مناجات با خدا و ماه رمضان - 59

مناجات با خدا و ماه رمضان - 59

مناجات با خدا و ماه رمضان - 59

مناجات با خدا و ماه رمضان - 59

مناجات با خدا و ماه رمضان - 59
مناجات با خدا و ماه رمضان - 59
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مناجات با خدا

عید سعید فطر

 

حیف که ماه رمضان شد تمام

ماه دعا ماه صلات و صیام

ماه خدایی شده خود ساختن

دل ز همه شسته به او باختن

ماه پر از نور الهی شدن

خانۀ دل طور الهی شدن

شب همه شب تاب و تبی داشتیم

اشک و مناجات شبی داشتیم

ماه پر از نور الهی شدن

خانۀ دل طور الهی شدن

شب همه شب تاب و تبی داشتیم

اشک و مناجات شبی داشتیم

ماه خدا داشت چه عمر کمی

عمر کمش بود بسان دمی

ذکر خفی ورد جلی داشتیم

زمزمۀ علی علی داشتیم

روز در آغوش خدا جای ما

شب همه شب لیلۀ احیای ما

روز نفس‌ها همه بودی نماز

شب همه در ناله و راز و نیاز

روز ز سوز عطش افروختن

شب همه دم شمع شدن سوختن

نیمۀ مه هر چه سخن داشتیم

بر لب خود مدح حسن داشتیم

جلوه ز حسن ازلی داشتیم

روشنی از ماه علی داشتیم

ماه خداوند علیک السلام

رفتی و باز آمده عید صیام

عید خدا عید دعا عید نور

چشم بد از صبح دل‌آراش دور

عید قبولی صیام همه سجده و تکبیر و قیام همه

عید وصال است وصال خدا

محو شدن محو جمال خدا

خندۀ شادی به لب روزه‌دار

آتش حسرت به دل روزه‌خوار

آنکه در این مه زده خود را به خواب

وای بر او در صف یوم الحساب

طایفه‌ای را همه با جام نور

داده خداوند شراباً طهور

وصل خدا شامل حال همه

قرب خداوند حلال همه

طایفه‌ای تلخ شده کامشان

روز شده تیره‌تر از شامشان

کور ز دیدار تجلاّی نور

دور ز رحمت خدای غفور

خار چه سهمی برَد از بوستان؟

- وصل خداوند و علی دوستان

کیست علی؟ تمامِ هست خدا

گوش خدا، دیده و دست خدا

کیست علی؟ وصی ختم رسل

کیست علی؟ عصارۀ عقل کل

کیست علی تجلی کبریا

لحم و دم و نفس رسول خدا

کیست علی؟ روح صلات و صیام

کیست علی؟ رکن قعود و قیام

سکوت ما صحبت ما یا علی است

قبولی طاعت ما یا علی است

مغز علی و دگرانند پوست

فشردۀ هزار و یک اسم هوست

یک شبش از عمر جهان برتر است

یک دمش از طاعت عالم سر است

مهر علی نور کند نار را

مهر علی لاله کند خار را

مهر علی کار مسیحا کند

مردۀ دل را علی احیا کند

مهر علی رحمت بی‌انتهاست

مهر علی تمام لطف خداست

مهر علی ولایت انبیاست

مهر علی هدایت انبیاست

مهر علی تمام ایمان بوَد

مهر علی حیات قرآن بوَد

مهر علی چراغ آئین ماست

مهر علی تمامیِ دین ماست

مهر علی کلاس عمّارهاست

نتیجه‌اش میثم تمّارهاست

ما به تولّای علی زاده‌ایم

روز ازل دل به علی داده‌ایم

این سخن خلق همه عالم است

گر چه روان از قلم «میثم» است

سرود آب و گل ما یا علی است

حرف زبان و دل ما یا علی است


تعداد بازديد : 299
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:46
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-اتمام ماه رمضان

 

ای که همیشه گوش دهی بر دعای من

دل می دهی به نغمه یا ربنای من

فهمیده ام که با همه عالم غریبه ام

فهمیده ام دگر که تویی آشنای من

تو رب عالمی و من عبد گناه کار

می آید از تو حرف زدن بر کجای من؟!

در روزگار معصیت آخرالزمان

شکرت خدا به کوی تو باز است پای من

این گونه ام مبین که گرفتار غفلتم

من دوست دارمت به خدا ای خدای من

از هیچ کس به جز تو ندارم من انتظار

بر دست های توست فقط چشم های من

تنها بلا که نیست فقط سیل و زلزله

فقدان یاد توست که باشد بلای من

کاری نکرده ام به تو نزدیک تر شوم

دارد تمام می شود این ماه وای من!

دارد که جمع می شود این سفره ات ولی

تازه ببین که باز شده اشتهای من

یک ذره دست و پا زدنم را نگاه کن

ای کشتی نجات من و ناخدای من

یک عمر بنده تو نبودم عجیب نیست

پیشت اگر که رنگ ندارد حنای من
تعداد بازديد : 250
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:46
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-وداع با ماه مبارک

 

وقت جدایی من و ماه صیام شد

یعنی غروب طلعت این بارِ عام شد

دارد بساط ماه خدا جمع می شود

آه درون سینه ی ما مستدام شد

توشه برای روز جزا بر نداشتم!

فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد

یادش به خیر... سوز مناجات نیمه شب

وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد

یادش به خیر... لحظه ی افطار... تشنگی

نام حسین گفتن ما التزام شد

دست ادب به سینه نهادم به سوی او

اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد ...

... وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان

بر زخم بی شمار تنش التیام شد

هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت!

وقتی میان قتلگهش ازدحام شد...


تعداد بازديد : 277
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:46
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا-امام زمان(عج)

 

گرفته مه همه ی جاده را ـ مشخص نیست

که صاف می شود آیا هوا ؟ـ مشخص نیست

چطور باید از این راه مه گرفته گذشت

از این مسیر که یک ردّ پا مشخص نیست

و من چقدر در این مه به گریه محتاجم

نمی شود که ببارم... چرا؟ مشخص نیست

چه حسّ خوبِ غریبی ؛ به جستجوی خودت

شبانه راه بیفتی ... کجا ؟ مشخص نیست

و تا همیشه از این شهر مرده کوچ کنی

و دورِ دور شوی ... دور... تا ... مشخص نیست

درست می روی آیا ؟ و یا ... نمی دانی

صحیح می رسی آیا ؟ و یا ... مشخص نیست

... کسی شبیه نسیم از کنار من رد شد

غریبه بود ؟ وَ یا آشنا ؟ مشخص نیست

صدای روشن او از ورای مه پیداست:

نگاه کن به افق! راه نامشخص نیست

...

تو پشت ابری و این قدر تابشت زیباست

هنوز آن طرف ابر ها مشخص نیست


تعداد بازديد : 245
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:45
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

وداع با ماه مبارک رمضان-عید فطر

 

چه زود از دست ما ماه خدا رفت

مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت

 مه احیا مه شب زنده داری

 مه روزه مه صدق و صفا رفت

 مهی که بود از فیض و سعادت

 نفس، تسبیح و خواب آن عبادت

*****

مه یا نور و یا قدوس و یارب

شبش از روز و روزش بهتر از شب

 خوشا آن روزه داران را که دانم

 محبت بود در دل، ذکر، بر لب

 به خلوتگاه شب اختر فشاندند

 کمیل و افتتاح و ندبه خواندند

*****

سحر بود و مناجات و دعایش

 دعاهای لطیف و دلربایش

 خوش آنکو داشت خلوت با خداوند

 دریغ از لحظه های با صفایش

 کجا رفتند شب های منیرش

 چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش

*****

چه شب هایی که دل یاد خدا بود

دعا بود و دعا بود و دعا بود

 به گوش جان صدای آشنا بود

 خوشا آنان که از نو جان گرفتند

 دل شب انس با قرآن گرفتند

*****

چه ماهی ماه حی ذو المنن بود

 چه ماهی ذکر حق نقل دهن بود

 چه ماهی ماه غفران ماه رحمت

 چه ماهی ماه میلاد حسن بود

 چه ماهی دل ز ایمان منجلی بود

 علی بود و علی بود و علی بود

*****

مه احیا مه مولا علی بود

علی شمع دل و دل با علی بود

 تو گویی با علی بودیم تا صبح

 چه می گویم نفس ها یا علی بود

 چه شد آوای یارب الکریمش

 دعای یا علیُّ یا عظیمش

*****

وفا و عشق و ایمان بود این ماه

 مگو، شیرین تر از جان بود این ماه

 بهشت سبز انس عبد و معبود

 بهار ختم قرآن بود این ماه

 فروغ روح از بدرش گرفتیم

 شرف از لیله القدرش گرفتیم

*****

الا ای دوستان عید صیام است

چه بنشستید این عید قیام است

 طلوع صبحدم را این روایت

 هلال ماه نور این پیام است

 خوشا حال تمام روزه داران

 که حسرت شد نصیب روزه خواران

*****

ره صدق و صفا پویید امشب

جمال یار را جویید امشب

 وضو گیرید با عطر بهشتی

 به مهدی تهنیت گویید امشب

 خوش آن عیدی که با دلدار باشیم

 همه با هم کنار یار باشیم

*****

اگر چه عید فیض و عید نور است

اگر چه عید شوق و عید شور است

 اگر چه عید مجد است و سعادت

 تمام عیدها روز ظهور است

 بدون یار، گل خار است خار است

 گل نرگس اگر آید بهار است

*****

الا ای شمع بزم آشنایی

ندارد بی تو چشمم روشنایی

 دلم خون شد دلم خون از جدایی

 گلم، باغم، بهارم کی می آیی

 الهی عیدِ بی تو باز گردد

 بیا تا عید ما آغاز گردد

*****

تو شمع و قلب ما پروانه ی توست

 ندیده عالمی دیوانه ی توست

 ندای یا لثارات الحسینت

 لوای کربلا بر شانه ی توست

 ظهورت عید خلق عالمین است

 نه تنها عید ما، عید حسین است

*****

همین است و همین است و همین است

که دیدار تو عید مسلمین است

 عزیز دل به آمین تو سوگند

 دعای «میثم» دل خسته این است

 که فردا جزو یاران تو باشد

 دلش باغ و بهاران تو باشد


تعداد بازديد : 259
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:45
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات-وداع با ماه رمضان

 

افسوس که ایام شریفِ رمضان رفت

سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت

افسوس که سی پارهٔ این ماه مبارک

از دست به یک باره چو اوراق خزان رفت

ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ

فریاد که زود از سر این گله شبان رفت

شد زیر و زبر چون صف مژگان صف طاعت

شیرازهٔ جمعیت بیداردلان رفت

بی قدری ما چون نشود فاش به عالم

ماهی که شب قدر در او بود نهان رفت

تا آتشِ جوع رمضان چهره بر افروخت

از نامه اعمال سیاهی چو دخان رفت

با قامت چون تیر در این معرکه آمد

از بار گنه با قد مانند کمان رفت

برداشت ز دوش همه کس بار گنه را

چون باد سبک آمد و چون کوه گران رفت

چو اشک غیوران ز سراپردهٔ مژگان

دیر آمد و زود از نظر آن جانِ جهان رفت

از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب

آن ها که به صائب ز وداع رمضان رفت
تعداد بازديد : 171
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:45
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

وداع با ماه مبارک رمضان

 

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان

پی نبردیم به زیبایی راز رمضان

هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا

هر چه دل بود شكستیم به ساز رمضان

سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر

آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان

دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست

دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان

بیش از این ناز نخواهیم كشید از دنیا

بعد از این دست من و دامن ناز رمضان

نكند چشم ببندم به سحرهای سلوك

نكند بسته شود دیده باز رمضان

صبح با باده شعبان و رجب آمده بود

آن كه دیروز مرا داد جواز رمضان

شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع

خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان


تعداد بازديد : 143
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:44
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا


من را همیشه خواندی و نشناختم تو را

از غصه ها رهاندی و نشناختم تو را

این بنده‌ی اسیر معاصی و نفس را

از درگهت نراندی و نشناختم تو را

بی یاد تو گذشت همه عمر من ولی

با من همیشه ماندی و نشناختم تو را

بر خان رحمت و کرم و استجابتت

عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را

شب های جمعه تو نمک اشک و روضه را

بر جان من چشاندی و نشناختم تو را

با رأفت و بزرگی و آقائیت مرا

تا کربلا رساندی و نشناختم تو را


تعداد بازديد : 211
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:44
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

تقدیم به مناجاتیان روز عرفه

مناجات با خدا

 

یا رب اگر ز کرده‌ی ما پرده وا کنی

ما را به خجلت ابدی مبتلا کنی

ابلیس ‌وار جامه‌ی طغیان به بر کند

گر یک نفس به خویش کسی را رها کنی

هر کس به جان خویش جفا بیشتر کند

بر وی تو بیشتر ز ترحم وفا کنی

روزی دهی به مردم بیگانه صد هزار

کز صد هزار یک نفری آشنا کنی

از فعل خویش عارف و عامی کنند شرم

روزی که دستگاه عدالت به پا کنی

کس را مجال چون و چرا در بر تو نیست

با بندگان هر آن چه نمایی به جا کنی

گر گبر رو کند به برت بهر التجا

هر دم ز مهر حاجت او را روا کنی

هر کس به هر لباس که با عجز و التماس

در حضرت تو رو کند او را رضا کنی

چندین هزار مجرم و عاصی و رو سیاه

در یک نفس ز آتش دوزخ رها کنی

غیر از تو نیست راه پناهی برای خلق

باید تو روی لطف به احوال ما کنی

جز تو طبیب نیست امید است هر دو کون

این دردهای بی حد ما را دوا کنی

یارب تو قبله‌گاه امیدی و چون کنم؟

گر دست ما ز دامن لطفت جدا کنی

باشد امید ما به درت آن که جمله را

از دوستان درگه آل عبا کنی

(اندر شمار ما همه را در صف‌شمار

از شیعیان پادشه لافتی کنی)

در روز رستخیزِ قیامت شفیع ما

سر خیل کائنات و شه انبیا کنی

شایسته‌ی محبت لطف تو گر نه‌ایم

رحمی به ما به خاطر شیر خدا کنی

یارب همین بس است تمنای ما که تو

هنگام مرگ، مدفن ما کربلا کنی

در آفتاب گرم قیامت مقام ما

زیر لوای احمد صاحب ‌لوا کنی

از لطف بی حساب تو یارب بعید نیست

گر رحمتی به «صامت» بی دست و پا کنی


تعداد بازديد : 260
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:44
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا



تعداد بازديد : 151
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:44
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

اگر چه با تو از غیر تو گفتم

خودم را در دل دنیا نهفتم

ولی از بابت اشکی که دارم

خودت کاری کن از چشمت نیفتم

×××

ای دوست مرا میان غم ها مگذار

لطفی کن و بر روی دلم پا مگذار

عمری است تمام خواهش من این است

یک لحظه مرا به حال خود وا مگذار

×××

آیینه ای و برایت آه آوردم

در محضر تو دلی سیاه آوردم

من آینهٔ مجسم شیطانم

از شر خودم به تو پناه آوردم


تعداد بازديد : 257
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:43
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

مناجات با خدا

 

راه، دور و بار، سنگین و گناهم بی‌شمار

من که می‌دانم بدم دیگر تو بر رویم نیار

تا نیفتم تا نسوزم در شرار خشم تو

ابر رحمت بر سر این بندۀ عاصی ببار

باورم هرگز نمی‌آید به ذات اقدست

مهربانی چون تو عبدش را بسوزاند به نار

کی به رویش در ببندی کی رهایش می‌کنی

بنده‌ای را که ندارد جز درت راه فرار؟

هم ز لطفت هم ز عفوت هم ز جرمم هم ز خویش

شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار

باورم هرگز نمی‌آید که مأیوسش کنی

بنده‌ای را که بود بر رحمتت امیدوار

از تو در عمرم نکردم لحظه‌ای قطع امید

گر چه دارم جرم در پروندۀ خود بی‌شمار

گرچه می‌دانم مرا می‌بخشی از لطف و کرم

می‌سزد تا باز، گریم از خجالت‌ زار زار

پرده‌ پوشی کردی از جرمم به دست رحمتت

گر چه می‌کردم گناه خویشتن را آشکار

چشم «میثم» هم‌چنان باشد به عفو رحمتت

گر بری سوی بهشتش یا بسوزانی به نار


تعداد بازديد : 361
جمعه 05 اسفند 1390 ساعت: 10:42
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

ای خدا من لایق لطف و عطایت نیستم
آگهم من بنده خوبی برایت نیستم
هر سحر از فعل روز خود خجالت می کشم
خوب می دانی که منظور رضایت نیستم
در مسیر نفس خود عمریست درجا می زنم
ظلمت محضم گمان اهل هدایت نیستم
دوری از غفلت مرا سرگرم دنیا کرده است
من دگر دلداده دین و ولایت نیستم
واجبات خویش را کردم شهید مستحب
جز گناه و دردسر چیزی برایت نیستم
چشم بر دست تو دارم ورنه فعالم گواست
شامل عفوت نبودم آشنایت نیستم
حرمت مهمانی ات را قول و فعل من شکست
ای خدا من زینت مهمان سرایت نیستم
گرچه بیمار گناهم با علی در می زنم
بی علی هرگز خریدار لقایت نیستم
کاروان رفت و غبارش هم نصیب ما نشد
عاقبت راضی زدستم حضرت زهرا نشد

 


تعداد بازديد : 211
جمعه 27 آبان 1390 ساعت: 5:47
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی و آندل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان سینه پر دود
زبانم را به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
دلم را داغ عشقی ر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر اب از او آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو بغایت روشنی دور
بده گرمی دل افسرده ام را
فروزان کن چراغ مرده ام را
ندارد راه لطفم روشنایی
زلطفت پرتوئی دارم گدائی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینه راز
زگنج راز در هر گنج سینه
نهاده خازن تو صد دفینه
ولی لطف تو گر نبود به هر رنج
پشیزی کس نیابد زآن همه گنج
چو در هر گنج صد گنجینه داری
نمی خوهم که نومیدی گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میابد دگر هیچ


تعداد بازديد : 197
جمعه 27 آبان 1390 ساعت: 5:45
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

 

الهی دلی ده که جای تو باشد
لسانی که در وی ثنای تو باشد
الهی بده همتی آنچنانم....
که سعیم وصول بقای تو باشد
الهی چنانم کن از عشق خودمست
که خواب و خورم از برای تو باشد
الهی عطاکن بفکرم تونوری
که محصول فکرم دعای تو باشد
الهی عطاکن مرا گوش قلبی
که آن گوش پر از صدای تو باشد
الهی چنان کن که این عبدمسکین
برای تو خواند برای تو باشد
الهی عطا کن بر این بنده چشمی
که بینائیش از ضیای تو باشد
الهی چنانم کن از فضل و رحمت
که دائم سرم را هوای تو باشد
الهی چنانم کن از عیب خالی
که هستیم محو و فنای تو باشد
الهی مرا حفظ کن از مهالک
که هر کار کردم رضای تو باشد
الهی ندانم چه بخشی،کسیرا
که هم عاشق و هم گدای تو باشد
الهی بطوطی عطاکن بیانی
که نطقش کلید عطای تو باشد


تعداد بازديد : 151
جمعه 27 آبان 1390 ساعت: 5:45
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

الا تا بکی از در دوست دوری
گرفتار دام سرای غروری
نه بردل ترا از غم دوست دردی
نه بر چهره از خاک آن کوی گردی
نه گلزار معنی ، نه رنگی، نه بوئی
ازین کهنه گنبد چه¬هائی چه¬هوئی
ترا خواب غفلت گرفتست در بر
چه خواب گرانست الله اکبر
چرا همچنین عاجز و بینوائی
بکن جستجوئی مزن دست و پائی
سئوال علاج از طبیبان دین کن
توسل بارواح آن طیبین کن
دو دست دعا را برآور بزاری
همیگو بصد عجز و صد خواستاری
الهی بخورشید اوج هدایت
الهی ، الهی ، بشاه ولایت
الهی بزهرا، الهی بسبطین،
که میخواندشان مصطفی قره العین
الهی،بسجاد آن معدن علم
الهی بباقر شه کشور علم
الهی بصادق، امام اعاظم
الهی باعزار موسی کاظم
الهی بشاه رضا قائد دین
بحق تقی خسرو ملک تمکین
الهی بحق نقش شاه عسکر
بدان عسکری کز فلک داشت لشگر
الهی بمهدی که سالاردینست
شه پیشوایان اهل یقین است
که بر حال زار بهائی عاصی
سر دفتر اهل جرم و معاصی
که در دام نفس و هوی اوفتاده
بلهو و لعب عمر بر باد داده
ببخشای و از چاه حرمان برآرش
ببازار محشر مکن شرمسارش
برون آرش از خجلت روسیاهی
الهی، الهی ، الهی، الهی
الهي عاشقم من بر وصالت
كه هر جا بنگرم بينم جمالت
جهان را آفريدي بي كم و كاست
همه عالم به فرمان تو بر پاست
زمين را مسكن آدم نمودي
براي راحتش نعمت فزودي
به دريا عالمي ديگر نهان است
به صحراعاقلان را صد نشان است
به كوه وجنگل و باغ و چمنزار
نهادي تو چه نعمتهاي بسيار
ز هر شاخ درختي در بهاران
نمايان مي شود غنچه فراوان
فرستادي تو باران را چه زيبا
براي تشنه گان در كوه و صحرا
زمين راروشني دادي به خورشيد
شبش زيبا شده با ماه و ناهيد
بهار و صيف و پاييز و زمستان
براي عاشقان رمزي نمايان
بهاران می شود بر پا قیامت
ز هر شاخی شکوفه کرده قامت
دوباره در خزان ميميرد اشجار
نمودي عبرتي بر خلق بيدار
تو آتش را ز چوبي آفريدي
به هر جسمي ز روح خود دميدي
همه عالم به تسبيح و سجودند
همه شاكر كه از ا و در وجودند
خداوندا هدایت کن دلم را
دل وامانده بی حاصلم را
توئي تنها اميد بي پناهان
توئي بخشنده كل گناهان
مرا تنها وصالت آرز باد
ندارم خوشتراز وصل تو در یاد
الهى اى انيس شام تارم
به غير از لطف تو يارى ندارم
الهى اين من و اين قلب خسته
دل سوزان و اين پشت شكسته
الهى اين من و اين خوارى من
به روز و شب ببين اين زارى من
الهى اين من و تنهايى من
الهى اين من و رسوايى من
الهى اين من و اين تيره روزى
بود حق گر مرا فردا بسوزى
سزاوار عقاب و هم عذابم
به وحشت از غم روز حسابم
همان روزى كه روز شرمسارى است
همان روزى كه مجرم غرق خوارى است


تعداد بازديد : 251
جمعه 27 آبان 1390 ساعت: 5:44
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

 

آمدم، آمدم به سوى تو باز
اى خداى كريم بنده نواز
پاى تا سر همه نيازم من
از كرم سايه بر سرم انداز
آبروى گداى خويش مريز
دستم آخر سوى تو است دراز
بسته اى راه نااميدى را
كرده اى چون كه باب رحمت باز


تعداد بازديد : 151
جمعه 27 آبان 1390 ساعت: 5:43
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا

 

آمد به درت اميدوارى
كو را به جز از تو نيست يارى
محنت زده اى نيازمندى
خجلت زده اى گناهكارى
از گفته خود سياه رويى
وز كرده خويش شرمسارى
شايد زدر تو باز گردد
نوميد چنين اميدوارى


تعداد بازديد : 211
جمعه 27 آبان 1390 ساعت: 5:42
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 59
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف