مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه در نظرت سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت!

مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه در نظرت سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت!

مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه در نظرت سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت!

مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه در نظرت سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت!

مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه در نظرت سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت!
مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه در نظرت سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت!
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مانده داغی عظیم بر جگرت عکس رأسی به نیزه در نظرت سر بازار شام و بزم شراب چه بلاهایی آمده به سرت!

مانده داغی عظیم بر جگرت

 

عکس رأسی به نیزه در نظرت

 

سر بازار شام و بزم شراب

 

چه بلاهایی آمده به سرت!؟

 

هر شب جمعه خون دل خوردی

 

پای ذکر مصیبت پدرت

 

پای روضه به جای قطره ی اشک

 

خون و خونابه ریخت از بَصَرت

 

می توان دید عکس زینب را

 

بین قاب کبود چشم ترت

 

سوختی سرو باغ فاطمیون

 

زهر آتش زده به برگ و برت

 

گُر گرفته فضای حجره ی تان

 

تحت تاثیر آه شعله ورت

 

مهر و تسبیح کربلایت را

 

داده ای ارثیه به گل پسرت

 

 

 

شاعر: وحید قاسمی


تعداد بازديد : 211
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف