ولادت پیامبر اکرم ص - 5

ولادت پیامبر اکرم ص - 5

ولادت پیامبر اکرم ص - 5

ولادت پیامبر اکرم ص - 5

ولادت پیامبر اکرم ص - 5
ولادت پیامبر اکرم ص - 5
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت شهر بركات است ربیع المولود پر از حسنات است ربیع المولود میلاد پیمبر و امام صادق ماه صلوات است ربیع المول

پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)-ولادت

 

شهر بركات است ربیع المولود

پر از حسنات است ربیع المولود

میلاد پیمبر و امام صادق

ماه صلوات است ربیع المولود

٭٭٭

كشتی نجات است ربیع المولود

خود آب حیات است ربیع المولود

گویند كه ازدواج زهرا و علی است

ماه صلوات است ربیع المولود

 


تعداد بازديد : 605
جمعه 27 دی 1392 ساعت: 14:27
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-ولادت ز شرق بادی اشراق با چه زیبایی کسی برای ترنم بهانه آورده دوباره حضرت روح الامین مدد فرمود برای مستی تازه ترانه آورده ت�

پیامبر اکرم(ص)-ولادت

 

ز شرق بادی اشراق با چه زیبایی

کسی برای ترنم بهانه آورده

دوباره حضرت روح الامین مدد فرمود

برای مستی تازه ترانه آورده

تقارن دو بهار و دو رحمت رحمان

هوای صبح دم شاعرانه آورده

به مژدگانی میلاد احمد و صادق

امین وحی دو دستی اعانه آورده

خدا نوشته که دارد ز سوی من برکات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

طلوع کردن خورشید عشق و زیبایی

به یار گلرخ غنچه دهان مبارک باد

هوای تازه و صبح پر از نشاط آمد

غروب ظلمت جهل جهان مبارک باد

نسیم و سبزه و گل بوی یار آورده

دوباره شادی سرو چمان مبارک باد

خزان تمام شد و فصل بی قراری رفت

بهار رحم و عاطفه بر عاشقان مبارک باد

رها شده است ز بنده اسارت ظلمات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

سپیده دم طربی خواست از همه ذرات

ستاره در دل تاریک شب قمر زایید

امین وحی به فوج ملائکه فرمود

تبر دهید که بنت وهب پسر زایید

به سر رسید دگر عصر جهل و گمراهی

برای شام دلالت سحر سحر زایید

دعای آمنه را مستجاب کرد خدا

برای خلق امان از قضا قدر زایید

اسیر حادثه هرگز نشد به وقت ممات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

هر آنچه هست به مستی در آمده امشب

رسیده موسم مستی پیاله کو ساقی؟

خمار آمده ام باز بر در لطفت

نیازمند گرفتم نوای هو ساقی

به یمن چشم طبیبی که کرده بیمارم

مکن دریغ لبم از لب سبو ساقی

مده حواله به دستان دیگری ما را

بیا که باده بنوشیم رو به رو ساقی

ز سوی فاطمه دارم کرامت و نعمات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

به نام باده به نام سبو به نام جنون

سلام ای سحر جاده ی اهورایی

به نام دیده به نام دل خراب شده

سلام می کنمت ساقی تماشایی

به نام عشق که از خاک پای تو جوشید

شبی بیا به سرایم نگار رویایی

به نام غنچه ی لبهایت ای گل خلقت

بخند تا که ببینم شب شکوفایی

همیشه داشت به همراه نغمه اش نفحات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

دوباره با قلم و دل نشسته ام یکجا

چه خوب می شود امشب غزل سرایی کرد

تبارک الله از این چشم دلفریب شما

که از ازل با من آشنایی کرد

اگرچه زشت و سیاه و بدم ولی یارا

چه خوب لطف لطیفت مرا هوایی کرد

میان کفر گرفتار مانده بودم تا

مرا نگاه رحیمانه ات خدایی کرد

گرفته حاجت خود را ز قاضی الحاجات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

از آسمان رحیمیت خدای ودود

تو آمدی که ترحم بقا بگیرد نه

کنار سفره ی اشک زنان بی دختر

تو آمدی که تبسم بها بگیرد نه

گمان کنم که فقط بزم بندگی خدا

ز سجده گاه و جبین شما بگیرد نه

تو آمدی که به پیوسته بعثتت آقا

علی فقط به دل خلق جا بگیرد نه

به وقت مرگ نگردد ملازم سکرات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

عبور خسته ی یک آس و پاس یعنی من

و خوشقواره ترین جان لطف یعنی تو

صدای مضطرب التماس یعنی من

و استجابت آثار لطف یعنی تو

شکسته بال ترین مرغ عشق یعنی من

نسیم رحمت رحمان لطف یعنی تو

نگاه منتظر بی قرار یعنی من

لطیف بارش باران لطف یعنی تو

محبت تو برایش مضعف الحسنات

هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات

 

 

مجتبی روشن روان


تعداد بازديد : 159
جمعه 27 دی 1392 ساعت: 14:26
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-ولادت خورشیـد چهـرۀ تـو برون از حجاب شد بـاجلـوۀ فــروغ رُخـت ، آفتــاب شـد از شـرم نــور قدسیت، ای مهـر لایـزال خـورشیــد

پیامبر اکرم(ص)-ولادت

 

خورشیـد چهـرۀ تـو برون از حجاب شد

بـاجلـوۀ فــروغ رُخـت ، آفتــاب شـد

از شـرم نــور قدسیت، ای مهـر لایـزال

خـورشیــد تاکه دید تو را در حجاب شد

تـا بـا خبــر شـونـد همــه از شکفتنت

در آفـرینش از قــدمـت انقــلاب شـد

از شــوکـت بلنـد و رفیــع قــدوم تـو

کسری شکست و سقف مدائن خراب شد

آتشکده شگفت زده شد خموش و باز

آتش پـس از شنیـدن نـام تـو آب شد

عطـر بهشتـی تـو جهـان را فـرا گرفت

هستی ز عطـر وب وی تـو غرق گلاب شد

یـک جلـوه از تجلـّی نـور تـو در فلـک

یک آسمان ستـاره و مـاه و شهـاب شد

آمـد وجـود از تــو بهشت محمّـدی

نـامت بـه لـوح سینۀ تـاریخ قـاب شد

بـر خـدمت مقّـدس ایـن آستـان رسید

پیک امیــن وحـی کـه پـا در رکـاب شد

ختـم رُسـل شـدی و بـه آوای سـرمدی

در انبیــا حضـور تـو فصل الخطـاب شد

ایمـان شکفتـه است ز خلـق نکـوی تـو

اســـلام از محبّـت تـو کــامیــاب شد

چیــزی نگفتـه انـد ز قــدر و فضیلتت

مدحت اگر چه گفته به صدها کتـاب شد

ای کشتی نجــات بشــر، بـا حضـور تو

بـالله دعـای غمـزدگـان مستجـاب شد

تـا رنگ و بـو دهنــد بـه بـاغ محمّـدی

گل هـای وحـی در ره دیـن انتخـاب شد

رو بـر تـو کـرد تا که «وفائی» ز شـوق گفت

کی سـائلی ز درگــه لطفت جــواب شد

 


تعداد بازديد : 89
جمعه 27 دی 1392 ساعت: 14:25
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار میلاد آقا رسول الله(ص) و امام جعفر صادق(ص) - جواد پرچمی میل باران، تب رطب داریم صد و ده کوزه می به لب داریم از گریبان پاره مان پیداست

 

میل باران، تب رطب داریم

صد و ده کوزه می به لب داریم

 

از گریبان پاره مان پیداست

از همه بیشتر طرب داریم

 

ما پیاله به دست مشهوریم

همه از میکده نسب داریم

 

از کرامات چشمهای کسی است

اگر ایمان به نام رب داریم

 

آنچنان والِهیم در خورشید

پنج وعده نماز شب داریم

 

ما عجم زاده ها به برکت عشق

رتبه بالاتر از عرب داریم

 

اگر از واجبات می پرسی

مست حب؛ فیض مستحب داریم

 

ما همه بنده و تو باب نجات

السلام ای حقیقت صلوات

 

زیر پایت بهار ریخته است

دانه دانه انار ریخته است

 

پای مژگان چشم مشکینت

شصت و سه آبشار ریخته است

 

بهر قربانی قدمهایت

چند ایل و تبار ریخته است

 

طاق کسری که ریخته پای

طاق ابروی یار ریخته است

 

پای اسم غلام های شما

چقدر اعتبار ریخته است

 

آمدی و به پای آمدنت

سالها انتظار ریخته است

 

حضرت مصطفی سلام آقا

خاتم الانبیا سلام آقا

 

روح دنبال تن، بلند شده

جگر سرخ من بلند شده

 

در تکاپوی دیدن رویت

صد اویس قَرَن بلند شده

 

آتش عشقت آمد و زرتشت

ز آتش افروختن بلند شده

 

کعبه دور سر تو می چرخد

آخرین بت شکن بلند شده

 

منجیِ دختران زنده به گور

حامی شأن زن بلند شده

 

نه فقط فاطمه که از صُلب

تو حسین و حسن بلند شده

 

ای سراسر ظهور ذات الله

أشهدُ أنَّکَ رسول الله

 

آمدی تا پیمبرت سازند

شب معراج سرورت سازند

 

زیر پای تو قدسیان بهشت

اولِ عرش، منبرت سازند

 

از میان فرشتگان باید

جبرئیلی کبوترت سازند

 

صد هزاران چو هاجر و مریم

خاک درگاه مادرت سازند

 

کاسه کاسه شراب کوثر را

هدیه بر عشق همسرت سازند

 

فاطمه نور بود و گفت خدا

در سپاس از تو دخترت سازند

 

تو حبیب خدایی و باید

جانشینی چو حیدرت سازند

 

هر چه گفتی تو با علی گفتی

شصت و سه سال یا علی گفتی

 

امام صادق(ع) :

 

من همان باده نوش جام توام

بلبل مست روی بام توام

 

بی نگاهت غزل نمی خوانم

شاعر فیض مستدام توام

 

ششمین آینه سلام آقا

آرزومند یک سلام توام

 

به پر زخمی ام نگاه کنید

آه؛ محتاج التیام توام

 

باز همسفره باش با سائل

دوستدار همین مرام توام

 

مست قال الامام صادق من

من مسلمان شده به نام توام

 

روی قبرم سپرده ام آقا

بنویسند من غلام توام

 

من غلام محبت یارم

به خم گیسویت گرفتارم

 

می نویسم فقط حقایق را

ماجرای عروج عاشق را

 

با تو فهمیده ام مفهوم و

معنی آیه های ناطق را

 

می شود دید در نگاه شما

عکس زیبای وجه خالق را

 

معنی یا بصیر در بَصَرت

با بصیرت کنی هر عاشق را

 

با بیانات روشن و نابت

تو شکستی صف منافق را

 

ما به عالم نمی دهیم هرگز

تار موی امام صادق را

 

السلام ای رئیس مذهب ما

ای دمادم ترانه ی لب ما

 

دلمان را تو حیدری کردی

مست انوار کوثری کردی

 

در لباس امامت ای آقا

به خدا که پیمبری کردی

 

با احادیث و گفته های خودت

تو عجب فتح خیبری کردی

 

زنده کردی تو علم را تا حشر

بسکه شاگرد پروری کردی

 

ما کجا؟! مهر مادرت زهرا

دل ما را تو مادری کردی

 

مهرتان را به سینه دارم من

آرزوی مدینه دارم من

 

کاش ما را دعا کنی آقا

خرج این روضه ها کنی آقا

 

چشم های مرا به پای حسین

نذر خیرالنّسا کنی آقا

 

بانی روضه های عاشورا

کاش روضه به پا کنی آقا

 

کاش ما را شبی به خرج خودت

راهیِ کربلا کنی آقا

 

یاد جدّ غریب خویش کنی

یاد آن سرجدا کنی آقا

 

روضه ی زینبیه می خواهیم

روزیِ فاطمیه می خواهیم

 

محمد جواد پرچمی


تعداد بازديد : 243
جمعه 27 دی 1392 ساعت: 14:22
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-ولادت سالها بی تو درختان زمین بار نداشت باغ با پنجره ای وعده ی دیدار نداشت رود می رفت و فقط حسرت دریا می خورد باد می آمد و رنگ

پیامبر اکرم(ص)-ولادت

 

سالها بی تو درختان زمین بار نداشت

باغ با پنجره ای وعده ی دیدار نداشت

رود می رفت و فقط حسرت دریا می خورد

باد می آمد و رنگ رخ گلزار نداشت

آسمان در قُرق دسته ی کرکس ها بود

روح آزاده ی پرواز هوادار نداشت

شهر در سلطه ی زیبایی زنگی ها بود

سال تا سال به آئینه کسی کار نداشت

کورها در همه سو راه نشان می دادند

بود اگر قافله ای قافله سالار نداشت

شحنه از سفره ی پر رونق دزدان می خورد

مزدی آزادگی مرد به جز دار نداشت

تو نبودی که ببینی رمه سرگردان بود

گرگ این قصّه ی پر غصّه خودِ چوپان بود

بادی از بادیه آرام به خاور می رفت

آتش حوصله ی فارسیان سر می رفت 

کاخ، دیوار به دیوار ترک بر می داشت

آب، دریاچه به دریاچه فروتر می رفت

بلبلی مأذنه در مأذنه می داد اذان

میخکی آرام آرام به منبر می رفت

عطر یاقوت حجازی به یمن می بارید

رنگ گل از سفر مکه به قمصر می رفت

رنگ، در باغ رها می شد و گل می رقصید

عطر، از پنجره می آمد و از در می رفت

عشق می گفت بخوان و تو غزل می خواندی

روح، در قالب کلمات معطّر می رفت

«عشق باریده ست باریده ست گل باریده ست

از در قونیه تا طرقبه مُل باریده ست»

می روی درک کنی شور پرستوها را

تا فراموش کنی غربت این سو ها را

ماه خوابید به جای تو در این بستر تا

نقش بر آب کند حیله ی راسو ها را

راهی شهر بهارانی و با هر گامی

بیشتر می شنوی رایحه ها، بوها را

گرم، هر نخل به تو دست تکان داد و ببین

آخرین بدرقه ی نازک آهوها را

شهر، برخاسته با شور خوشامدگویی

چه ستبرند ببین شوکت باروها را

می سپاری به نسیم و همه دل می سپرند

بیرق «باد به هم ریخته» ی موها را

مردم شهر از امروز بهاری دارند

خوش به حال همه شان دل به چه یاری دادند!


تعداد بازديد : 221
پنجشنبه 26 دی 1392 ساعت: 9:42
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم (ص)-صلوات هرکس که به کف از تو براتی دارد در روز جزا راه نجاتی دارد جاری است همیشه نام تو در صلوات نام تو شنیدن صلواتی دارد *** ای �

پیامبر اکرم (ص)-صلوات

 

هرکس که به کف از تو براتی دارد

در روز جزا راه نجاتی دارد

جاری است همیشه نام تو در صلوات

نام تو شنیدن صلواتی دارد

***

ای دوست برای دل براتی بفرست

در ظلمت غم آب حیاتی بفرست

خواهی که خدا بر تو فرستد صلوات

بر احمد و آلش صلواتی بفرست

***

ای دوست اگر حُسن صفاتی داری

گنجینۀ نور و برکاتی داری

مجذوب ولایت علی خواهی شد

هرگاه که ذکر صلواتی داری

 


تعداد بازديد : 197
پنجشنبه 26 دی 1392 ساعت: 9:41
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-مدح و ولادت صدای معجزه می‌آید از پشت دری دیگر خدا گل می‌کند در ربنای حنجری دیگر خبر آورده: دارد سنگ‌باران می‌شود، ظلمت ابا

پیامبر اکرم(ص)-مدح و ولادت

 

صدای معجزه می‌آید از پشت دری دیگر

خدا گل می‌کند در ربنای حنجری دیگر

خبر آورده: دارد سنگ‌باران می‌شود، ظلمت

ابابیلی که پر واکرده از پلک‌ تری دیگر

کسی با هفت پشت از نسل اسماعیل می‌آید

شبی از دامن آیینه‌گون‌ هاجری دیگر

خدا با نقره حکاکی خاتم، شبی زیبا

می‌آراید به انگشت زمین، انگشتری دیگر

به نخ کردند ماه و مهر را در نیمه‌های شب

که تسبیحی شود در پنجه پیغمبری دیگر

صدف شد قلب آرام حرا، آهسته آهسته

برای سجده‌های سوزناک گوهری دیگر

چهل سال است می‌خواهد زمین، روشن کند شب را

به نور چلچراغ وحی پیغام‌آوری دیگر

کنار هم هزاران برگ باران‌خورده مصحف شد

برای آیه «یا ایها المدثر ...» دیگر

بخوان با صوت گیرایت: «الم نشرح لک صدرک»

برای سینه تنگ و دل ناباوری دیگر!

ابوجهلی‌ترین پیمان آتشناک کافرها

به دست موریانه می‌شود خاکستری دیگر

بیا تاریخ هجرت را به غار ثور برگردان!

که تار عنکبوتی کهنه می‌شد سنگری دیگر

بیا از خشت خشت سینه‌های دردآلوده

بنا کن مسجد و محراب و مهر و منبری دیگر!

کشانده از شب بیت‌المقدس با چنان شوری

دلت، قبله‌نماها را به سمت خاوری دیگر

گشوده می‌شود با تیغ‌های تشنه از هر سو

برای شرح حال پیروانت، دفتری دیگر

کمی پررنگ‌تر کن آیه‌های سرخ قرآن را!

که خون حمزه از این لحظه باشد جوهری دیگر

برای نقطه‌های بای «بسم‌الله»‌ها، دارد

به روی ریگ‌های داغ می‌افتد، سری دیگر

حدیث بدر و فریاد احد را می‌کند تکرار

صدای لا اله ... ات در غروب خیبری دیگر

خبر آمد: که جایی شیشه عطری ترک خورده

چه غم! هر قطره‌اش گل می‌دهد در قمصری دیگر


تعداد بازديد : 143
پنجشنبه 26 دی 1392 ساعت: 9:39
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم (ص)-مدح و ولادت و انسان هر چه ایمان داشت پای آب و نان گم شد زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان

پیامبر اکرم (ص)-مدح و ولادت

 

و انسان هر چه ایمان داشت پای آب و نان گم شد

 زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد

شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصید

 به زیر دست و پای اختران آن شب زمان گم شد

همان شب چنگ زد در چین زلفت، چین و غرناطه

 میان مردم چشم تو یک هندوستان گم شد

از آن روزی که جانت را اذان جبرئیل آکند

 خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد

تو نوح نوحی اما قصه ات شور دگر دارد

 که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد

شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسم کرد

 شب معراج زیر پای تو صد کهکشان گم شد

ببخش ای محرمان در نقطه ی خال لبت حیران -

 خیال از تو گفتن داشتم امّا زبان گم شد

 


تعداد بازديد : 343
پنجشنبه 26 دی 1392 ساعت: 9:39
نویسنده:
نظرات(0)
شب مستی و شور بسم الله همه جا غرق نور بسم الله شده وقت سرور بسم الله لحظات ظهور بسم الله آمنه نور دیده ات... تبریک قدم نورسیده ات... تبریک

شب مستی و شور بسم الله

همه جا غرق نور بسم الله

شده وقت سرور بسم الله

لحظات ظهور  بسم الله

 

آمنه نور دیده ات... تبریک

قدم نورسیده ات... تبریک

 

بچه نه پیر ایل زائیدی

دلبری بی بدیل زائیدی

به دو عالم دلیل زائیدی

به گمانم  خلیل زائیدی

 

خوشبحال شما و عبدالله

چشم بد دور هزار ماشاالله

 

زیر پایش تمام عرش برین

روی دستش تمام ملک زمین

پر قنداقه اش چو حبل متین

اولین مقتدای دین مبین

 

جبرئیل عبد محضرش باشد

دست بر سینه نوکرش باشد

 

او شبیه کتاب مستور است

و خدا خوانده اش که مامور است

پاک مطلق زهر بدی دور است

او سرآغاز چهارده نور است

 

پیر دین پیر علم و عرفان است

نبی الله بزرگ خاندان است

 

احدالناسی یا پیمبر نیست

یا رسول و نبی برتر نیست

وی که با عالمی برابر نیست

جز علی با کسی برادر نیست

 

خوشبحال نبی علی دارد

خوشبحال علی نبی دارد

 

دل و جان داده دلبرش زهراست

دلبرش نه که دخترش زهراست

دخترش نه که مادرش زهراست

یادگاری همسرش زهراست

 

جـای در سینه ی همه دارد

غم ندارد که فاطمه دارد

 

نوه ای میدهد خدا بر او

که به یک غمزه میکند جادو

حیدری صولتی و زهرا رو

وحده لا اله الا هو

 

سفره دار همیشگی خداست

او حسن او کریم آل عباست

 

نوه ای میدهد به او الله

که بگوید سپس نبی الله

اقرا باسم حسین ثارالله

قبره فی قلوب من والاه

 

نوه اش میشود علمدارش

شافع امت گنه کارش

 

نه فقط میل محتشم دارد

شاعر تازه کار هم دارد 

نظری تا بر این قلم دارد

دفتر شعر من چه کم دارد

 

ورد لب های من محمد شد

یا حمید به حق احمد شد

شاعر: عليرضا خاكساري

 


تعداد بازديد : 134
پنجشنبه 26 دی 1392 ساعت: 9:37
نویسنده:
نظرات(0)
دارد خدا هـــوای تو را طور دیگری از آدمـــی سری،به خـدا طور دیگری در بین خلق خنده نمـــی رفت از لبت گریه کــن سحر!، به خفا طور دیگری مُحرِم


دارد  خدا هـــوای تو را طور دیگری

از آدمـــی سری،به خـدا طور دیگری

در بین خلق خنده نمـــی رفت از لبت

گریه کــن سحر!، به خفا طور دیگری

مُحرِم شده است مروه به زیر قدوم تو

حالا "صفا" گرفته صفا طور دیگری

ذکر درود بر تو و اولاد پــــــــــاک تو

تاثیر می دهد به دعـــــــا طور دیگری

گرچه نبیّ، ولی به علــی فخر می کنی

با تک برادرت بــــه خدا طور دیگری

هرچند "لطف"، ذاتیِ اولاد فاطمه است...

دارد بــــزرگ خانه ،عطا طور دیگری

ما را که با زبان خــوش آدم نمی شویم_

باید جــــــــدا کنی ز خطا طور دیگری

تنها مسیر قـــــرب "ولایت پذیری" است

"حب علی" که هست،چرا طور دیگری؟

وقتی حسین از تو و وقتی تو از حسین...

مــــانند ســـید الشهـــــــدا طـور دیگری

.

.

.

اعمــــال جاهلیت آن روز رفته...نــه

برگشته است ظلم و جفا طور دیگری

 

 

وقتش رسیده بعثت دیگر بپا شود


وقت خروج منتقم کربـــــــلا شود


شاعر : محمد کاظممی نیا


تعداد بازديد : 120
پنجشنبه 26 دی 1392 ساعت: 9:35
نویسنده:
نظرات(0)
میلادآقارسول الله (ص) تاکه دنیا آمدی دنیا سر و سامان گرفت نه فقط دنیا که مافیها سر و سامان گرفت آمدی و مدعی های دروغین جا زدند قصه پیغمبری یکجا

میلادآقارسول الله (ص)
تاکه دنیا آمدی دنیا سر و سامان گرفت
نه فقط دنیا که مافیها سر و سامان گرفت
آمدی و مدعی های دروغین جا زدند
قصه پیغمبری یکجا سر و سامان گرفت
هم نبی و هم امام و هم رسول مرسلی
از شما آدم الی عیسی سر و سامان گرفت
آمدی افسانه ها رنگ تحقق یافتند
عشق مجنون ، جذبه لیلا سر و سامان گرفت
آمدی حرف از شهود و عالم معنا زدی
وحدت پیدا و ناپیدا سر و سامان گرفت
درزمان جاهلیت صحبت از معراج شد
« قابَ قَوسَین اَو اَدنی » سر و سامان گرفت
ای مدال افتخارت « لَعَلی خُلُقٍ عَظیم »
آمدی آیات « کَرَّمنا » سر و سامان گرفت
« انَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقکُم » به لب
اختلاف خادم و مولا سر و سامان گرفت
جای الّا من و الّا تو ، الّا الله شد
در قواعد ، حرف استثنا سر و سامان گرفت
آن مدینه فاضله که آرزوی انبیاست
با شما آقا چه رعدآسا سر و سامان گرفت
نه نه رعدآسا که خون دل به پایش ریختی
تا نهال نورس و نوپا سر و سامان گرفت
سوختی ، تا که بسازی امت اسلام را
« باخِعٌ لِنَفسِکَ » اما سر و سامان گرفت
یک « حسینٌ مِنّی » ات آنطور جریان ساز شد
نهضت خونین عاشورا سر و سامان گرفت
« یا اَبَالقاسِم تَوَجَّهنا تَوَسَّلنا بِکَ »
آنقدر گفتیم کار ما سر و سامان گرفت
شاعر: سید مصطفی مهدجو


تعداد بازديد : 142
دوشنبه 23 دی 1392 ساعت: 13:28
نویسنده:
نظرات(0)
صلي الله عليك يا رسول الله نگار میرسد از ره بیار باده بیار به دل حضور دراین بزم صاف و ساده بیار هزار سجده برآن شاه پاک زاده بیار هزار بوسه ب�

صلي الله عليك يا رسول الله

 

 

نگار میرسد از ره بیار باده بیار

به دل حضور دراین بزم صاف و ساده بیار

هزار سجده برآن شاه پاک زاده بیار

هزار بوسه برآن ابروی گشاده بیار

                   ندارسید گنهکار را شفیع آمد

 

                  بریزگل که شب هفده ربیع آمد

گلی که می شکفد از سرشک او کوثر

مهی که در شب زلفش هزار و یک اختر

نخست مرتبه بعد از خدای بالا سر

نهفته بین دو چشمان وی قضا و قدر

             به روی دست ملائک محمد آمده است

 

            برای عالم و آدم سرآمد آمده است

طلوع میکند از یک نگاه او خورشید

غروب میکند از جلوه اش به دل تردید

هلال ابروی او شد نشان یوم العید

بهشت بی مه رویش برای ما تبعید

               هزار موسی عمران غلام درگاهش

 

          به قدر هردو جهان قدر و عزت و جاهش

بگو به آمنه دری گرانبها زادی

تو روح زمزمه و قبله دعا زادی

عظیم مرتبه شاهی به اولیا زادی

بناز بر همگان ،ختم الانبیا زادی

             بریز در شب میلاد نور،نقل و نبات

 

               به روح مادر احمد نثار کن صلوات

زند به گردسرش پر هزار روح الامین

شکفته از لب مستش شکوفه یاسین

زمین شده زقدومش چو عرش، عطر آگین

شده بهشت زنور نگاه او آذین

                 کلید دار اگر شاه هل اتی باشد

 

            بهشت ماست همانجا که مصطفی باشد

شب ولادت احمد شب ولای علی است

هرآن کجا که نبی رفت ردپای علی است

تمام صحنه معراج ابتدای علی است

مگر نه اینکه خدا نیز همصدای علی است

               بگو به منکر حیدر ،خدا پرستی کن

 

              بزن نمی ز شراب علی و مستی کن

علی خدا نبود از خدا جدا هم نیست

چو بازدم که دمی بی نیاز از دم نیست

کسی که بی دم او بود هرگز آدم نیست

ولای حضرت حیدر امانتی کم نیست

              اذان نای من از نام عشق پا برجاست

 

               خدا مرا ز ازل نوکر علی می خواست

 

 شاعر : رضا دين پرور


تعداد بازديد : 141
دوشنبه 23 دی 1392 ساعت: 7:18
نویسنده:
نظرات(0)
گفتم که لبت گفت بگو حب نبات گفتم سخنت گفت بگو آب حیات گفتم که رخت ماه شب تاریک است گفتا که بر احمد و

گفتم که لبت گفت بگو حب نبات
گفتم سخنت گفت بگو آب حیات
گفتم که رخت ماه شب تاریک است
گفتا که بر احمد وبه آلش صلوات

قنبر سماچی

با تشکر از برادر عزیز آقای قنبر سماچی بخاطر ارسال این اشعار


تعداد بازديد : 192
جمعه 28 تیر 1392 ساعت: 14:10
نویسنده:
نظرات(0)
تقديم به پيامبر رحمت و مهرباني... تو قبل از اين كه بيايي قرار بود بماني به گوش شب زده ها آيه هاي ن

 تقديم به پيامبر رحمت و مهرباني...

تو قبل از اين كه بيايي قرار بود بماني
به گوش شب زده ها آيه هاي نور بخواني
تو قبل از اين كه بيايي صداي حادثه بودي
كه ذره ذره جهان را به سمت عشق براني
كه بر سكوت غم انگيز عصرهاي زمستان
به يك نسيم محبت بهار را بتكاني
و هرچه شاپرك مانده در سياهي شب را
به سمت مزرعه سبز عاشقي بپراني
و با تنفس صبحي كه مژده ي تو فقط بود
بهار را به تمام بنفشه ها بچشاني

                                                                  

اگر حياط حياط تو است از سر هر بام
حلال چشم جهاني شده ست چشم چراني...

 

مطهره عباسيان


تعداد بازديد : 71
یکشنبه 05 خرداد 1392 ساعت: 15:19
نویسنده:
نظرات(0)
این نغمه ی عشق است ویا غلغل ِ آواز انگار خدا زخمه زده بر دُهل و ساز در کعبه ملائک پر ِ پرواز گرفتند

این نغمه ی عشق است ویا غلغل ِ آواز
انگار خدا زخمه زده بر دُهل و ساز

در کعبه ملائک پر ِ پرواز گرفتند
ابعاد ِ فضا پر شده از جوشش ِ پرواز

انگار فضا پر شده از عطر ِ گل یاس
بوسیده خدا وند زمین را شب ِ اعجاز

امشب شب وحدت شب پیوند من و ماست
شب آینه باران شده در انجمن ِ راز

ایوان مدائن همه از پایه فرو ریخت
این سجده ی تاریخ جهان است از آغاز

خاموش شدآتشکده از آتش ِ احمد
این آتش عشق است در آتشکده ی راز

میلاد محمد شب میلاد شعور است
شد شور ِ غزل مست، از این قافیه پرداز
اکرم بهرامچی


تعداد بازديد : 461
پنجشنبه 15 فروردین 1392 ساعت: 1:04
نویسنده:
نظرات(0)
شیرینی خامه دار باید بدهید یک شاخه گل از بهار باید بدهید حالا که پیمبر متولّد شده است یک هدیه ماندگ

شیرینی خامه دار باید بدهید

یک شاخه گل از بهار باید بدهید

حالا که پیمبر متولّد شده است

یک هدیه ماندگار باید بدهید


تعداد بازديد : 463
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 23:02
نویسنده:
نظرات(0)
به مناسبت میلاد حضرت رسول اکرم (ص) و ولادت امام جعفر صادق (ع) « نور توحید » فل
به مناسبت میلاد حضرت رسول اکرم (ص)
       و ولادت امام جعفر صادق (ع)


           « نور توحید »


فلک بی تاب عشقی آتشین است
منور آسمانها و زمین است

چراغ روشن ماه شب افروز
به حیرت از دو نور مه جبین است

مبارک بر همه میلاد صادق (ع)
که با میلاد پیغمبر قرین است

و صادق (ع) وارث علم پیمبر
از او بنیاد دانشگاه دین است

منزه طینت و خوی محمد (ص)
فروغ دین و قرآن مبین است

چراغ آسمان آفرینش
و بر دلهای ما نور یقین است

کلامش پرتو لطف الهی
زلال ترجمان یا و سین است

ملائک عاشق دیدار احمد
و نور دیدگان مسلمین است

و او در آفرینش قطب عالم
رسول صادق و پاک و امین است

فلک خم گشته در اکرام و تعظیم
که او تاج رسالت را نگین است

جهان خرم از این فرخنده میلاد
شمیم گلشن و خلد برین است

بیفکن پنجه در حبل الهی
که بی شک مصطفی حبل المتین است

نوشته بر رواق عرش با نور
میان انبیا والاترین است

 زمین پرتو فشان از نور توحید
تمام آسمان محو زمین است


تعداد بازديد : 6571
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 23:00
نویسنده:
نظرات(0)
یک مرتبه عاشق شده ام یک سخن این است دیوانۀ لیلا زده (تعبیر من این است) یک شهر خریدار دو گز برد یمان

 یک مرتبه عاشق شده ام یک سخن این است
دیوانۀ لیلا زده (تعبیر من این است)
یک شهر خریدار دو گز برد یمانی است
اینجا اثر بوی اویس قرن این است
عاشق شده هرکس که از این چشمه به لب زد
یک خاصیت آب و هوای وطن این است
اینجا به تو نزدیک ترم راز بزرگِ
دلبستگیِ حاشیۀ پنج تن این است
عاشق شده ای گنج همین است همین است
عاشق شده ای جار بزن زیستن این است
آن روز که تفسیر شود سورۀ یوسف
گویند که یک گرگ در این پیرهن این است


تعداد بازديد : 172
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 23:00
نویسنده:
نظرات(0)
عید تولد رسول الله (ص) و امام صادق (ع) مبارک: -------------------------------- روشن کن از نگاه خودت

عید تولد رسول الله (ص) و امام صادق (ع) مبارک:
--------------------------------
روشن کن از نگاه خودت آفتاب را                       
   با یک اشاره شقّه کن این ماهتاب را
ای بیت بیت مثنویت «شمس والضّحی»!                 
   باری بخوان برای من این شعر ناب را
از بین هر چه هست در عالم خدای عشق                
 کرده به نام پاک تو هر انتخاب را
از بین هر چه گل، گل سرخ محمدی                           
 از بین هر چه آب در عالم، گلاب را
حل کرده است مکتب چشمان روشنت                        
هر پرسش و معادله ی بی جواب را
هان ای رسول صبح! طلوعی... اشاره ای...
بیدار کن جهان گرفتار خواب را
------------------
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


تعداد بازديد : 230
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 22:59
نویسنده:
نظرات(0)
وقتی که" وجود"، طرح جان ریخت، از نقشه ی خود نگشته خشنود موجود، نیازمندِ "دل" شد، درآینه ی جمال معبو

وقتی که" وجود"، طرح جان ریخت، از نقشه ی خود نگشته خشنود

موجود، نیازمندِ "دل" شد، درآینه ی جمال معبود

دل گفتم و گشت قصه آغاز، با قصد و اراده کرد پرواز

 از مرز یقین گذشت و گم شد، در "دایره ی کمال" مقصود


در دایره بود، این که دانست، اسرار نهفته در "سویدا"

خود شمه ای از شمیم "عشق" است، در قالب نکته های مفقود

هر نکته که عشق کرد انشا، دیباچه ی خلقتی دگر شد

تا سایه ی " لطف" حضرت حق، گردد به نبود و بود ممدود

هنگام تولد بشر بود، هنگام "ظهور گوهر عقل"

انگیزه ی خلقت برین را، حق شاهد و عشق، گشته مشهود

مولود که بود؟ جوهر عشق!  خود نور دمیده از دل ذات

هم شاهد غیب و سرّ مشهود، هم ساجد حق و حق مسجود

با دیده ی ذات، دید او را، فرمود کلام دل نشینی:

لولاک لما خلقت الافلاک "، ای احمد نیک خُلقِ محمود

ما رابه توعشق،عشق خویش است، ای زاده ی عشق وَ جوهرعشق

در آینه جز تبلور نور، پیدا نکنی جوابِ فرنود

هر کس که به تو نظر ندارد، از حُسن بشر خبر ندارد

پیکر که ز عقل بر ندارد، بهتر که شود ز روح مطرود

هر دل که به تو نباشدش مهر، باید که شود تهی ز مستی

هر ره که به تو نباشدش راه، باید که شود همیشه مسدود

ای روح دمیده بر تن عشق، عقل از تو گرفته فرصت نطق

جان از تو شده ست پیکر آرا، تن از تو شده سزای بهبود

تو خیر مجسّمی ، مجسّم ، در قامت دلربای آدم

خاتَم به فضایل مکرّم، خاتِم به تفکرات مجدود

گیتی و سپهر و مهر و کیوان، هم حشر و نشور و قسط و میزان

با نام تو رسم کرده یزدان، در " دایره ی وجود " موجود

همچون تو کسی خجسته پی کو؟! در عالم"عقل و ذهن ومحسوس"

هم مطلع تو همیشه عالی ست، هم طالع تو همیشه مسعود
*****
مکتب شعر دینی
مکتب شعر امامیه
سید علی اصغرموسوی


تعداد بازديد : 151
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 22:59
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 13
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف