نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب می رود تا آسمان با های های بوتراب این چه بغض سرگرانی هست در بی

نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب می رود تا آسمان با های های بوتراب این چه بغض سرگرانی هست در بی

نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب می رود تا آسمان با های های بوتراب این چه بغض سرگرانی هست در بی

نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب می رود تا آسمان با های های بوتراب این چه بغض سرگرانی هست در بی

نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب می رود تا آسمان با های های بوتراب این چه بغض سرگرانی هست در بی
نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب می رود تا آسمان با های های بوتراب این چه بغض سرگرانی هست در بی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب می رود تا آسمان با های های بوتراب این چه بغض سرگرانی هست در بی

نصف شب این کیست روی شانه های بوتراب

می رود تا آسمان با های های بوتراب

این چه بغض سرگرانی هست در بیم و سکوت

می فشارد وسعت سنگین نای بوتراب

کیستند اینان چنین سر در گریبان می برند

نعش جان خویشتن را پا به پای بوتراب

این چه شهر مرگ آبادی است در این وقت شب

تنگ کرده لحظه ها را هم برای بوتراب

می رود پنهان کدامین خاک را منزل کند

با دو پهلوی شکسته آشنای بوتراب

آه آهسته ـ حسن گوید به زینب ـ گریه کن

تا نبیند هیچ کس کرببلای بوتراب

شاعر: حسن بلبلي

 


تعداد بازديد : 179
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف