مناجات با خدا و ماه رمضان - 58

مناجات با خدا و ماه رمضان - 58

مناجات با خدا و ماه رمضان - 58

مناجات با خدا و ماه رمضان - 58

مناجات با خدا و ماه رمضان - 58
مناجات با خدا و ماه رمضان - 58
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

باور نمی کنم که مرا هم خریده ای!

آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای؟

لایق نبوده ام بنشینم کنار تو

با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای!

هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام

اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای!!!

با این همه گناه و خطایی که داشتم

هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای!

گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا

امّا هنوز در بر من آرمیده ای!

من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام

ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای

ماه مبارک است و دلم شد سرای تو

از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای

شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای

گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای

وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم

آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای


تعداد بازديد : 172
شنبه 06 اسفند 1390 ساعت: 18:16
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-امام زمان(عج)

 

تا که گردیدم آشنای سحر

شد دلم وادیِ صفای سحر

بین سجاده تربتم گل شد

با نم اشک و گریه های سحر

دست خالی نمی رود هرگز

آن کسی که شده گدای سحر

تو امام شکسته دل هایی

صاحب سفرهٔ عطای سحر

بوی وصل تو می کنم احساس

از نفس های جان فزای سحر

چشم امید ما گنه کاران

بوده بر سوز یک دعای سحر

ریشه مشکلات ما این است

دلمان نیست مبتلای سحر

گره از کار وا کند بی شک

ناله های گره گشای سحر

 شب شب هم زبانی یار است

درد ما غفلت از تو دلدار است


تعداد بازديد : 159
شنبه 06 اسفند 1390 ساعت: 18:15
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-دهه آخر رمضان

 

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز

شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

دهه آخر ماه اول راه سحر است

بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه

سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز

کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم

یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است

او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز

گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست

دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز

وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت

باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز

یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد

کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز

هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی

دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز

تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است

رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز

هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی

همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز



تعداد بازديد : 159
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:52
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

ای که زمین گیر گناهی

ای شهره ی لغو و تباهی

ای بنده ی افتاده در چاه

لا تقنطوا من رحمة الله

ای آن که در عصیان ذلیلی

بر کرده ات داری دلیلی؟

توبه نما در این سحرگاه

لا تقنطوا من رحمة الله

ای آن که مسکین و فقیری

ای آن که در نفست اسیری

 ای بنده ی عاصی و گمراه

لا تقنطوا من رحمة الله

 حرفت ندارد بویی از من!

از چه کناره جویی از من؟

از معصیت بنما تو اکراه

لا تقنطوا من رحمة الله

بنگر اجل از ره رسیده

بنگر شده مویت سپیده

برگرد از این راه بیراه

لا تقنطوا من رحمة الله

 با این همه جرم و خطایت

شرمی نکردی از خدایت!

ای که ز جرمت هستی آگاه

لا تقنطوا من رحمة الله

ای که مرا حرمت شکستی

با من چرا بیگانه هستی؟

اینک بشو با من تو همراه

لا تقنطوا من رحمة الله

مهر علی در سینه داری

از عشق حیدر بی قراری

می بخشمت از بهر آن شاه

لا تقنطوا من رحمة الله



تعداد بازديد : 166
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:52
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

1

بس پیمان که بر سر پیمانه شکست

بس عهد که از سستی دل ها بگسست

شد دهر پر از غبار عصیان، اما

بر آینه لطف تو گردی ننشست

2

ای دوست از این عهد گسستن، توبه!

در حاشیه هوس نشستن، توبه!

هر مرتبه توبه‌ای شکستم، این بار

صد مرتبه از توبه شکستن، توبه!

3

یک دل، دل خسته و تباه آوردم

من توشه راه، اشتباه آوردم

بر درگه لطف تو به جای توبه

پیمان شکنی کرده گناه آوردم!

4

افسوس که بی حساب، عصیان کردم

سامان گناه را پریشان کردم

پیمان شکنی کرده، گنهکار شدم

با توبه گناه خود دو چندان کردم
تعداد بازديد : 243
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

لذت اشک مناجات سحر، مشهود است

حال آشفته دل از دیده تر مشهود است

منتی نِه ز کرم، دست زمین خورده بگیر

همه جا سایه لطف تو به سر مشهود است

راه خود را سحری جانب ما مایل کن

دست خالیِ گدا وقت گذر مشهود است

حال و روز من هجران زده دیدن دارد

حال دل سوخته از آه جگر مشهود است

هنر آن نیست نسوزی به میان آتش

بین خاکسترِ پروانه هنر مشهود است

هر که فانی نشود جام بقایش ندهند

مردیِ مرد به هنگام خطر مشهود است

من و تنهایی در قبر خودم می دانم

اوج بیچارگیم وقت سفر مشهود است


تعداد بازديد : 245
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

یادش به خیر صبح وصالی كه داشتیم 

باران اشك های زلالی كه داشتیم
یادش به خیر حال خوش دل شكستگی
چشمان خیس و بغض سفالی كه داشتیم
بوی كویر می دهد این روزها دلم
كو آن هوای پاك شمالی كه داشتیم
از دشت لحظه ها چقدر توشه چیده ایم
از روز و ماه و هفته و سالی كه داشتیم
مانند ابر می گذرد كاروان عمر
از دست رفته است مجالی كه داشتیم
ما مانده ایم و حسرت پرواز تا خدا
چیزی نمانده از پر و بالی كه داشتیم
شام فراق با دل عاشق چه می كند
یادش به خیر صبح وصالی كه داشتیم


تعداد بازديد : 305
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-وداع با ماه رمضان

 

گر چه رفتی و دگر دورم ز تو

لیك گویم درد جان خود به تو

الوداع ای ماه عفو بندگان

الوداع ای ماه اشك عاشقان

الوداع لبخند رب العالمین

ماه عشق و ماه سوز نادمین

الوداع سرسبزی پاییز دل

در میان باغ غم ها آب و گِل

الوداع نورٌ علی نور زمین

بر خدا و ماه پاكش آفرین

كیسه ای بردوش بود ازمعصیت

آمدم بی آبرو ، بی حیثیت

گفتم این را از من نادان بگیر

ای خدا این آبرو از من مگیر

گفتی ای عبد گنه كار خدا

 باز هم از راه خود گشتی جدا

تو امید قلب مهدی بوده ای

یار مهدی عشق مهدی بوده ای

قلب زهرا از گناه تو شكست

همچو میخ در به پهلویش نشست  

فرق تو با آن بدان كوفه چیست؟

كوفیان بی حیا و پست چیست؟

كوفیان فرق علی بشكسته اند

 عهد با فرزند او بگسسته اند

دخت حیدر را اسارت برده اند

 سر به پیش روی دختر برده اند

محو دنیا و هوس ها بوده اند

با امام اما جدایش بوده اند

لیك تو عهدی ببستی با خدا

 عهد با او این بُدی ترك گناه

باز هم عهد خودت بشكسته ای

 هم چو كوفی غرق دنیا گشته ای

گر تو خود دم از شهیدان می زنی

بر زبانت حرف آنان می زنی

پس چرا اندر عمل غافل شدی

بس گنه كردی دگر جاهل شدی

هیچ می دانی شهیدان كیستند؟

از كجایند و فدای چیستند ؟

این شهیدان عشق بازی كرده اند

در ره دین جان فشانی كرده اند

پس تو گر خواهی ره آنان روی

 جای پاشان پای خود را جا دهی

رو سحر نزدیك قبر لاله ها

فاش كن راز دلت را بی صدا

گو به آنان غرق دنیا گشته ام

دست من گیرید دیگر خسته ام

كار هر روزم شده رنگ و ریا

گشته ام نزد امامم بی حیا

دست من گیرید مردان خدا

ای سبك بالان عرش كبریا

تا شوم من پیرو راه شما

عبد خوب و بنده ی محض خدا

پس كنون رو سوی الله کریم

 با پشیمانی بگو اِرحَم ، رحیم

آن زمان گوید به تو ربِّ جلی

باز هم می بخشَمَت عبدم ، ولی

دیگر از درگاه من غافل مشو

 بنده ی من،بنده ی شیطان نشو

بارالها باز هم شرمنده ام

بی تو ای حِصن حصین درمانده ام


تعداد بازديد : 207
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

یا رب مرا به سلسله انبیا ببخش

 بر شاه اولیا، على مرتضى ببخش

یا رب گناه من بود از كوه ها فزون

 جرم مرا به فاطمه، خیرالنسا ببخش

هر كار كرده ام، همه بد بوده و غلط

 یا رب مرا تو بر حسن مجتبى ببخش

یا رب اگر كه جود و سخایى نكرده ام

 ما را تو بر سخاوت اهل سخا ببخش

یا رب مرا به رحمت بى منتها ببخش

 یعنى به ساحت حرم كبریا ببخش

یا رب گناهكار و ذلیل و محقّرم

 عصیان من به شوكت عزّوعلا ببخش

یا رب تو را به جاه و جلالت دهم قسم

 جرم گذشته عفو كن و ماجرا ببخش

یا رب مرا ببخش به اهل صلات و صوم

 یعنى به نور صفوت اهل صفا ببخش

یا رب تو را به نور جمالت دهم قسم

 كز ظلمتم رهان و به نور هدا ببخش

یا رب به نور ظلمت خاصان درگهت

 این بنده را به ختم همه انبیا ببخش

یا رب از این معاصى بسیار بى شمار

 مستوجب عقوبتم؛ امّا مرا ببخش


تعداد بازديد : 255
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:50
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-پایان رمضان-مدح امیر المومنین(ع)

 

حیف که ماه رمضان شد تمام

ماه دعا ماه صلات و صیام

ماه خدایی شده خود ساختن

دل ز همه شسته به او باختن

ماه پر از نور الهی شدن

خانۀ دل طور الهی شدن

شب همه شب تاب و تبی داشتیم

اشک و مناجات شبی داشتیم

ماه خدا داشت چه عمر کمی

عمر کمش بود به سان دمی

ذکر خفی ورد جلی داشتیم

زمزمۀ علی علی داشتیم

روز در آغوش خدا جای ما

شب همه شب لیلۀ احیای ما

روز نفس‌ها همه بودی نماز

شب همه در ناله و راز و نیاز  

روز ز سوز عطش افروختن

شب همه دم شمع شدن سوختن

نیمۀ مه هر چه سخن داشتیم

بر لب خود مدح حسن داشتیم

جلوه ز حُسن ازلی داشتیم

روشنی از ماه علی داشتیم

ماه خداوند علیک السلام

رفتی و باز آمده عید صیام

عید خدا عید دعا عید نور

چشم بد از صبح دل‌آراش دور

عید قبولی صیام همه

سجده و تکبیر و قیام همه

عید وصال است وصال خدا

محو شدن محو جمال خدا

خندۀ شادی به لب روزه‌دار

آتش حسرت به دل روزه‌خوار

آن که در این مه زده خود را به خواب

وای بر او در صف یوم الحساب

طایفه‌ای را همه با جام نور

داده خداوند شراباً طهور

وصل خدا شامل حال همه

قرب خداوند حلال همه

طایفه‌ای تلخ شده کامشان

روز شده تیره‌تر از شامشان

کور ز دیدار تجلاّی نور

دور ز رحمتِ خدای غفور

خار چه سهمی برَد از بوستان؟

وصل خداوند و علی دوستان

کیست علی؟ تمامِ هست خدا

گوش خدا، دیده و دست خدا

کیست علی؟ وصیِّ ختم رُسل

کیست علی؟ عصارۀ عقل کل

کیست علی؟ تجلی کبریا

لحم و دم و نفس رسول خدا

کیست علی؟ روح صلات و صیام

کیست علی؟ رکن قعود و قیام

سکوت ما صحبت ما یا علی است

قبولی طاعت ما یا علی است

مغز، علی و دگرانند پوست

فشردۀ هزار و یک اسمِ هوست

یک شبش از عمر جهان برتر است

یک دمش از طاعت عالم سر است

مهر علی نور کند نار را

مهر علی لاله کند خار را

مهر علی کار مسیحا کند

مردۀ دل را علی احیا کند

مهر علی رحمت بی‌انتهاست

مهر علی تمام لطف خداست

مهر علی ولایت انبیاست

مهر علی هدایت انبیاست

مهر علی تمام ایمان بوَد

مهر علی حیات قرآن بوَد

مهر علی چراغ آئین ماست

مهر علی تمامیِ دین ماست

مهر علی کلاس عمّارهاست

نتیجه‌اش میثم تمّارهاست

ما به تولّای علی زاده‌ایم

روز ازل دل به علی داده‌ایم

این سخن خلق همه عالم است

گر چه روان از قلم «میثم» است

سرود آب و گل ما یا علی است

حرف زبان و دل ما یا علی است


تعداد بازديد : 227
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:50
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

یا رب از فرط گنه نامه سیاهم چه كنم؟   

گر نبخشى ز ره لطف گناهم چه كنم؟

بسته گردیده ز هر سو به رُخم راه نجات

ندهى گر تو در این معركه راهم چه كنم؟

جز تو ما را نبود پشت و پناهى به جهان

بى پناهم ندهى گر تو پناهم چه كنم؟

یوسف افتاد به چاه از اثر بى گنهى

من ز فرط گنه افتاده به چاهم چه كنم؟

بخشش و لطف تو پاینده تر از كوه بود

من كه نا چیزتر از یك پَرِ كاهم چه كنم؟

به هدف گر نخورد تیر دعایم هیهات

به اثر گر نرسد شعله آهم چه كنم؟

سایه لطف تو از لطف اگر روز معاد

نشود شامل احوال تباهم چه كنم

كس به روى من «ژولیده» نگاهى نكند

نكنى گر تو هم از مهر نگاهم چه كنم؟


تعداد بازديد : 178
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:49
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-وداع با ماه مبارک

 

قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است

 جدایی از سحر و محفل دعا سخت است

 برای دیده شب زنده دار خود گریم

 قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است

 صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان

 دوباره رویت دل های بی صفا سخت است

 بیا مرو که شیاطین دوباره می آیند

 بدون جلوه تو انس با خدا سخت است

دوباره وقت اذان غفلت عارضم گردد

 غم جدایی از ذکر ربنا سخت است

 پرستوی دل ما را ز بام خود مپران

 که ترک سفره شاهانه بر گدا سخت است

 بعید نیست به زودی فرا رسد مرگم

 امان که این سفر آخرت دلا سخت است

 قیامتی است قیامت که روز وانفساست

 اگر نظر ننماید امام رضا سخت است

 مرا به ساحل دیدار دلبرم برسان

 شکسته کشتی و دریایی از بلا سخت است

 بگو به خیمه نشینان جبهه ای شهدا

 فدائیان حسین دوری از شما سخت است

 هنوز مرغ دل خسته ام مهیا نیست

 هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است

 خدا کند به دلم مهر نوکری بزنند

 خدا کند خودشان سوی دلبرم ببرند


تعداد بازديد : 201
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:49
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

همین که از لب ما آه آه می افتد

طبیب زودتر از ما به راه می افتد

دو روز رفتم و با پای خویش برگشتم

همیشه کار گدایان به شاه می افتد

کریم بودن و بخشیدنت به جای خودش

بگو کی از سرِ ما این گناه می افتد

به ما نگاه بینداز که چشم سلطان هم

گهی به روی غلام سیاه می افتد

هر آن که بی علی تو را صدا کند

اگر ز چاله در آید به چاه می افتد

در این بساط که دریا به قطره محتاج است

نیاز کوه گناهی به کاه می افتد

فدای شاه غریبی که لحظه آخر

به نیزه تکیه زد و بی سپاه می افتد

فدای شاه غریبی که راس پر خونش

به پای دخترکی بی پناه می افتد


تعداد بازديد : 208
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:49
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-وداع با ماه مبارک رمضان


آقا سلام! ماه مبارک تمام شد
شب­های آخر من و ماه صیام شد
درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی
پشت در نگاه شما ازدحام شد
سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم
دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد
بین دعای آخر سفره دعا کنید
شاید که سال، سالِ ظهور امام شد
آقا دعا کنید که شب­های آخر است
شاید که مهمانی ما هم به کام شد


تعداد بازديد : 208
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

سال‌ها از تو بی‌خبر گشتم

گام‌گام از تو دورتر گشتم

می‌دویدم به جانب دوزخ

تو صدایم زدی که برگشتم

غرق در رحمت تو بودم باز

پیش تیر بلا سپر گشتم

بس‌که در آتش گنه ماندم

پای تا سر همه شرر گشتم

برگ و بارم تمام ریخته بود

به عطای تو بارور گشتم

سفر از خویشتن نکرده هنوز

با سگ نفس، هم‌سفر گشتم

وای من! کعبه را رها کردم

دور شیطان خیره‌سر گشتم

دامن یار را رها کردم

که به هر سوی، در به‌ در گشتم

 تا ببخشی دوباره «میثم» را

 دور آل پیامبر گشتم


تعداد بازديد : 297
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

در پیشگاه قدسی تو ای خدای من

می دانم این که رنگ ندارد حنای من

از بس که توبه کردم و توبه شکسته ام

چنگی به دل نمی زند این توبه های من

با این که مُهر خاتمه خورده به نار تو

آزاد و خودسر است عنان هوای من

یا رب ببین که از سر تکرار معصیت

دیگر شکسته قبح معاصی برای من!

گر تو مرا رها کنی از دست می روم

بی لطف تو شود دل دوزخ سرای من

ای مالکی که فضل بریّه از آن توست

دستی بکش به روی سر بی نوای من

سوگند می خورم به مقام ربوبیت

جز آستان تو نبوَد التجای من

آن فطرسم که در پی قنداقه آمدم

یعنی شکسته بال و پر ربّنای من

امشب بیا به خاطر ارباب بی کفن

منّت گذار و در گذر از این خطای من

جان حسین... روزی ما را رقم بزن

امضا نمای تذکره ی کربلای من


تعداد بازديد : 223
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

دیدی چه زود فرصت مهمانی ام گذشت

ای دل زمان ناله ی بارانی ام گذشت

تا خواستم شبیه شما مردمان شوم

آخر بساط سفره مهمانی ام گذشت

افطار من به ذکر (لک صمت) وا نشد

واحسرتا که عید مسلمانی ام گذشت

با ناله های خسته ی الغوث و ربنا

آرامشم که رفت پریشانی ام گذشت

باران گرفته بود که قرآن به سر شدم

ای وای سایه ی سر رحمانی ام گذشت

حالا خدا کند که دگر در بساط عشق

آدم شوم که وقت پشیمانی ام گذشت

ما را برای بندگی ات انتخاب کن

ما را الی الابد خدم بوتراب کن

آدم شدم که میل به گندم نمی کنم

ابلیس را رضا به تبسم نمی کنم

پا را برای بندگی از بند می کشم

دیگر مسیر کوی تو را گم نمی کنم

مهر سکوت عشق به لب هام خورده است

دیگر به غیر دوست تکلم نمی کنم

در راه دوست گر چه گریبان دریده ام

در پیش خلق هیچ تلاطم نمی کنم

چون خواهری که همسفر نیزه تا به شام

هیچ اعتنا به خنده مردم نمی کنم

پا در مسیر ناله (عجّل فرج) دگر

جز چهارشنبه های ره قم نمی کنم

ما را برای صبح فرج انتخاب کن

ما را الی الابد خدم بوتراب کن...


تعداد بازديد : 191
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:47
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

سائلی بی دست و پایم راه را گم كرده ام

 عبد كوی "هل اتایم"راه را گم كرده ام

بس كه دوری جستم از این بارگاه باصفا

 آستان صاحب درگاه را گم كرده ام

آشنایم؛ نیستم از فرقه ی بیگانگان

 چند روزی دلبر دلخواه را گم كرده ام

دردهایم را نگفتم چند گاهی با "طبیب"

 شد دلم بی یار و چاه را گم كرده ام

قدر عشقت را ندانستم، شدم مشغول خویش

 "خیمه ی زیبای ثارالله" را گم كرده ام

وای من، مظلوم را یاری نكردم گاه ظلم

 كمترین اقدام، یعنی "آه" را گم كرده ام

ای یگانه تكسوار پهن دشت انتظار

شرمسارم، حجت الله را گم كرده ام

گوش جان نسپرده ام بر یا لثارات الحسین

 راه قرب كوی آن خونخواه را گم كرده ام

در شب تاریك هجران چشم دل را بسته ام

 كور دل هستم كه نور ماه را گم كرده ام

كربلا كوته ترین راه است تا درگاه دوست

  با كه گویم این ره كوتاه را گم كرده ام


تعداد بازديد : 319
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:47
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

یا رب دوباره وقت دعای سحر شده

این دل برای بزم دعا مفتخر شده

«اُدعونی استجب لکم» تو خدای من

بر من بشارتی است که وقت نظر شده

با این همه خطا و معاصیّ ام ای خدا

دیگر دعای نیمه شبم بی اثر شده

من در گناه کردن تو شهره گشته ام

جنس دلم به سختی جنس حجر شده

کاری برای قبر و قیامت نکرده ام

غفلت برای بنده ی تو دردسر شده

این روزه ها حریف جهنّم نمی شود!

یا رب ببین که بنده ی تو بی سپر شده!!!

رحمی نما و گر نه ز دست تو می روم

حالم شبیه حال دل محتضر شده

هر شب برای حال خودم گریه می کنم

تنها بهای من نم اشک بصر شده

با "یا حسین" به درگه تو رو نموده ام

یعنی که خوان رحمت تو پر ثمر شده


تعداد بازديد : 151
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:47
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-وداع با ماه مبارک رمضان

 

الغرض! فیض خاص گشت تمام
سهم ما باز، فیض عام شده است
دل ناباورم صدا می زد:میهمانی مگر تمام شده است؟
*
گفته بودند آخر این ماه
عاشقش سر به زیر خواهد شد
گفته بودند با دلم هر شب
توبه کن! توبه، دیر خواهد شد
*
رمضان­های بی شمار رسید
همه شب­ها گذشت پی در پی
با خودم گفتم ای دل بی درد
فرصت توبه می­رود، پس کی؟
*
فکر این باش سال دیگر هم
رمضان می­رسد ز راه اما
تو مگر می­شوی عوض؟ هرگز
تو مگر توبه می­کنی اصلا!
*
تو فقط فکر آمدن، رفتن
فکر در مسجدِ خدا بودن
فکر با اشک خود غریبه شدن
با همه شهر آشنا بودن
*
چیست دیگر بگو که قلب تو را
به تامل، به فکر وا دارد؟
تو گمان می­کنی به راه آیی؟
مرگ باید تو را به راه آرد
*
ای دل، از حال خود مشو غافل
چهره با اشک خود معطر کن
فرصت گفت و گو کمی باقی است
خیز و فریاد توبه­ای سر کن


تعداد بازديد : 365
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:46
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 59
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف