علی انسانی شام غریبان دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بم

علی انسانی شام غریبان دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بم

علی انسانی شام غریبان دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بم

علی انسانی شام غریبان دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بم

علی انسانی شام غریبان دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بم
علی انسانی شام غریبان دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
علی انسانی شام غریبان دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست عازمم قافله را قافله سالاری نیست بگذارید بم

شام غریبان

 

دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست
عازمم قافله را قافله سالاری نیست
بگذارید بمانم به برش یک امشب
تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست
پای یک طفل نبینی که پر از خون نشده
دیده بگشا که به باغت گل بی خاری نیست
بر تو هر زخم تنت گریه کند گریۀ خون
کس نگوید زغمت دیدۀ خونباری نیست
غم اطفال فراری به بیابان چه خوری
عمه با ماست نگویی که مددکاری نیست
آفتاب و عطش و داغ، همه سوزان لیک
 غیر تَب بر سر بیمار، پرستاری نیست


تعداد بازديد : 553
یکشنبه 05 آذر 1391 ساعت: 19:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف