شهادت امام جواد ع - 3

شهادت امام جواد ع - 3

شهادت امام جواد ع - 3

شهادت امام جواد ع - 3

شهادت امام جواد ع - 3
شهادت امام جواد ع - 3
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای دلبر در آشنا ، مولا جواد ابن الرضا یک دم نظربنمابه ما، مولا جواد ابن الرضا ای جود تو جود خدا،ای �

ای  دلبر درد آشنا ، مولا جواد ابن الرضا

یک دم نظربنمابه ما، مولا جواد ابن الرضا

ای جود تو جود خدا،ای خادمت اهل سما

لطفی نما براین گدا، مولا جواد ابن الرضا

تو وارث پیغمبری،هم سروری هم دلبری

آرام جان مادری ، مولا جواد ابن الرضا

                 عشقت به سرمی پرورم،نامت همیشه میبرم

ای اول وای آخرم، مولا جواد ابن الرضا

راهت بود برمن هدف،ای قلب عالم راشعف

ای گوهراَندَرصدف، مولا جواد ابن الرضا

توخالق شوری وشین،ای بهترین عالمین

ای بررضا نوردوعین، مولا جواد ابن الرضا

                هستی بودبردست تو،ارض وسماهم مست تو

هستی من ازهست تو، مولا جواد ابن الرضا

ای در ره جانان  فدا، کردند  با زهر جفا

ازکینه وعصیان تورا، مولا جواد ابن الرضا

آقا غمت بسیار بود،هم  تعنه و آزار بود

غم برسرت آواربود، مولا جواد ابن الرضا

آتش زدن برحاصلت،برحاص وآب وگلت

بگرفته ازاین غم دلت،مولا جواد ابن الرضا

درحجره جسمت نیمه جان،کردند قوم کافران

حتی ندادندت امان ، مولا جواد ابن الرضا

بعدازجفاهای مدام، بگرفت ازجسمت زمام

بردندجسمت پشت بام، مولا جواد ابن الرضا

چون جّدپاک واطهرت،خورشیدسوزاندپیکرت

ای من فدای آن سرت، مولا جواد ابن الرضا

اما شما  را  سایبان ، دادند  بال  کفتران

ای وای برحال زمان، مولا جواد ابن الرضا

در کربلا نه سایبان، ای وای براین ناکسان

میتاختند برجسم وجان، مولا جواد ابن الرضا

 

مجتبي دسترنج


تعداد بازديد : 83
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 14:27
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت شرار زهر قاتل سر زند از جسم و از جانم کسی بر من نمی گرید به غیر از چشم گریانم من از دوران طفلی تا جوانی خون دل خوردم که از ه

امام جواد(ع)-شهادت

 

شرار زهر قاتل سر زند از جسم و از جانم

کسی بر من نمی گرید به غیر از چشم گریانم

من از دوران طفلی تا جوانی خون دل خوردم

که از هر ناله می جوشد هزاران درد پنهانم

میان حجرۀ در بسته مثل شمع، می گریم

مگر با قطرۀ اشکی شود تر چشم گریانم

تمام عمر با تنهائی و غربت گرفتم خو

ولی وقت شهادت مادرم زهراست مهمانم

که دیده صید، دست و پا زند، صیاد کف بر کف

اَلا صیاد من صید توام دیگر مسوزانم

اَلا ای آه، از زندان تنگ سینه بیرون شو

که من با ناله داد خویش از صیاد بستانم

گهی نام محمّد بر لبم گه یا رضا گویم

کهی رو به مدینه گه بود سوی خراسانم

شریک زندگی گردیده قاتل، خانه ام مقتل

انیسم اشک چشم و حجرۀ در بسته زندانم

مرا کشتی دگر شادی مکن ای دختر مأمون

گرفتم نیستم فرزند پیغمبر، مسلمانم

ز سوز خود سرودن سوز دل دادم تو را (میثم)

که خورده نظم تو پیوند با اشک محبّانم

 

غلامرضا سازگار

تعداد بازديد : 125
جمعه 04 مهر 1393 ساعت: 18:29
نویسنده:
نظرات(1)
امام جواد(ع)-شهادت دلخسته و بی شکیب بودن سخت است هم صحبت نانجیب بودن سخت است هر مرد غریب مأمنش خانه اوست در خانه خود غریب بودن سخت است

امام جواد(ع)-شهادت

 

دلخسته و بی شکیب بودن سخت است

هم صحبت نانجیب بودن سخت است

هر مرد غریب مأمنش خانه اوست

در خانه خود غریب بودن سخت است

 

 

یوسف رحیمی

تعداد بازديد : 177
جمعه 04 مهر 1393 ساعت: 18:28
نویسنده:
نظرات(0)
باز آتش اشتیاق خود تیز کنید غمخانه دل به نور تجهیز کنید تا اینکه شود رضای حق شاملتان از عشق جواد سینه لبریز کنید سیدرضاموسوی تبار

باز آتش اشتیاق خود تیز کنید

غمخانه دل به نور تجهیز کنید

تا اینکه شود رضای حق شاملتان

از عشق جواد سینه لبریز کنید

سیدرضاموسوی تبار


تعداد بازديد : 125
جمعه 04 مهر 1393 ساعت: 18:16
نویسنده:
نظرات(0)
ز سوز زهر جفا سوخت پیکرم مادر بیا بیا دم آخر تو در برم مادر گل امید تو بودم ولی بیا بنگر چگونه دست خزان کرد پرپرم مادر چو سرنوشت حسن شد بر�

ز سوز زهر جفا سوخت پیکرم مادر

بیا بیا دم آخر تو در برم مادر

 

گل امید تو بودم ولی بیا بنگر

چگونه دست خزان کرد پرپرم مادر

 

چو سرنوشت حسن شد برای من تکرار

به زهر کینه مرا کشت همسرم مادر

 

من آه می کشم و او به آه من خندد

حکایتی شده لحظات آخرم مادر

 

ز آتشی که به جانم نشاند ام الفضل

به جد اطهر خود شکوه می برم مادر

 

هر آنچه ناله زدم سوختم ز سوز عطش

کسی نمی شود انگار یاورم مادر

 

به حجره با لب عطشان و حلق خشکیده

به یاد تشنگی حلق اصغرم مادر

 

اگرچه از شرر زهر پاره شد جگرم

ولی دگر نشود پاره حنجرم مادر

 

سه روز گرچه تنم مانده بر زمین اما

نرفت به زیر سم اسب پیکرم مادر

 

ولی به یاد حسین گریه می کنم هردم

که شد به نیزه سر جد اطهرم مادر


تعداد بازديد : 105
جمعه 04 مهر 1393 ساعت: 18:13
نویسنده:
نظرات(0)
ای جود خدا سلام بر احسانت ای جان رضا دست من و دامانت در روز شهادتت براتی بفرست زانو بزنم كنار آن ايوانت هر لحظه اگر كه رو به دنيا می كرد صده

ای جود خدا سلام بر احسانت
ای جان رضا دست من و دامانت
در روز شهادتت براتی بفرست
زانو  بزنم  كنار  آن  ايوانت


هر لحظه  اگر كه رو به دنيا می كرد
صدها  گره كور اگر  وا می كرد
در جود و كرم اگر كه شد شهره شهر
چون رو به سوی حضرت زهرا می كرد

اصغر چرمی

 


تعداد بازديد : 99
پنجشنبه 03 مهر 1393 ساعت: 8:59
نویسنده:
نظرات(0)
سلطان طوس است و اذن درگاه قبل از محرم کرب و بلا می دهد باز این شاه قبل از محرم سلطان طوس است و عشق آقا جواد الائمه داده علی اکبرش را یک ماه قبل �

سلطان طوس است و اذن درگاه قبل از محرم
کرب و بلا می دهد باز این شاه قبل از محرم

سلطان طوس است و عشق آقا جواد الائمه
داده علی اکبرش را یک ماه قبل از محرم

سلطان طوس است یعقوب، با این تفاوت که یوسف
افتاده با دست دشمن در چاه قبل از محرم

باید که رزق خودش را پیش جواد الائمه
از روضه ی سم بگیرد مداح قبل از محرم

سم آمده تا گلویش تشنه ست و مشک عمویش
انگار که تیر خورده در راه قبل از محرم

چون حجره گودال باشد سم است سم ستوران
یعنی تمام است کار شمر... آه؛ قبل از محرم

در اصل بعد از محرم اما برای من و تو
اکبر شده ارباً اربا یک ماه قبل از محرم

 

مهدی رحیمی

 


تعداد بازديد : 413
پنجشنبه 03 مهر 1393 ساعت: 8:58
نویسنده:
نظرات(0)
اول راه، غزل داغ و پریشان بشود…!! بیت بیت غزل از داغ تو بی جان بشود روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا بیت خودت, بهر تو زندان بشود؟ مرغ با�

اول راه، غزل داغ و پریشان بشود…!!
بیت بیت غزل از داغ تو بی جان بشود
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا بیت خودت, بهر تو زندان بشود؟
مرغ باغ ملکوتی و زمین جای تو نیست
پس عجب نیست مقامات تو کتمان بشود
خواست قتل پدرت پاک شود از اذهان
دخترش را به تو داده ست که جبران بشود
بلکه یک گرگ صفت آمده تا در حرمت
پشت آقایی بی حد تو پنهان بشود
ام فضل است و یا شمر، چه فرقی دارد؟
خواست با تشنگی ات درد، دو چندان بشود
کربلایی شده ای لحظه آخر ز درون
زهر نیزه ست اگر وارد میدان بشود
فرق دارد غمت اما, ز غم و داغ حسین
کفتری کو برسد, سایه ایشان بشود؟
***
غزلم گرچه پر از زخم, ولیکن ای کاش
مرهم زخم دل شاه خراسان بشود

ایمان کریمی


تعداد بازديد : 257
پنجشنبه 03 مهر 1393 ساعت: 8:57
نویسنده:
نظرات(0)
عفریته ی بی حجب و حیا می کوبید ابلیس به طبل ماجرا می کوبید آن در که ملک گونه بر آن می سایید از قصد به یاد کوچه ها می کوبید افتاده ای یاد شام

عفریته ی بی حجب و حیا می کوبید 

ابلیس به طبل ماجرا می کوبید 

آن در که ملک گونه بر آن می سایید 

از قصد به یاد کوچه ها می کوبید 

افتاده ای یاد شام و بازار عجیب!

بر قامت دف، کنیز تا می کوبید 

می ریخت کنارت آب و با تیشه ی زهر 

بر نخل شکسته ی رضا می کوبید 

ملعونه تر از جعده زنی هست که زهر

با خنده به تو داده و.... پا می کوبید 

در موقع حمل پیکرت تا سر بام

چون طشت...به پیکرت عصا می کوبید 

از عرش چو جدت به زمین افتادی

با پا به تن تو بی حیا می کوبید

 

شاعر : علیرضا وفایی ( خیال )

 


تعداد بازديد : 125
پنجشنبه 03 مهر 1393 ساعت: 8:54
نویسنده:
نظرات(0)
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻦ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﻥ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭﻡ ﺻﺪﻑ ﻋﺼﻤﺖ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻭﻻ‌ ﺭﺍ ﮔﻮﻫﺮﻡ ﻣﻦ ﺟﻮﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﯾﺰﻩ ﺧﻮﺭ ﺟﻮﺩ ﻣﻨﺴﺖ ﻧ�

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﻦ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﻥ ﺭﻫﺴﭙﺭﻡ 
ﺻﺪﻑ ﻋﺼﻤﺖ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻭﻻ‌ ﺭﺍ ﮔﻮﻫﺮﻡ 
ﻣﻦ ﺟﻮﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﯾﺰﻩ ﺧﻮﺭ ﺟﻮﺩ ﻣﻨﺴﺖ 
ﻧﻬﻤﯿﻦ ﺣﺠﺖ ﺣﻖ ﻣﺎﯾﻪ ﯼ ﻓﺨﺮ ﺑﺸﺮﻡ
ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﭘﺪﺭ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﻦ کرد شهید
ﮐﺰ ﻏﻤﺶ ﺷﻤﻊ .ﺻﻔﺖ ﺳﻮﺧﺖ ﺯﭘﺎ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ 
ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻨﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﺍﺯ ﺧﻂ ﭘﺪﺭ
ﺩﺍﺩ ﺯﻫﺮﯼ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﭘﯿﺮﻭ ﺧﻂ ﭘﺪﺭﻡ 
ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺟﮕﺮﻡ ﺳﻮﺧﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺏ ﻧﺪﺍﺩ
ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ ﮐﺸﺖ ﻣﺮﺍ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﮔﺮﻡ 
ﺍﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺩﺍﻍ ﻣﻦ ﺗﺎﺯﻩ ﺟﻮﺍﻥ
ﮐﺎﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺠﺮﻩ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺧﺒﺮﻡ 
ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﻫﻢ
ﭘﯿﺮﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ آﻣﺎﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺮﻡ 
ﻭﻗﺖ ﻣﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ 
ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮏ ﺑﺨﺪﺍ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﭘﺴﺮﻡ 
ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ ﺍﯼ ﺑﺎﺩ ﺻﺒﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎ 
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﺎﺩﻩ ﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺩﯾﺎﺭ ﺩﮔﺮﻡ 
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ ﺷﯿﻌﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺳﺘﻢ 
ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪ ﻩ ﺍﺯ ﺯﻫﺮ ﻫﻼ‌ﻫﻞ ﺟﮕﺮﻡ

حمید کریمی


تعداد بازديد : 203
پنجشنبه 03 مهر 1393 ساعت: 8:52
نویسنده:
نظرات(0)
یا أَبَاالهادی... رسیده جان به لب اطهرت أَبَاالهادی نشسته پیک اجل در برت أَبَاالهادی دویاره قصه ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همه ی پیکرت �

  یا أَبَاالهادی...


رسیده جان به لب اطهرت أَبَاالهادی

نشسته پیک اجل در برت أَبَاالهادی

دویاره قصه ی زهر و دوباره نامردی

کبود شد همه ی پیکرت أَبَاالهادی

لباس شمر به تن کرد و منع آبت کرد

چه کرد با دل تو همسرت أَبَاالهادی

شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر

مگر خدای نکرده پرت...أَبَاالهادی

میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و

بریده شد نفس آخرت أَبَاالهادی

مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد

صدای خسته ی بی جوهرت أَبَاالهادی

کنیزها بدنت را کشان کشان بردند

گرفته بر لبه ی در سرت أَبَاالهادی

سه روز بر تن تو آفتاب می تابید

ولی بریده نشد حنجذت أَبَاالهادی

دگر به زیر سم اسب های تازه نفس

ندید جسم تو را دخترت أَبَاالهادی

اگرچه دور و برت خیره سر فراوان بود

ولی نظاره نشد خواهرت أَبَاالهادی

چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید

برای غارت انگشترت أَبَاالهادی

 

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 135
پنجشنبه 03 مهر 1393 ساعت: 8:51
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت سبزه شد روی تو تا لاله بُستان نرود چشم من خون شد و از روی تو آسان نرود زعفران پس ز کجا جانب بغداد آید شکوه ی سرخت اگر سوی خ�

امام جواد(ع)-شهادت

 

سبزه شد روی تو تا لاله بُستان نرود

چشم من خون شد و از روی تو آسان نرود

زعفران پس ز کجا جانب بغداد آید

شکوه ی سرخت اگر سوی خراسان نرود

وحشت داغ تو رَم داد دلم را ورنه

گفته بودند که آهو به بیابان نرود

فاطمه بهر سرت روغن بادام آورد

گریه کرده است که زلف تو پریشان نرود

عرق آلود به دیدار تو آمد پدرت

زآن که بی غسل، کسی دیدن خوبان نرود

تشت رسوایی این زن ز سر بام افتاد

بر سر بام گرفتم تنت ای جان نرود

رقص تشت است که کم نیست ز رقص شمشیر

یارب اینگونه دگر مرد به میدان نرود

آفتاب لب بامی، تو مگر عمر منی؟!

یارب این عمر من خسته شتابان نرود

غم خود را بده و شافع این امّت باش

تا کسی سوی بهشت از درت ای جان نرود

بال در بال به بالای بلای تو ملول

چند مرغند که با پیکر تو آن نرود

که ز خورشید فروزان به تن شاه شهید

از تنش رنگ برفت و غمش از جان نرود

پس چرا شد قُرُق روضه ی تو روضه ی طوس

گر ز بغداد فغانت به خراسان نرود؟

لب گزیدن به چه معنی است، جگر را بگزید

که ز تن جان شد و جان از پی جانان نرود

 

محمد سهرابی

 


تعداد بازديد : 87
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:30
نویسنده:
نظرات(1)
امام جواد(ع)-شهادت گه ز پا اُفتم و با آه جگر می خیزم گه نشینم وسط حجره و بر می خیزم دل من با جگر خون شده عادت کرده مثل هر روز که با سوز جگر می خ�

امام جواد(ع)-شهادت

 

گه ز پا اُفتم و با آه جگر می خیزم

گه نشینم وسط حجره و بر می خیزم

دل من با جگر خون شده عادت کرده

مثل هر روز که با سوز جگر می خیزم

نگرانِ نَفَسِ سوخته ام نیست کسی

تشنه جان بازم و دنیای دگر می خیزم

به گمانم دگر این عمر وصالی ندهد

در جوانی ز پی بار سفر می خیزم

بعد هر ناله جانسوز که اُفتم ز نَفَس

باز از هلهلۀ چند نفر می خیزم

قتلگاهم شده این حجرۀ در بسته حسین

گرچه بی نیزه و شمشیر و سپر می خیزم

به جوانیِ علی اکبرت ای جدّ غریب

وقت رفتن به تماشای پسر می خیزم

به امید نفس آخر و دیدار اجل

گاه در بستر خود دیده به در می خیزم

یاد پهلوی شکسته کمرم را خم کرد

گه از این دنده به پهلوی دگر می خیزم

منکه در کودکی یک بار زمین افتادم

گاه چون فاطمه با درد کمر می خیزم

با خروج پسر فاطمه هنگام ظهور

همره منتقم فاطمه بر می خیزم

***

حاج محمود ژولیده


تعداد بازديد : 71
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:29
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت گیرم که گلی به زیر پا جا دارد یا مرغ میان شعله مآوا دارد از پشت در حجره پراکنده شوید جان دادن او مگر تماشا دارد ؟

امام جواد(ع)-شهادت

 

گیرم که گلی به زیر پا جا دارد

یا مرغ میان شعله مآوا دارد

از پشت در حجره پراکنده شوید

جان دادن او مگر تماشا دارد ؟

 

محمود قاسمی

 


تعداد بازديد : 255
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:29
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-شهادت رزمنده ی عشقم مرا همسنگرى نیست مادر نه ، فرزندى نه ، یار و همسرى نیست جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم بهر نجات از غصه راه �

امام جواد(ع)-شهادت

 

رزمنده ی عشقم مرا همسنگرى نیست

مادر نه ، فرزندى نه ، یار و همسرى نیست

جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم

بهر نجات از غصه راه بهترى نیست

غربت ببین فریاد من بر آسمان است

اما چه سازم قاتلم را باورى نیست

جان دادم و دست خودى در كار باشد

زهر خودى خوردم كه زهر دیگرى نیست

جز خاكهاى حجره ی در بسته و ، جز

خون جگر از بهر این دل یاورى نیست

هر قطره ی خون دلم این نكته گوید :

یاس سپید عشق كه نیلوفرى نیست

با نیش خند طعنه‏ ها سوراخ شد دل

وا حسرتا گر ضربت میخ درى نیست

من مرغ عشق كوثر از نسل رضایم

كنج قفس از من به جز مشت پرى نیست

تا كه بدامانش بگیرد این سرم را

جان مى دهم اما كنارم مادرى نیست

بالاى جسم نیمه جانم كف زنانند

شادى چرا ؟ این شیوه ی غم پرورى نیست !

با یاد جدّم از عطش مى ‏سوزد این دل

لبها ترك خورده ولى آب آورى نیست

در آفتاب بام ، جسمم را گذارید

بهر سم اسبان مرا گر پیكرى نیست

 

سید محمد میرهاشمی

 


تعداد بازديد : 95
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:28
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-مدح و شهادت ای که بر جود تو عیسای نبی رو می زند روبروی گنبد تو نوح زانو می زند صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند شمع عمرت در جو

امام جواد(ع)-مدح و شهادت

 

ای که بر جود تو عیسای نبی رو می زند

روبروی گنبد تو نوح زانو می زند

صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند

شمع عمرت در جوانی از چه سو سو می زند

بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است

در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است

ذکر مظلومیّتت در شهر پر آوازه شد

در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد

زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد

زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد

باز یا رب بی وفایی زنی در اهل بیت

روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت

زهر گاهی چند سالی با جگر سر می کند

رفته رفته مرغ روحت را کبوتر می کند

گاه زهری در جگرها کار خنجر می کند

قلب ها را پاره و جان را مکدّر می کند

در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد

مثل جدّت، لحظه ی آخر تو را لب تشنه کرد

مثل جدّت، لحظه ی آخر تنت بی تاب شد

تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد

آب هم چون کربلا در خانه ات نایاب شد

ذکر لبهایت"علی این تشنه را دریاب" شد

وقت مردن،جرعه آبی بر جگرها خوشتر است

آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است

همچو بسمل! وای بر من، می زدی تو دست و پا

هلهله می کرد دشمن، می زدی تو دست و پا

در سرای خویش اصلان، می زدی تو دست و پا

بشکند دستان آن زن، می زدی تو دست و پا

ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند

پیکرت را روی بام خانه ات انداختند

سایه سار پیکرت، بال کبوترهای شهر

گریه کن های غمت، چشمان مادرهای شهر

سینه زن های شما دستان خواهرهای شهر

پیکر تو دفن شد مانند پیکرهای شهر

کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند

داغ یک سینه زنی در سینه ی افلاک ماند

 

امیر عظیمی

 


تعداد بازديد : 97
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:27
نویسنده:
نظرات(0)
بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس دور از وطن افتاده و خونین جگر بود در حجره ی

بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در حجره ی خود کربلایی را بنا کرد

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

وقتی که دیگر رو به سوی قبله خوابید

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود

 

شاعر : علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 77
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:26
نویسنده:
نظرات(0)
دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف بی وفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف کلِ عالم خون بگرید در عزای تو کم است ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک ط�

دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف

بی وفایی یک طرف، زهرِ جفا از یک طرف

 

کلِ عالم خون بگرید در عزای تو کم است

ارضیان از یک طرف، اهلِ سما از یک طرف

 

إرباً إرباً شد دلت از فتنه و نامردیش

زهرِ کاری یک طرف، رقاصه ها از یک طرف

 

تشنه ای و... طالبِ آبی و ... این ها یک طرف

بر زمین می ریزد آب، آن بی حیا از یک طرف

 

می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت

می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف

 

خاطراتِ کوچه و گودال پیرت کرده اند

داغِ مادر یک طرف، کرب و بلا از یک طرف

 

تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان

بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف

 

پیر مردان آمدند و بهرِ قربت می زدند

با لگد از یک طرف، چوبِ عصا از یک طرف

 

کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت...

...بادِ داغ از یک طرف، زلفِ رها از یک طرف

 

روزی ماه محرم از شما خواهم گرفت

رزقِ اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف

 

از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم

راهیم کن اربعین کرب و بلا از یک طرف

 

شاعر : محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 85
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
نفس سوخته را مرهم و درمانی نیست حال و روز تو یقین غیر پریشانی نیست العطش العطش اینقدر مگو از جگرت که ازین ظالمه امید به احسانی نیست اثر زهر �

نفس سوخته را مرهم و درمانی نیست

حال و روز تو یقین غیر پریشانی نیست

العطش العطش اینقدر مگو از جگرت

که ازین ظالمه امید به احسانی نیست

اثر زهر همین است بسوزاند و بس

آه در حجره ی در بسته که بارانی نیست

اصلا انگار بنا نیست که آبت بدهند

اصلا انگار دراین غمکده انسانی نیست

این کنیزان به زمین خوردن تو میخندند

غربتت آه دگر غربت پنهانی نیست

رسم اینست به مهمان همه تکریم کنند..

زهر دادن بخدا سنت مهمانی نیست

خواهری نیست بیاید به سر بالینت

خواهری نیست سر تو روی دامانی نیست

اینقدر سعی مکن تا که ز جا برخیزی

به تن سوخته ی تو رمق و جانی نیست

چشم تارت به در حجره چرا خشک شده؟

یار و یاور که دراین معرکه میدانی نیست..

باتن محتضرت بهتر ازین کاری که..

آسمان را به دو خط روضه بگریانی نیست

خواهری روی تل از سوز جگر ناله کشید..

سربریدن زقفا رسم مسلمانی نیست

نیزه را در بدن یوسف زینب نکنید

سنگدل تر ز شما گرگ بیابانی نیست

پیش زینب به تن شاه جسارت کردند

زینت دوش نبی را همه غارت کردند..

شاعر : سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 73
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
یا جواد الائمه... دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند از دل حساس و حق ج

یا جواد الائمه...

دست و دل باز از سر و رویش مشخص میشود

یک جواد از خلق و از خویش مشخص میشود

دائم الذکری که دائم از خدا دم می زند

از دل حساس و حق جویش مشخص میشود

آن گل پژمرده ای که روی پا اِستاده است

نه فقط ظاهر که از بویش مشخص میشود

حال و روز یک دل آشفته حالی شک نکن

از پریشانی گیسویش مشخص میشود

غربت و تنهایی مردی میان خانه - از

خنده های تلخ بانویش مشخص میشود

تشنگی بی حد و اندازه ی مسموم از

خشکی لبهای حق گویش مشخص میشود

فرد مقتولی که روی پشت بامش میکشند

از کبودی های بازویش مشخص میشود

هرکسی در حال جان کندن بود از لرزش

سر و دست و هر دو زانویش مشخص میشود 

 بغداد هم از حال و روزش بی خبر بود

تنها تر از تنها و قلبش پرشرر بود

در کنج حجره بی کس و بی یار و مونس

دور از وطن افتاده و خونین جگر بود

در حجره ی خود کربلایی را بنا کرد

از هرکه فکرش راکنی او تشنه تر بود

از غربتش دیگر نمیگویم که یارش

تنها همین چندتا کنیز دور و بر بود

در بین سوت و کل کشیدن های ممتد

فریادها و ضجه هایش بی اثر بود

وقتی که دیگر رو به سوی قبله خوابید

در آرزوی دیدن روی پسر بود

آن روز از داغش گریبان چاک میداد

وقتی که جان میداد بابایش اگر بود

آمد سرش از روی خاک حجره برداشت

آن مادری که دست هایش بر کمر بود

سربسته میگویم که جای شکر دارد

وقتی که جنس سایه بانش بال و پر بود

 

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 187
چهارشنبه 02 مهر 1393 ساعت: 9:22
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف