تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
چون موج چرا غرق تلاطم شده اي
در وادي حيدرانه ات گم شده اي
در هاله اي از دود چنان شير شدي
با ناله ي خود حريف هيزم شده اي
در پلك دو چشمان علي جا كردي
در آينه ي عشق ، تجسّم شده اي
بر روي كوير خستگي تابيدي
خورشيد زمين و ماه أنجم شده اي
تو يار ولايتي و پس بيزار از
آن اوّلي و دوّم و سوّم شده اي
انگار دوباره رو به راهي مادر
مشغول به آسياب گندم شده اي
همسايه ي تو زِ گريه ات مي خندد
اي واي كه تو ( اسيرِ ) مردم شده اي
اي مادر پنهان شده ، پيدايي تو
ساكن شده در مدينه ي قم شده اي
شاعر: حميد رمي
تعداد بازديد : 187
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 14:54
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب