ولادت امام حسن ع - 4

ولادت امام حسن ع - 4

ولادت امام حسن ع - 4

ولادت امام حسن ع - 4

ولادت امام حسن ع - 4
ولادت امام حسن ع - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام مجتبی(ع)-ولادت شکر خدا به عشق شما مبتلا شدیم روز ازل کبوتر بام شما شدیم منت گذاشت بر سرمان از �

امام مجتبی(ع)-ولادت

 

شکر خدا به عشق شما مبتلا شدیم

روز ازل کبوتر بام شما شدیم

منت گذاشت بر سرمان از ازل خدا

با خانواده های شما آشنا شدیم

با فخر ، کس زنوکری اش دم نمی زند

جز ما که نوکر حسن مجتبی شدیم

بر دامن تو دست توسل زدیم ما

بنگر که بعد از آن ز کجا تا کجا شدیم

با ذکر یا حسین و حسن خو گرفته ایم

ما با بقیع عاشق کرببلا شدیم

ما مومن مدام شما خانواده ایم

ما با شما شدیم اگر با خدا شدیم

لا ریب فیه سیدنا روز مرگ ماست

روزی خدا نکرده زتو گر جدا شدیم

زهرا نظاره کرد بر آن صورت شگفت

جشن تولد حسنش را علی گرفت

ماه خدا ببین مه دیگر حلول کرد

این ماهِ ، ماهمان دو برابر حلول کرد

در آسمان خانهء زهرا و مرتضی

ماه جمال سبط پیمبر حلول کرد

نام پدر چقدر برازندهء علی است

خورشید روی سینهء حیدر حلول کرد

می ترسم اینکه ماه رخش را نظر زنند

از بس که ماه روش منور حلول کرد

در روزهای ماه خدا شک پدید شد

بدر تمام یک شب عقب تر حلول کرد

شد امر مشتبه مه شوال دیده شد

وقتی که ماه زهرهء اطهر حلول کرد

این خانواده نورٌعلی نور کلهم

سیمایشان به شعر، مکرر حلول کرد

خورشید آسمان زحضورش مرخص است

زهرائی است از وجناتش مشخص است

شب رفت و وقت آمدن آفتاب شد

خورشید هم ز هرم وجودش مذاب شد

مصداق داشت نام حسن با صفات او

نام حسن برای حسن انتخاب شد

تو حُسن یوسفی به تجلی که در دل

بی تاب مادر و پدرت قند آب شد

آقا به گرد پای تو حاتم کجا رسید

سائل کجا زخانهء لطفت جواب شد

از بس خدا هنر به جمالت به خرج داد

یوسف به حیرت از پسر بوتراب شد

هر گوشه ای ز عالم از عطر تو سهم برد

این گونه بود قسمت قمصر گلاب شد

در زیر سایهء تو همیشه دعایمان

با محسن بحق حسن مستجاب شد

در وصف تو که کار خداوند ، نه من است

مفعول و فاعلات و فعل لال و الکن است

مثل همیشه کن به دو چشم ترم کرم

از حرمت دو دست تو شد محترم کرم

این دستهای خالی خود را هزار بار

آورده ام به محضر تو تا برم کرم

دشمن کنار سفرهء تو سیر شد حسن

با دست های لطف تو شد باورم کرم

در کوچه موج می زند آقا گدا گدا

در خانهء تو ریخته آقا کرم کرم

هر واژه ای به جای خودش نیک می شود

دنبال نام نیک شما لاجرم کرم

شاید نداشتی حرم درخوری ولی

تو داشتی به وسعت صدها حرم کرم

تا بلکه حق مطلب دستت ادا شود

در بیت بیت شعر تو می آورم کرم

آقا کسی ندیده در عالم ز تو بدی

حقا کریم مطلق آل محمدی

تواز همه کریم تری و شفیع تر

حاجت گرفتن از تو ز حاتم سریع تر

گویند استطاعت حج مال اغنیاست

اما گدای تو زهمه مستطیع تر

همچون بقیع کیست که خاکی و بی ریاست

شخصیت بقیعت از عالم منیع تر

آن روز می رسد که حریمی بنا کنیم

از این که هست درخور شان و بقیع تر

کوری دشمنت به سر ماست نقشه ها

از نقشهء تمام حرم ها بدیع تر

کم کم مدینه را ز برای تو می خریم

حتی ز آستان رضا هم وسیع تر

ما گنبدی برای تو داریم در نظر

از گنبد تمام امامان رفیع تر

گرچه ضریح کرببلا طرح محشریست

طرح بقیع فرشچیان چیز دیگریست

قامت چو سرو و روت مه و موت شب ترین

در محضر خدای ادب با ادب ترین

محشر که خلق ، مضطر و حیران و بی کسند

باشد محبتان به شما منتسب ترین

ذکرت فریضه نیست ولی ای خدای جود

سوگند می خورم که بود مستحب ترین

با بوسه از لبان تو افطار کرد علی

ای خنچه های لعل لب تو رطب ترین

دشمن هم از عطای شما برد بهره ها

نوع کرامت تو در عالم عجب ترین

کی فاصله گرفت ز لبهای تو خدا

مومن ترین خلقی وقرآن به لب ترین

محشر به سوی جنت رضوان محب تو

باشد جلوترین و عدویت عقب ترین

آقا سلام بر تو دعای مجیر ماست

ذکر مدام نام تو جوشن کبیر ماست

ای وامدار حسن جمالت بهارها

گیسوی و روت مبدا لیل و نهارها

عالم به یک نگاه تو تسخیر می شود

نذر نگاه توهمه ، دار وندارها

آقا خوشا به حال محبان مخلصت

محشر به دست توست همه اختیارها

یاد حنین و بدر و احد زنده می کند

بعد از علی به دست شما ذوالفقارها

تنها نه کشته مردهء تو من یکی شدم

دیوانهء تواند هزاران هزارها

ما از جوار عشق تو پا پس نمی کشیم

ما میثم توایم و به دنبال دارها

هستی به گرد هستی تو هست در طواف

دور سرت مدار تمام مدارها

ای ذوالجلال سوی دلم یک نگاه کن

قدری بقیع قسمت این روسیاه کن

 

مهدی مقیمی

 


تعداد بازديد : 67
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:45
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن(ع)-مدح مثل موجی که به روی آب بازی می کند نام نیکت در دل من سرفرازی می کند ذکر اسمت می شود مش

امام حسن(ع)-مدح

 

مثل موجی که به روی آب بازی می کند

نام نیکت در دل من سرفرازی می کند

ذکر اسمت می شود مشکل گشای دردها

گفتن یک یا حسن، صد چاره سازی می کند...

 

محسن زعفرانیه

 


تعداد بازديد : 69
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:45
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت بحر رحمت را یکدانه گُهر پیدا شد نخل عصمت را پاکیزه ثمر پیدا شد مژده یاران ک

امام حسن مجتبی(ع)-ولادت

 

بحر رحمت را یکدانه گُهر پیدا شد

نخل عصمت را پاکیزه ثمر پیدا شد

مژده یاران که شب نیمه ی ماه رمضان

قرص خورشید به هنگام سحر پیدا شد

عاشقان قدر بدانید که پیش از شب قدر

بیت قرآن را قرآن دگر پیدا شد

امشب از اهل سموات ندائی بر خاست

که در آغوش زمین قرص قمر پیدا شد

دامن ماه خدا، چشم محمّد روشن

علی و فاطمه را نور بصر پیدا شد

دامن فاطمه شد سبز به میلاد حسن

صلوات همه بر حُسن خداداد حَسن

رمضان! قدر بدان ماه تمامت آمد

رحمت واسعه در سفره ی عامت آمد

"چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی"

آن شب قدر که خورشید به بامت آمد

مه رحمت، مه توبه، مه غفران، مه نور

که زهرا اختر تابنده، سلامت آمد

بانگ تکبیر برآور که خدا چهره گشود

سرِ تسلیم فرود آر، امامت آمد

روزه دار! ار ندهی دل به تولاّی حسن

با خبر باش که این روزه حرامت آمد

خوش ترین ذکر در این ماه، ثنای حسن ست

مهر این روزه ی سی روزه ولای حسن ست

رمضان! شهر خدای احد ذوالمننی

رمضان! جان منی، عشق منی، قلب منی

شهرها شهر نکویان و تو شهر اللّهی

ماه ها جمله نجوم و تو مه انجمنی

یازده ماه تمامند همه چشم به راه

که تو از چهره ی خود پرده به یک سو فکنی

هفته و روز و مه و سال همه می دانند

که زمان چون بدنی هست و تو جان در بدنی

نه فقط ماه خدائی که خدا می داند

مه پیغمبر و زهرا و علیّ و حسنی

امشب از نور، به تن پیرهنت بخشیدند

قدمش باد مبارک حسنت بخشیدند

این حسن کیست که سر تا قدم، او حسن است

این چراغی است که در بزم دل انجمن است

این کریم بن کریمی است که با دشمن و دوست

همه جا کرم و لطف و عطایش سخن است

این عزیزی است که پیغمبر اکرم فرمود

پسر من، جگر من، ثمر قلب من است

این امامی است که با صبر خداوندی خود

چون علیّ ابن ابیطالب دشمن شکن است

چه به خُلق و چه به خوی و چه به روی و چه به مو

حسن است و حسن است و حسن است و حسن است

چون زآغاز در او حسن خدا را دیدند

از همان روز ولادت حسنش نامیدند

رمز عزّ و شرف ماه صیام است حسن

رهبر صلح و علمدار قیام است حسن

چه به صلح و چه به جنگ و چه به صبر و چه سکوت

در همه حال امام است امام است حسن

آنچه خواهی زخداوند همه در کف اوست

رحمت واسعه و فیض مدام است حسن

گر چه در فرش بود تربت او کعبه ی دل

به خدایی خدایی عرش مقام است حسن

خلقتش سفره ی عام و همگان مهمانش

میزبان بر سر این سفره ی عام است حسن

به خدای که ودود است و غفور است و رحیم

او کریم است کریم است کریم است کریم

دوست در کفّه ی جودش دو جهان را دیده

خصم در خلق خوشش باغ جنان را دیده

هر گنه کار که رو سوی بقیعش برده

در طواف حرمش خطّ امام را دیده

چشم او بوده خدائی که به یک چشم زدن

قلب آینده و اعماق زمان را دیده

دست نگشوده گشوده گره عالم را

روی ناکرده عیان سرّ نهان را دیده

پدر و مادر و جد، هر که لبش بوسیده

در شمیم نفسش خنده ی جان را دیده

اهل عالم بنشینید به پای سخنش

همه دم بوی محمّد شنوید از دهنش

صلح او نیست کم از نهضت ثاراللّهی

در نگاهش کف دستی است زمه تا ماهی

اثر صلح و شکوفایی صبرش نگذاشت

که بشر افتد در تیره گی و گمراهی

به خداییّ خداوند تعالی یک آن

نیست در عزم و ثبات قدمش کوتاهی

حسن از صلح و حسین ابن علی با جنگش

هر دو دادند به ما، درس عدالت خواهی

او حسین است حسین ابن علی اوست بلی

هر دو را داده خدا سلطنت و آگاهی

شیعه از خون حسینیِ و پیام حسنی

به سر دوش گرفته تبر بت شکنی

یا حسن بر تو و بر صلح و قیام تو سلام

به سکوت تو و بر صبر مدام تو سلام

تو پیام آور صلحیّ و امامِ صبری

به پیام آوری تو به پیام تو سلام

هر کلامت شده مُشتی به دهان دشمن

به دهان تو درود و به کلامِ تو سلام

عادت تو کَرم و مَشی و مرامت احسان

به عطا و کرم و مَشی و مرامِ تو سلام

مام تو فاطمه، باب تو علی، جد احمد

به تو و جدّ و به باب تو، به مام تو سلام

"میثم" از مِهر شما مُهر قبولی دارد

که زنخلش ثمر مدح شما می بارد

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 79
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:44
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت ماه من از پرده بیرون شو ببین ماه خدا را ماه عفو و ماه رحمت ما تسبیح و د�

امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت

 

ماه من از پرده بیرون شو ببین ماه خدا را

ماه عفو و ماه رحمت ما تسبیح و دعا را

ماه توبه ماه بخشایش مه صدق و صفا را

ماه میلاد حسن مرآت حسن کبریا را

نیمه ماه خدا ماه علی را  جلوه گر بین

قرص خورشید محمد را در آغوش سحر بین

غنچه ای از گلبن قران و عترت و اشد امشب

اشک شوق مصطفی در خنده اش پیدا شد امشب

روشن از دیدار رویش دیده زهرا شد امشب

فاش گویم پور بو طالب علی بابا شد امشب

گشته بلبل جبرئیل و خانه وحی است گلشن

ای محمد ای علی ای فاطمه چشم تو روشن

بزم شادی هم زمین هم چرخ گردون آمد امشب

روزه داران را بهین عیدی همایون آمد امشب

میهمانان خدا را بخت میمون آمد امشب

ماه روی میزبان از پرده بیرون آمد امشب

دل نماز آورده بر محراب ابروی خم او

روزه سی روزه می گیرد بخیر مقدم او

آفتاب حسن حق تابنده هنگام سحر شد

نیمه ماه خدا ماه محمد جلوه گر شد

مرتضی را چشم دل روشن برخسار پسر شد

هم بشر هم بوالبشر را این پسر نیکو پدر شد

ظاهر از بین ولایت مظهر داور شد امشب

البشاره البشاره فاطمه مادر شد امشب

خیز و در آئینه جان عکس روی یار بنگر

جلوه گر در خانه دل جلوه دلدار بنگر

وجه وجه الله بین مهر رخ دادار بنگر

در تلاقی دو دریا لولو شهوار بنگر

گوش شو تا بشنوی تبریک حی ذوالمنن را

چشم شو تا بنگری روی دل آرای حسن را

تا درخشان شد رخ رخشان تر از ماه تمامش

گشت پروانه صفت در گرد رخ ماه صیامش

چون سراپا حسن دید آن طفل را جد کرامش

بوسه زد بر روی زیبا و حسن بگذاشت نامش

در مه مهمانی حق گشت ماهی اشکارا

روشنی بخشید چشم میهمانان خدا را

ای تولایت صفا بخش و شفا بخش دل من

وی به مهرت دست حق آمیخته آب و گل من

از نمکدان عطایت شورها در محفل من

نیست غیر از مهر تو در مزرع دل حاصل من

تا مگر روزی شوم از خیل زوار بقیعت

یا شبی صورت نهم بر خاک دیوار بقیعت

کاش می بودم نسیم و می گذشتم از کنارت

کاش می بودم غبار و می نشستم بر مزارت

کاش بودم اشک و می گشتم ز هر چشمی نثارت

کاش بودم شمع بزم عاشق شب زنده دارت

مرغ جان از لانه جسمم همی گیرد سراغت

روشنی گیرد دلم از قبر بی شمع و چراغت

آنکه در ماه خدا شد ماه بی همتا توئی تو

آنکه بر دوش رسول الله دارد جا توئی تو

آنکه بخشیده است جان بر پیکر تقوا توئی تو

آنکه بر بوده دل از صاحب دلان یکجا توئی تو

آنکه سر بسپرده بر آئین فرمانت منم من

و آنکه بین دوستان گشته ثنا خوانت منم من

ای شکست خصم دین در شیوه صلح تو پیدا

دوست از صبرت به حیرت ، دشمن از صلح تو رسوا

صبر کردی تا شود برنامه اسلام اجراء

صلح کردی تا قیام کربلا گردید بر پا

صلح و صبرت بود دام دیگری بر خصم غافل

ورنه هرگز آشتی با هم ندارد حق و باطل

تو همان مردی که در جنگ جمل شمشیر بستی

چون علی در حین چالاکی  به صدر زین نشستی

قلب لشکر را دریدی پشت دشمن را شکستی

رشته جا ن یلان را بی امان از هم گسستی

مر مرا باور نیاید دست روی هم گذاری

خواستی با پا گلوی کفر را ر هم فشاری

تو ولی حقی و حق خوانده بر هستی امامت

ثبت شد پیروزی اسلام در صلح و قیامت

وحی منزل هست مانند کلام الله پیامت

می نباید برد جز با عزت و تمجید نامت

"میثم" این الهام را از آیه قرآن گرفته

با تو لای تو در دل پرتو ایمان گرفته

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 63
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:44
نویسنده:
نظرات(0)
امام مجتبی(ع)-ولادت رها کردم از سینه ام آه را صدا کردم آن یار دلخواه را میان بساط دل خسته ام فقط دا�

امام مجتبی(ع)-ولادت

 

رها کردم از سینه ام آه را

صدا کردم آن یار دلخواه را

میان بساط دل خسته ام

فقط دارم این آه کوتاه را

به دادم برس ای امید دلم

نشانم بده جاده و راه را

من این راه ها را بلد نیستم

هدایت کن این عبد گمراه را

برای اجابت خدا داده است

به من وعده نیمه ماه را

خدا گفته در نیمه ماه من

بیا تا درِ بارگاه حسن

بیا در مدینه صفا را ببین

در خانه مرتضی را ببین

در آغوش پر مهر خیر النسا

تجلی نور خدا را ببین

در این کوچه عشق چشمی گشا

غریبه ببین آشنا را ببین

در این کوچه تقوا ملاک است و بس

پس ادغام شاه و گدا را ببین

به عشق نگاهی به روی حسن

بیا و صف انبیا را ببین

همه بر در مجتبی رو زدند

بزرگان در این خانه زانو زدند

به لبخند تو می دمد آفتاب

بتاب از مدینه به عالم بتاب

مدینه پر است از حسود و بخیل

مبادا که برداری از رخ نقاب

صدایت قرار دل فاطمه

نگاهت صفای دل بوتراب

دعا کن برایم عزیز علی

دعا بر زمین خورده دارد ثواب

دعا کن امام زمانم مرا

برای سپاهش کند انتخاب

برای ظهورش امام زمان

به روی دعای تو کرده حساب

تو را هر زمانی صدا کرده ام

جواب مرا داده ای با شتاب

به روز قیامت محبان تو

ندارند با تو کمی اضطراب

خدا گر سوالی از آنها کند

خودت می دهی جای آنها جواب

در آن روز چشم من و یاری ات

فدای تو و آن هواداری ات

دلم پر زده روی بام حسن

به من خورده بویی ز جام حسن

سلامی به او دادم و مانده ام

به عشق جواب سلام حسن

پیمبر علی فاطمه گفته اند

به ما واجب است احترام حسن

از آن دم که از مادرش شیر خورد

پر از حلم گردیده کام حسن

میان اسامی اهل کرم

فقط می شناسیم نام حسن

من و یک نگاه کریمانه ات

پناهم بده گوشه خانه ات

تو هستی امید گنهکارها

تویی راه حل گرفتار ها

تویی محرم رازهای علی

علی با تو می گفت اسرارها

تو هستی صفای سحرهای ما

تویی طعم هنگام افطارها

به جز خوبی از تو ندیدند هیچ

تو را گر چه دادند آزارها

به یاد غریبی تو روز و شب

به خود گفته ام جمله ای بارها

"اگر در غم مجتبی بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی"

به هر جا که نامت علم می شود

حسینیه ای محترم می شود

کسی که نرفته است راه تو را

دو پایش قیامت قلم می شود

به راه خدا گر تویی دستگیر

وصال خدا یک قدم می شود

من از قبر تو  کرده ام این سوال

مگر کعبه هم بی حرم می شود

به ماها رسیده است احسان تو

حسن جان محبت سرم می شود

من از کودکی نه، که روز ازل

ز دست کریم تو خوردم عسل

علی داشت دائم هوای تو را

نبی خوانده صد جا ثنای تو را

به دست تو گلبوسه داده حسین

و عباس بوسیده پای تو را

اگر تو نبودی کنار علی

کسی پر نمی کرد جای تو را

خودت دعوتم کرده ای آمدم

که امشب بگیرم عبای تو را

ولی من کجا و نگاه کریم؟

لیاقت ندارم عطای تو را

همین بس مرا ای شه خونجگر

معطل نکردی مرا پشت در

 

مجتبی شکریان

 


تعداد بازديد : 57
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:43
نویسنده:
نظرات(0)
آیت عظمیٰ علیّ و محشر کبریٰ حسن عالی و اعلا علیّ و والی و والا حسن حبل محکم مرتضی و بهترین دم مجتبی ع

آیت عظمیٰ علیّ و محشر کبریٰ حسن
عالی و اعلا علیّ و والی و والا حسن

حبل محکم مرتضی و بهترین دم مجتبی
عروه الوثقی علیّ و واژه ی زیبا حسن

“سوره ی انسان”علیّ و “سوره ی یٰس”حسن
عَلّمَ الاَسما علیّ و أحسنُ الاَسماء حسن

حاکم خلقت علیّ و شافع أمّت حسن
قادرِ مطلق علیّ و مالک دلها حسن

زینت دوش رسول الله هستند این دوتن
جان پیغمبر علیّ و دلبر طاها حسن

اوّلین نور دل صدّیق اکبر مجتبیٰ ست
اوّلین دردانه ی صدّیقه ی کبریٰ حسن

ذکر پرواز ملک تا آسمان هفتمین
سرّ معراج نبی در لیله الاسرا حسن

در عطوفت،در جلالت،درشُکوه و مرتبت
آینه گردان که نه ، آئینه ی زهرا حسن

در جَمَل بر عالمی این نکته ثابت شد که هست
رونوشتِ حیدر کرار در دنیا حسـن

بشنو از روح الامین که : لافتیٰ الاّ علی
بشنو از روح القُدُس که : لافتیٰ الاّ حسن

ثانی إِثنَیْــنِ رسول الله در زهد و وَرَع
در کرامت چون کرام الکاتبین ، یکتا حسن

بی کسی،غربت،تحمّل،صبر،داغی بر جگر
تک تک این واژه ها را می شود معنا حسن

چاه مخصوص غم مولاست که در بین طشت
ریخت همراه جگر، درد دل خود را حسن

بین کوچه ، بین خانه ، بین مسجد ، در سپاه
هرطرف رو می کنم تنها حسن، تنها حسن

او گذشت از سهم خود تا ذکر ما این گونه شد
یا حسین و یا حسین و یا حسین و یا حسن

خورده بر تابوت او هفتاد چوب تیر و هست
پیشواز ظهر خون آلود عاشورا حسن

محمدقاسمی


تعداد بازديد : 429
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:42
نویسنده:
نظرات(0)
کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد کسی که حاتم طایی مریدش بو

کسی که درشجاعت داستانی چون جمل دارد
بگو ضرب الاجل اصلا چه ترسی از اجل دارد

کسی که حاتم طایی مریدش بوده قبل از او
کسی که در کریمی سبقه از روز ازل دارد

 

عجم از ابروانش داستان های کمان گیران
عرب از چشم های او دوتا ضرب المثل دارد

میان چشم های او چه «عشقی» میشود«آباد»
به روی سر تماشا کن چه «تاجی» در«محل» دارد

شده خیرالامور بین ارباب و خودحیدر
حسن یعنی فقط خیرالنساء، خیرالعمل دارد

برای کربلا سوی برادر هدیه‌ها برده
میان هدیه‌هایش هم قصیده هم غزل دارد

هم عبدالله را در گودی گودال آورده
هم اینکه نجمه را درپیش زینب روی تل دارد

تمام کربلا ازاوست بعد از قاسمش درظهر
هراسبی راکه میبینم به نعل خود عسل دارد

کسی که بی حرم بوده به فکر بی کفن بوده
حسن ازجنس عبدالله برتن راه حل دارد

عجب از تشت دارم یا جگر را میشود مهمان
ویا مانند آغوشی سری را در بغل دارد

مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 109
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:42
نویسنده:
نظرات(0)
باید بنویسند اویس قرن هستم… در کنج قفس نیز به فکر چمن هستم در پای تو هرچند که دور از وطن هستم من را ب�

باید بنویسند اویس قرن هستم…
در کنج قفس نیز به فکر چمن هستم
در پای تو هرچند که دور از وطن هستم
من را بنویسید گدای حسن هستم
من جیره خوره سفره هر سال کریمم
من سائل دربارم و دنبال کریمم
چشم همه ی اهل کرم تر شده امشب
دست همگان خیره به این در شده امشب
در بیت علی خانه منور شده امشب..
حیدر پدر و فاطمه مادر شده امشب..
وقتی که خوده حضرت خانم کریم است
قطعا پسر اول این قوم کریم است
در کودکی ات فاطمه قربان تو میرفت
جبریل پرش گوش به فرمان تو میرفت
کافر برسد بر تو مسلمان تو میرفت
در خانه ی مسکین؛ چقدر نان تو میرفت
هستند دخیل تو تمامی مدینه
حتی به تو دل بسته جذامی مدینه
هرچند شکستند دل مادریت را
دیدند گدایان هنر زرگری ات را
دارم بخدا حسرت این پادری ات را
نازم به تو و ناز گدا پروری ات را
از بسکه سرای تو به روی همه وا بود
دور و برت همیشه پر از خیل گدا بود
من هرچه کشیدم همه از داغ فراق است
گرچه وطنم گوشه ای از خاک عراق است
هر سینه عشاق برای تو رواق است
تصویر بقیع تو مزین به اتاق است
یک لفظِ”نه” هرگز ز دهان تو نیامد
دریبن کریمان کرمت هست زبان زد
از غربتت آقا دل من تاب ندارد
وقتی که بقیع مسجد و محراب ندارد
باید که بمیرم حرمت باب ندارد
چون مشهد ما حوض چه ی آب ندارد
گفتم که بگویم حرمت… آه کشید
من دور و بر قبر تو جز خاک ندیدم
هرچند که هستند از این شیره ی جانت
قربان حسین اند تمام پسرانت
هر چند که سم زخم نموده است زبانت
دیگر چه کسی پا زده بر روی دهانت…؟؟؟؟

حامد جولازاده


تعداد بازديد : 101
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:41
نویسنده:
نظرات(0)
سفره دار خانه ی زهرا حسن اولین شیر نر مولا حسن ذکر لبهایم همیشه یا حسن می پرم تا آسمانها با حسن سر در

سفره دار خانه ی زهرا حسن
اولین شیر نر مولا حسن
ذکر لبهایم همیشه یا حسن
می پرم تا آسمانها با حسن

سر در جنت نوشته این سخن
یا الهی یا کریم و یا حسن

خاک پایش سرمه ی چشمان ما
روضه های او شده رضوان ما
ما همه عبدیم ، او سلطان ما
نذر زینب خواهرش این جان ما

جانشین مرتضی باشد حسن
خُلق و خوی مصطفی باشد حسن

مرغ روحم روی بام مجتبی
گشته از جان صید دام مجتبی
میدهد هر دم سلام مجتبی
میزند باده ز جام مجتبی

عاشق زلف سیاهش گشته ام
من مسلمان نگاهش گشته ام

جان فدای این همه احسان او
صد سلیمان ریزه خوار خان او
کل هستی در ید فرمان او
ایل و اجدادم همه قربان او

فخر دارد حضرت زهرا به او
رفته قاسم چهره اش تنها به او

انبیا را رهنمایی کرده است
عاشقان را کربلایی کرده است
از خدا هم دلربایی کرده است
از دلم عقده گشایی کرده است

صبح محشر کار ما با مجتباست
ذکر لبهایم فقط یا مجتباست

کور گردد تا که چشمان حسود
گفت احمد بر محبانش درود
آن زمانی که حسن آمد وجود
باب رحمت را خدا بر ما گشود

با ولایش عشق بازی میکنم
در دو عالم سرفرازی میکنم

از طفولییت رحیمش خوانده اند
بارها او را کریمش خوانده اند
صاحب علم و حلیمش خوانده اند
مهربان با هر یتیمش خوانده اند

در قیامت هم قیامت می کند
حب او ما را کفایت می کند

ابراهیم لآلی


تعداد بازديد : 69
چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت: 8:39
نویسنده:
نظرات(0)
در مسير قدمت پلگ تري آوردم از براي نگهت بال و پري آوردم آسمان فرش رهت شد، به زمين آوردت من هم از دور �

امام حسن (ع) - ولادت

 

در مسير قدمت پلگ تري آوردم
از براي نگهت بال و پري آوردم

آسمان فرش رهت شد، به زمين آوردت
من هم از دور به راهت گذري آوردم

اشك مادر به گُلِ چهره ي حيدر مي گفت:
كـوري چشم حسودان قَـمَري آوردم

نمكِ چهره تو كار دوصد يوسف كرد
كه چنين وقت نگاهِ تو سري آوردم

ياكريمي به سر بام شما مي گردم
دور تو چرخ زنم گر هنري آوردم

ديد سائل چقدر رزق شما پربار است
گفت: رفتم به سرايش گهري آوردم

با وجود تو خدا را همه جا بشناسند
كه خدا گفته به عالم اثري آوردم

با غلامان به سرِ سفره نشستي آقا!
سفره ي نانِ كمي در سحري آوردم

نامِ زيباي "حَسَن" قلب مرا لرزانده
بر سر راه گناهان سپري آوردم

به خدا گوشه ي چشم تو عطا مي بخشد
به خدا روي سياهي به دري آوردم

پسر ارشد زهرا چقدر آقايي!
از سرِ سفره ي لطفت سَفَري آوردم

دستِ لطفت سَحَرِ كرب و بلا مي بخشد
هركه دارد هَوَسش را، خبري آوردم

بار ديگر به سرِ جنتِ تو منتِ توست
از ارادت به درِ تو، ثمري آوردم

 

علی احمدیان

 

با تشكر از شاعر گرامي بابت ارسال شعر

 


تعداد بازديد : 91
سه شنبه 09 تیر 1394 ساعت: 11:52
نویسنده:
نظرات(1)
طــرب ِ مــاه خــدا طـلعت مـاه ِحـسن است جمع اصحاب کسا چـشم بــه راه حـسن است جبـرئیل آمده با یک خ

طــرب ِ مــاه خــدا طـلعت مـاه ِحـسن است
جمع اصحاب کسا چـشم بــه راه حـسن است
 
  جبـرئیل آمده با یک خبر از نام ، چه گفت ؟ 
چـهـره ی  منـبسط عشـق ، گـواه ِحسن است
 
  همه را حضرت خورشید ، بشارت داده است  
کـه  از انــوار مـن  این نور ، پگاه حسن است
 
چـه مبـارک سـحری ، نیـمه ی مـاه رمضان
کـهـکشان مـشـتری ِ نــازِ نـگاه حـسن است
 
"آسمان رشـک برد سـوی زمینی که برآن"
 قـدم صـدق و کـریمانه و جاه حـسن است 


( رضا محمدصالحی)


تعداد بازديد : 61
سه شنبه 09 تیر 1394 ساعت: 11:51
نویسنده:
نظرات(0)
شوق قلم برای سرودن بهانه شد شعری لطیف شاکله ی یک ترانه شد بازار عشق و عاشقیم رونقی گرفت شکر خدا که ز�

شوق قلم برای سرودن بهانه شد
شعری لطیف شاکله ی یک ترانه شد

بازار عشق و عاشقیم رونقی گرفت
شکر خدا که زندگیم عاشقانه شد

در آسمان قلب من امشب ستاره ای
چشمک زنان برای علی شادمانه شد

دنیا در انتظار ورود کریم بود
دریا به پای مقدم سبزش روانه شد

در خانه ای که حضرت زهرا عروس شد
بار دگر تمام فضا شاعرانه شد

در سایه ی ولایت حیدر طلوع کرد
طفلی که پیش از آمدنش نازدانه شد

از آیه های حضرت حق اینکه جبرییل
نامش حسن نهاد و حسن بی کرانه شد

در صورتش کریمی او موج می زند
اصلا حسن برای کرم یک نشانه شد

امشب حسن بخوان و دلت را جلا بده
نام مبارکی که به دل جاودانه شد

«خادم» نوشت یا حسن و پر کشید و دید
قلبش برای خان کرم آستانه شد


تعداد بازديد : 223
دوشنبه 08 تیر 1394 ساعت: 13:23
نویسنده:
نظرات(1)
یا امام حسن... ما همه جیره خور سفره و خوان حسنیم بی قراریم اگر،در هیجان حسنیم دِیْن آقای کریمان جها�

یا امام حسن...

ما همه جیره خور سفره و خوان حسنیم

بی قراریم اگر،در هیجان حسنیم

دِیْن آقای کریمان جهان را داریم

فارغ از عالمیان،عبد جهان حسنیم

اهل ایرانم و در قرن یکم مانده دلم

این چنین ما همه سلمان زمان حسنیم

هر که در خانه حیدر به کسی دلداده

ما ولی جزء صف سینه زنان حسیم

.
((لَکَ صُمْنا وَعَلیٰ رِزْقِ حَسَنْ اَفْطَرْناٰ))
فَتَقَبَّلْ که همه گریه کنان حسنیم

حیف،آن دوره نبودیم که یارش باشیم
روی دلها همه دارای نشان حسنیم

خبر از سوریه آمد که خطر نزدیک است

عمه جان ما همه از لشگریان حسنیم

قدمی گر بگذارد به حرم خصم علی

مجری شیوه ی پیکار جوان حسنیم

ازعناوین جهان مرثیه خوان مارابس

خُنُک آن دم که حرم،مرثیه خوان حسنیم

بین یک کوچه غرورش به زمین افتاده

این چنین است که عمری نگران حسنیم

 

سید صادق رمضانیان


تعداد بازديد : 113
دوشنبه 08 تیر 1394 ساعت: 11:44
نویسنده:
نظرات(0)
یا امام حسن... کرم خانه جای کریمان بوَد محل عطای کریمان بوَد گدا در حرم گرچه آقا شود همین از دعای کر

یا امام حسن...

کرم خانه جای کریمان بوَد

محل عطای کریمان بوَد

گدا در حرم گرچه آقا شود

همین از دعای کریمان بوَد

کریمِ کریمان عالم حسن

رسیدن به اوج کمالم حسن


من از کوه طور آمدم، آب کو

لبِ تشنه را گوهری ناب کو

مرا بوسه بر دست او آرزوست

شب است و لبم، دست ارباب کو

در افطارها با رطب قانعم

رطب را کشیدن به لب قانعم


گریبان دریدن به من می رسد

از او بوسه چیدن به من می رسد

قرار است من هم شوم مبتلا

غمش را خریدن به من می رسد

چه زیباست دربندِ آقا شدن

اسیری به لبخندِ آقا شدن


نوشتند ما را گدای حسن

گدای سحر، با دعای حسن

مریضیم و افتاده در راه او

شفا می دهد خاک پای حسن

همان یاکریمِ هوایش منم

دخیل دو دست عطایش منم

 

مگیر از گدایت اشارات را

عنایات را، افتخارات را

به هر جا رسَم باز هم از توام

فزون کن به من اعتبارات را

به این و به آنم دچارم مکن

گدای توام بی عیارم مکن


تو افطار کن من نظاره گرت

تو ارباب شو، من شوم نوکرت

مرا فرض کن یک غریبه، غریب

فقیری سرِ راه انگشترت

من از کاروانم جدا مانده ام

خلاصه ز کرببلا مانده ام


می ارزد گدایی به آقا شدن

به سلمان شدن، اهل تقوا شدن

اگر خلوتم را تو پُر می کنی

خوشم با شب و روز تنها شدن

قسم بر عبادات روز و شبت

مرا کرده بیچاره خال لبت

 

نمی خواستم تاج شاهانه را

کلید درِ این حرم خانه را

نمی گنجد این حرف ها بر گدا

به من هم بده حال پروانه را

همینکه نگاهم کنی کافی است

اگر سر به راهم کنی کافی است


کمالم به پای تو کامل شود

نمازم بدونِ تو باطل شود

جنون من از عاقلی می رسد

مریدت چرا باز عاقل شود

به رویای شبهای تنهای من

قدم رنجه کن ماه زیبای من


تهی دست را نوکری عار نیست

مریض تو هست آنکه،،بیمار نیست

کرم راه تو، نوکری راه من

چنانم گدایت که بی کار نیست

تو را داشتن اعتبار من است

گداییِ تو کار و بار من است


غلامان، به لبخند سلطان خوشند

در این عشق، پاره گریبان خوشند

اگر راه جانان پریشانی است

به این گونه زلف پریشان خوشند

خوشی با تو زیباست یا ذوالکرم

گدای تو آقاست یا ذوالکرم


امامت به صحن و سرا نیست که

به ایوان و گنبد طلا نیست که

مزارت مسیر بهشت خداست

ولایت به این حرف ها نیست که

ولی کاش صحن و سرا داشتی

حریمی شبیهِ رضا داشتی

 

رضا باقریان


تعداد بازديد : 59
دوشنبه 08 تیر 1394 ساعت: 11:41
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن و امام حسین (ع)-مدح زیبایی ایام جمال حسنین است دشمن خجل از جاه و جلال حسنین است فرمود که سرخیل جوانان بهشت اند این ذکر دل انگیز مدال

امام حسن و امام حسین (ع)-مدح

 

زیبایی ایام جمال حسنین است

دشمن خجل از جاه و جلال حسنین است

فرمود که سرخیل جوانان بهشت اند

این ذکر دل انگیز مدال حسنین است

حکم و سند بخشش سینه زن عاشق

در روز جزا در پر شال حسنین است

دادند به آن پیر چه خوش درس وضو را

این اندکی از اوج کمال حسنین است

آنجا که ببخشند عطا غیر خودی را

غفلت ز خودی کار محال حسنین است

اندیشه مکن از غم هجران شب مرگ

آندم به خدا صبح وصال حسنین است

کردند شفاعت چو ز وحشی عجبی نیست

احسان به گنهکار روال حسنین است

 

سید محمد میر هاشمی

 


تعداد بازديد : 233
شنبه 26 مهر 1393 ساعت: 15:46
نویسنده:
نظرات(0)
یا حسن ابن علی... خدا به حضرت خیر البشر پسر داده و هم به حضرت خیر النسا سپر داده به خاندان بنی هاشمی گوهر داده به جن و انس و ملک این چنین خبر دا

یا حسن ابن علی...

خدا به حضرت خیر البشر پسر داده

و هم به حضرت خیر النسا سپر داده

به خاندان بنی هاشمی گوهر داده

به جن و انس و ملک این چنین خبر داده

رسیده محشر عظمای خاندان علی

خدا چو خواست که مثل خودش تو تک باشی

و آبروی تمامی نه فلک باشی

برای کل کریمان شما محک باشی

به دور فاطمه اش همچو شاپرک باشی

تو را نمود کبوتر در آشیان علی

نداشت پنجره فولاد و داد حاجت را

و باز کرده به رویم در شفاعت را

فقط خداست که دارد چنین مهارت را

گرفت گرمی خورشید از او حرارت را

چو جلوه گر شده خورشید آسمان علی

 

رسول ملکی


تعداد بازديد : 71
دوشنبه 23 تیر 1393 ساعت: 11:15
نویسنده:
نظرات(1)
بخشنده ، کریم، موج دریا بودی شش ماهه شکفته مثل عیسی بودی گفتند حسن شبیه ی پیغمبر بود آقا ! پسر اول مولا بودی

بخشنده ، کریم، موج دریا بودی

شش ماهه شکفته مثل عیسی بودی

گفتند حسن شبیه ی پیغمبر بود

آقا ! پسر اول مولا بودی

 

علی دولتیان


تعداد بازديد : 81
یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت: 10:35
نویسنده:
نظرات(0)
میلاد همایونی میلاد همایونــی دلبر شده است هنگامه ی شادی مُکرّر شده است آمد حسن و چشمِ محمّد روشن حیدر پدر و فاطمه مادر شده است حمید رضا گل

میلاد همایونی

میلاد همایونــی دلبر شده است

هنگامه ی شادی مُکرّر شده است

آمد حسن و چشمِ محمّد روشن

حیدر پدر و فاطمه مادر شده است

حمید رضا گلرخی


تعداد بازديد : 115
یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت: 10:34
نویسنده:
نظرات(0)
در نیمه های ماه بشارت رسیده بود آقای سبز پوش کرامت رسیده بود بالا گرفته بود زمین دست خویش را چون لحظه های سبز اجابت رسیده بود از عرش حق ب�

در نیمه های ماه بشارت رسیده بود

آقای سبز پوش کرامت رسیده بود

 

بالا گرفته بود زمین دست خویش را

چون لحظه های سبز اجابت رسیده بود

 

از عرش حق به روی زمین جبرییل هم

بی شک برای عرض ارادت رسیده بود

 

این بار اول است که احساس مادری

در فاطمه به اوج لطافت رسیده بود

 

نیمی شبیه فاطمه نیم دگر علی

در اصطلاح سیب دو قسمت رسیده بود

 

افطار کرده بود علی با لب و نمک

از بس لبش به اوج ملاحت رسیده بود

 

آری قدوم کودکیش غرق نعمت است

وقتی گدای شهر به ثروت رسیده بود

 

پر میگرفت مرد جذامی در آسمان

بر او که از کریم محبت رسیده بود

 

دیدند در جمل که حسن مثل مرتضی

بر اوج قله های شجاعت رسیده بود

 

طوفان چنان گرفت به هر ضربه دست او

گویا که رستخیز قیامت رسیده بود

 

با این وجود در همه ی عمر این غریب

مظلومیت به حد نهایت رسیده بود

 

آن لحظه ای که شد همه موی سرش سپید

در انتهای کوچه ی غربت رسیده بود

 

گفتند از درون جگرش پاره پاره شد

وقتی که زهر بر دل حضرت رسیده بود

 

بر دامن حسین سرش بود و گریه کرد

چون روضه خوان به اوج مصیبت رسیده بود

 

"لایوم" گفت و رفت به صحرای کربلا

آنجا که قاسمش به شهادت رسیده بود

 

"لایوم" گفت و دید که در مقتل حسین

حتی لباس کهنه به غارت رسیده بود

 

"لایوم" گفت و خواهر خود را نظاره کرد

وقتی که زینبش به اسارت رسیده بود

 

شاعر: سید حجت بحرالعلومی

 


تعداد بازديد : 61
یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
سائلی از تبار سلمانم عاشقی اهل خاک ایرانم مقتدایم تویی امام کریم با تو در اوج برج ایمانم شیعه ی راه و رسم تو هستم اینچنین است من مسلمانم ک�

سائلی از تبار سلمانم

عاشقی اهل خاک ایرانم

 مقتدایم تویی امام کریم

با تو در اوج برج ایمانم

شیعه ی راه و رسم تو هستم

اینچنین است من مسلمانم

کم من به کرامت تو رسید

کرمی کن، دخیل احسانم

مرغ روحم اسیر و سرگشته

در هوایت همیشه حیرانم

پای عشقت چو میثم تمار

تا همیشه بدان که می مانم

 

ای بلندای دوش پیغمبر

ای تو فرزند ارشد حیدر

 

<< سفره دار قدیمی دنیا >>

ای امامِ امام عاشورا

حسن بن فاطمه، بستم -

- من دخیل لبم به نام شما

از ازل تا ابد گرفتارت

جبرئیل آن امین وحی خدا

یوسف خانواده ی حیدر

بی قرار تو سینه ی زهرا

مثل یک یاکریم بی بالم

روی خاک بقیع تو آقا

پر و بالی بده خدای کرم

ای کریم بن ذوالکرم، مولا

 

دل من در هوای تو دارد

مثل ابر بهار می بارد

 

نمک سفره ی خدا هستی

وقف آسایش گدا هستی

شیر مرد جمل به وللهِ

شان آیات هل اَتی هستی

ای امام همیشه ی عالم

نائب شاه لا فتی هستی

تو کرم خانه در سما داری

باعث فخر مرتضی هستی

محرم درد های فاطمه ای

زخمی راه کوچه ها هستی

تو چهل سال خون دل خوردی

شاهد سیلی و جفا هستی

 

جگرت گُر گرفت و از غم سوخت

با کفن، تیرها تنت را دوخت

 

شاعر: مصطفی گودرزی

 


تعداد بازديد : 107
یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف