سلام روضه خوان را گریه کردم زمین را ، آسمان را گریه کردم مدینه رفتم و دیدم همانجا در و دیوارتا

سلام روضه خوان را گریه کردم زمین را ، آسمان را گریه کردم مدینه رفتم و دیدم همانجا در و دیوارتا

سلام روضه خوان را گریه کردم زمین را ، آسمان را گریه کردم مدینه رفتم و دیدم همانجا در و دیوارتا

سلام روضه خوان را گریه کردم زمین را ، آسمان را گریه کردم مدینه رفتم و دیدم همانجا در و دیوارتا

سلام روضه خوان را گریه کردم زمین را ، آسمان را گریه کردم مدینه رفتم و دیدم همانجا در و دیوارتا
سلام روضه خوان را گریه کردم زمین را ، آسمان را گریه کردم مدینه رفتم و دیدم همانجا در و دیوارتا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سلام روضه خوان را گریه کردم زمین را ، آسمان را گریه کردم مدینه رفتم و دیدم همانجا در و دیوارتا

سلام روضه خوان را گریه کردم

زمین را ، آسمان را گریه کردم

 

مدینه رفتم و دیدم همانجا

در و دیوارتان را گریه کردم

 

شنیدم گفته شد مادر نداری

غم تازه جوان را گریه کردم

 

گرفتم شال مشکی را به چشم و

قنوت نیمه جان را گریه کردم

 

به صورت می زدم سیلی و ماه

به رنگ ارغوان را گریه کردم

 

به روی سینه جای زخم ماند و

عبور کاروان را گریه کردم

 

نفس ها را به سختی می شمارم

شکست استخوان را گریه کردم

 

به یک یا فاطمه قلبم شکست و

سلام روضه خوان را گریه کردم

شاعر: وحيد محمدي


تعداد بازديد : 185
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف