افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب از اشک من سوالِ « چرا زود می رو

افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب از اشک من سوالِ « چرا زود می رو

افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب از اشک من سوالِ « چرا زود می رو

افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب از اشک من سوالِ « چرا زود می رو

افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب از اشک من سوالِ « چرا زود می رو
افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب از اشک من سوالِ « چرا زود می رو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب از اشک من سوالِ « چرا زود می رو

افتاده ام کنار تو در داغ اضطراب

در پشت چشم بسته ات ای روح آفتاب

 

از اشک من سوالِ « چرا زود می روی »

از سمت تو نمی رسد آخر چرا جواب ؟

 

گاهی میان فاصله رفت و آمدت

چشمی گشا که مُردم از این درد بی حساب

 

تکیه بزن به سینه من تا که بشنوی

دارم خراب می شوم از غصه ات خراب

 

دارد غروب می کند این صبح چهره ات

یا دست شب گرفته تو را در میان قاب

 

از صبح تا نیمه شب گریه کرده ای

حالا بیا به خاطر من اندکی بخواب

شاعر؟


تعداد بازديد : 225
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 14:55
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف