دریا غریق مرحمت بی كران تو هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك آن جا كه ص

دریا غریق مرحمت بی كران تو هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك آن جا كه ص

دریا غریق مرحمت بی كران تو هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك آن جا كه ص

دریا غریق مرحمت بی كران تو هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك آن جا كه ص

دریا غریق مرحمت بی كران تو هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك آن جا كه ص
دریا غریق مرحمت بی كران تو هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك آن جا كه ص
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دریا غریق مرحمت بی كران تو هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك آن جا كه ص

دریا غریق مرحمت بی كران تو

هفت آسمان تجلی رنگین كمان تو

خورشید ناز می كشد از ذرهای خاك

آن جا كه صبح می گذرد كاروان تو 

صدها فرشته بال نهادند بر زمین

تا دامن خدیجه شود میزبان تو

بهتر شد آن زنان قریشی نیامدند

حوا و مریم اند پرستار جان تو

بر قلب های خسته ما هم نزول كن 

ای جبرئیل تا به سحر هم زبان تو

یك شاخه یاس در دل مجروح كاشتیم

 تنها به احترام مزار نهان تو

در بارش است رحمت بی حد ابر تو

پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو

تسبیح تو كه تربت حمزه به قاب داشت

در سینه اش شمیم دعاهای ناب داشت  

از كور نیز وقت سخن رو گرفته ای

هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت

در شكر روزه ای كه سه افطار با تو بود 

دستت برای خواهش سائل جواب داشت

جسمت نخواست رخت عروسی به تن كند

از بس كه از بساط جهان اجتناب داشت 

با عطر یازده سحر این باغ آشناست 

هر چند عمر مادر گل ها شتاب داشت 

بیتی به شعر صائب تبریزی آمده است

آن شاعری كه طبع روان هم چو آب داشت 

«چون صبح زندگانی روشن دلان دمی است 

آن هم دمی كه با عث احیای عالمی است»

ای جلوه شكوه و جلال پیمبری 

تو حجت همیشه به آل پیمبری

قد راست كرده بود و تنومند مانده بود

از آب چشمه ی تو نهال پیمبری

آن جا كه بحث كیفیت عرش می شود 

جز سینه ی تو نیست مثال پیمبری

مرهم به زخم های اُحد بیشتر بنه 

تو با خبر همیشه ز حال پیمبری

كمتر به سینه جای بده بوسه ی نبی

جاری شده است اشك زلال پیمبری

این لحظه های آخر از احمد جدا مباش 

آسوده نیست بی تو خیال پیمبری 

قدری صبور باش بهشت دل نبی

تو زود می رسی به وصال پیمبری

چون تو تمام آینه خلق احمدی

هر روز روز توست به سال پیمبری 

ایام شادمانی و روز ولادت است

هنگام شاد بودن و وقت عبادت است

در مصحف خدای تعالی نوشته بود

این نور با طهور ولایت سر شته بود

پیش از شروع خلقت این خاك و آسمان

این دانه را به مزرعه عرش كشته بود

از بس كه بود دست توسل به سمت تو 

هر گوشه ای ز چادر تو رشته رشته بود

چندی به التماس زمین كرده ای نزول

این آخرین مسافرت یك فرشته بود

عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت

حب تو در صحیفه مومن نوشته بود

ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتیم

ما غیر چند واژه ابتر نداشتیم

هر دختری كه ام امامت نمی شود

یا مادر پیمبر رحمت نمی شود

در مجمع خلایق حق فاطمه یكی ست 

این وحدت است شامل كثرت نمی شود

آن جا كه پای كفو علی هست در میان 

هر دختری كه لایق وصلت نمی شود

از این كه آب مهریه ات بود روشن است 

هر خانه ای كه خانه رحمت نمی شود

فردا بیا كه باز قیامت به پا كنی 

ای بانویی كه بی تو قیامت نمی شود

با اشتیاق سمت صراط آورید رو

زهرا بدون برگ شفاعت نمی شود

این سینه باز حال و هوای مدینه خواست

 یا رب دعای كیست اجابت نمی شود

آخر مدینه راز پس پرده داشته است

آخر مدینه یار سفر كرده داشته است

لطف مدام حضرت یاسین به دست توست

آری دعا به دست تو آمین به دست توست

آن جا كه سینه در تب اندوه سوخته است

 آرامش دوباره و تسكین به دست توست 

پیر خمین جلوه ی فرزندی تو داشت

 یعنی كه عزت و شرف دین به دست توست

آن جا كه ابر فتنه گری سایه گسترد 

نابودی تمام شیاطین به دست توست

اسلام با دعای تو پیروز می شود

آری كلید فتح فلسطین به دست توست

این انقلاب جلوه ای از كوثر تو بود

بر روح تو سلام خدا و دو صد درود

حجت الاسلام جواد محمد زمانی


تعداد بازديد : 209
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:52
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف