دمی که شعله به دارالشفای من افتاد به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد دری که سوخت اساسا ز پایه اش سس

دمی که شعله به دارالشفای من افتاد به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد دری که سوخت اساسا ز پایه اش سس

دمی که شعله به دارالشفای من افتاد به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد دری که سوخت اساسا ز پایه اش سس

دمی که شعله به دارالشفای من افتاد به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد دری که سوخت اساسا ز پایه اش سس

دمی که شعله به دارالشفای من افتاد به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد دری که سوخت اساسا ز پایه اش سس
دمی که شعله به دارالشفای من افتاد به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد دری که سوخت اساسا ز پایه اش سس
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دمی که شعله به دارالشفای من افتاد به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد دری که سوخت اساسا ز پایه اش سس

دمی که شعله به دارالشفای من افتاد

به پشت خانه ی من جانفدای من افتاد

دری که سوخت اساسا ز پایه اش سست است

لگد زدند و در این سرای من افتاد

چه آمده به سر همسرم نمی دانم

از آن به بعد دگر با وفای من افتاد

به اذن من همه حمله به سویم آوردند

و ریسمان به سرو دست های من افتاد

کننده ی در خیبر طناب پیچ که دید

به گریه مرد یهودی برای من افتاد

قرار بود که زهرا ز من جدا نشود

به این دلیل به کوچه به پای من افتاد

غلاف دست به کار شد به بازویش بس خورد

که دست فاطمه از این عبای من افتاد

 شاعر: رضا رسول زاده


تعداد بازديد : 161
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف