اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود برای پر زدنم تا به سوی چشمان

اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود برای پر زدنم تا به سوی چشمان

اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود برای پر زدنم تا به سوی چشمان

اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود برای پر زدنم تا به سوی چشمان

اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود برای پر زدنم تا به سوی چشمان
اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود برای پر زدنم تا به سوی چشمان
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود برای پر زدنم تا به سوی چشمان

اگر چه هر شب بی تو شبی خیالی بود

ولی به یاد تو در سینه شور و حالی بود

برای پر زدنم تا به سوی چشمانت

دو بال آرزوی من حقیر بالی بود

غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است

گرفتن دل من هم در آن حوالی بود

میان شهر خیالم به خویش می گفتم

نماز جمعه ی با تو چقدر عالی بود

به ذهن کهنه ی من ای مسافر تنها

زمان آمدنت واژه ی سوالی بود

کنار سینه زنان غروب عاشورا

نبودی ای گل زهرا و جات خالی بود


تعداد بازديد : 153
دوشنبه 03 مهر 1391 ساعت: 13:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف