر چه می شنوی

قول دادم همیشه می مانم تا ابد پا به پای چشمانت

تو بزرگی...بزرگ و وهم انگیز ! و من از این سکوت می ترسم

از همان لحظه...لحظه ی خوبی...که شدم آشنای چشمانت

چه زمانی طلوع خواهی کرد از ورای تمام رویاها؟

چه زمانی شروع خواهد شد فصلی از ماجرای چشمانت؟!


تعداد بازديد : 151
جمعه 15 دی 1391 ساعت: 9:36
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف