|
بهـر فـدا نمـودن جـان سـر بیـاورید
تـا کـه رویـم مدیـنـه همـه پـر بیاورید
هیـزم بیـاورنـد بـه در خـانـه ی علی
مـژگـانـی از مـصیـبـت او تـر بیاورید
مولایمان که مامور صبر از سوی خداست
بهـر حمـایـتـش هـمـه خنجـر بیاورید
در چوبی است و ترس علی از همین دراست
مسـمـار ز درب خـانـه ی او در بیاورید
آن غنچـه ی محمدی اش وا نشـد دگـر
بـا یـاد محسنـش گـل پـرپـر بیاورید
دیر آمدید و فاطمه اش پشت در بـرفت
وقت لگـد شـده دل مضـطـر بیاورید
بهـر نـظـاره ی عمل مـردمـان شهـر
دسـت خـدا طنـاب و پـیـمبـر بیاورید
زهرا به کوچه رفته دلم شـور می زنـد
دارنـد همـه غلاف یـد حیـدر بیاورید
با خـون سینه می رود او سـوی مرتضی
گـر میشناسیـد اینگـونه یـاور ، بیاورید
ای محرمـای او کمک فضه اش کنیـد
زهـرا بـه خـانـه آمـده بستـر بیاورید
صـد پاره پاره شد جگر محسن ای خدا
او را همیشه روضـه ی مادر ، بیاورید
سیدمحسن حبیب الله پور
تعداد بازديد : 353
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 14:55
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)