سر را که به نیزه ها امانت دادند ما را که به تازیانه عادت دادند آن وقت سر تو را به زخم دستم تنها ج

سر را که به نیزه ها امانت دادند ما را که به تازیانه عادت دادند آن وقت سر تو را به زخم دستم تنها ج

سر را که به نیزه ها امانت دادند ما را که به تازیانه عادت دادند آن وقت سر تو را به زخم دستم تنها ج

سر را که به نیزه ها امانت دادند ما را که به تازیانه عادت دادند آن وقت سر تو را به زخم دستم تنها ج

سر را که به نیزه ها امانت دادند ما را که به تازیانه عادت دادند آن وقت سر تو را به زخم دستم تنها ج
سر را که به نیزه ها امانت دادند ما را که به تازیانه عادت دادند آن وقت سر تو را به زخم دستم تنها ج
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سر را که به نیزه ها امانت دادند ما را که به تازیانه عادت دادند آن وقت سر تو را به زخم دستم تنها ج

سر را که به نیزه ها امانت دادند

ما را که به تازیانه عادت دادند

آن وقت سر تو را به زخم دستم

تنها جهت عرض عیادت دادند

شاعر: صابره سادات موسوی

شور و عزا و گريه اصول محرم است

ديوانگي ما ز عقول محرم است

اين نکته را هميشه رعايت نما به عشق

نام رقيه اذن دخول محرم است

زخمی شده حنجرت؟...بمیرم بابا

بی سر شده پیکرت؟بمیرم بابا

گیسوی تو را کدام وحشی آشفت؟

چه آمده بر سرت؟بمیرم بابا
شاعر: عارفه دهقانی

عمه این سر که فتاده روی خاک ، بابا نیست؟؟

عمه تو بگو ، این پسر زهرا نیست ؟؟

گفتی ز لباس و کهنه پیراهن او

غارت شده خوب چرا سرش اینجا نیست؟؟

 

بنویس که با شتاب باید برسد

فورا ببرش، جواب باید برسد

لب های رقیه از عطش خُشک شده

این نامه به دست آب باید برسد

شاعر : جلیل صفر بیگی


تعداد بازديد : 151
شنبه 11 شهریور 1391 ساعت: 0:09
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف