استقبال از محرم - 6

استقبال از محرم - 6

استقبال از محرم - 6

استقبال از محرم - 6

استقبال از محرم - 6
استقبال از محرم - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ورود به ماه محرم ای بر لب تو زمزمۀ ماه محرّم بنهاده سر از شوق به درگاه محرّم از حنجر گلگون شهیدان خدایی است پیغام تو را: گم نکنی راه محـرّم

ورود به ماه محرم

 

ای بر لب تو  زمزمۀ ماه محرّم

بنهاده سر از شوق به درگاه  محرّم

از حنجر گلگون شهیدان خدایی است

پیغام تو را: گم نکنی راه محـرّم

بر گنبد افلاک ملک برد و برافراشت

پرچم ز کف قائد خونخواه محرّم

با فوج ملک همدل و همراه و هم آواز

شد خیل عزادار دل آگاه محــرّم

این قافله در قافله آتشکده دل هاست

افروخته از غصّۀ جانکاه محرّم

در خشک و تر عالم و آدم زند آتش

گر شعله کشد از سر نی آه محرّم

جز غنچۀ لب های علی اصغر گلپوش

بر خنده نشد باز لبی گاه محرّم

ما خیل گدایان  سر کوی  حسینیم

باشد نظر لطف کند شاه محرّم

 


تعداد بازديد : 89
دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت: 9:27
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار استقبال از محرم – رحمان نوازنی شب اول فریاد زد مکبر صحنین کربلا ماه محرم آمده ؛ قد قامت العزا قد قامت العزا همگی پا شدند و بعد ا

اشعار استقبال از محرم –  رحمان نوازنی

 

شب اول

 

فریاد زد مکبر صحنین کربلا

ماه محرم آمده ؛ قد قامت العزا

 

قد قامت العزا همگی پا شدند و بعد

اما یکی یکی همگی تا شدند و بعد

 

قد قامت العزا قد مادر شکسته تر

قد علی و قد پیمبر شکسته تر

 

صف های گریه دور و بر عرش بسته شد

حتی خدا هم از غم او دل شکسته شد

 

تکبیره الحسین که احرام او شکست

وای استخوان سینه و اندام او شکست

 

تکبیره الحسین دورکعت نماز کرد

اما همین که رو به رسول حجاز کرد

 

باران سنگ صورت او را ملول کرد

از هر طرف که سنگ زدندش قبول کرد

 

الله اکبر آه که آبش نداده اند

یک جرعه هم به طفل ربابش نداده اند

 

الله اکبر آه که نیت نموده اند

در قتلگاه چیست که قسمت نموده اند؟

 

یا ایها الصلاه نمازش شکست وای

صد بار شمر بر سر سینه نشست وای

 

یا ایها الصلاه نمازش به سجده ماند

یک نانجیب از سرش امامه را کشاند

 

یا ایهاالصلاه رکوع عمود چیست؟

در جمع خیمه غارت بود و نبود چیست؟

 

یا ایها الصلاه شب اول است این

تازه شروع یک کمی از مقتل است این

 

یا ایها الصلاه بگو عازمم کنند

امشب دوباره گریه کن مسلمم کنند

 

رحمان نوازنی


تعداد بازديد : 254
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:26
نویسنده:
نظرات(2)
اشعار استقبال از محرم – حسن کردی روضه شروع شد دل ما را بیاورید سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید یک سال میشود که پرم وا نمیشود دستم به آسما�

اشعار استقبال از محرم – حسن کردی

 

روضه شروع شد دل ما را بیاورید

سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید

 

یک سال میشود که پرم وا نمیشود

دستم به آسمان تو بالا نمیشود

 

یک سال میشود که دلم خاک خورده است

این چشم خشک راه به جایی نبرده است

 

حالا شروع تازه برایم فراهم است

تحویل سال سوخته گان از محرم است

 

پرواز عشق با پر گریه میسر است

توبه به پای روضه اگر شد چه بهتر است

 

تعلیم درس عشق که در روضه میشود

بالاتر از مکاتب صد حوزه میشود

 

این عشق پر بهاست به عالم نمیدهم

من طعم چای روضه به زمزم نمیدهم

 

اینجا فرشته های خدا صف کشیده اند

هر قطره قطره اشک شما را خریده اند

 

این لحظه ها چقدر پر از نور میشویم

چه ساده از عذاب خدا دور میشویم

 

دلتنگ روضه هستم و دلتنگ کربلا

با گوشه نگاه بفرما بزن مرا

 

حسن کردی


تعداد بازديد : 235
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:26
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار استقبال از محرم در ضیافت کده ات باز مرا جا دادی سفره انداختی و اذن بفرما دادی دیده وا کردم و دیدم که در آغوش توأم مثل یک مادر دلسو

 

اشعار استقبال از محرم

 

در ضیافت کده ات باز مرا جا دادی

سفره انداختی و اذن بفرما دادی

 

دیده وا کردم و دیدم که در آغوش توأم

مثل یک مادر دلسوز به من جا دادی

 

کرم ذاتی تو فقر مرا زائل کرد

بنده بودم که به من رتبه ی آقا دادی

 

تا که محکم بشود رشته ی وصل من و تو

وقت روضه و سحر فرصت نجوا دادی

 

طیب الله به این رحمت بی ساحل تو

قطره بودم که مرا جلوه ی دریا دادی

 

حاجت خواسته و حاجت نا خواسته را

همه را جمع نمودی و به یکجا دادی


تعداد بازديد : 247
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:25
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار استقبال از محرم – حسن کردی دنبال پرچم تو به هر سو دویده ام این عشق را به خون جگر ها خریده ام هر سال روز اولیه در نماز شکر گفتم چه خو�

اشعار استقبال از محرم – حسن کردی

 

دنبال پرچم تو به هر سو دویده ام

این عشق را به خون جگر ها خریده ام

 

هر سال روز اولیه در نماز شکر

گفتم چه خوب شد به محرم رسیده ام

 

این روز ها فقط به شما فکر میکنم

آقا صدای آمدنت را شنیده ام

 

هر چه لباس مشکیِ من پیر میشود

من طعم عشق بیشتری را چشیده ام

 

تا درک لحظه خوش باران گریه ها

این جان خسته را به حضورت کشیده ام

 

دلتنگ چای روضه و بی میل زمزمم

خیری اگر که هست از این روضه دیده ام

 

حسن کردی

 


تعداد بازديد : 143
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:25
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار استقبال از محرم – شهاب الدین خالقی پیراهن سیاه بفرما خوش آمدی ای تار و پود آه بفرما خوش آمدی سالی در انتظار تو چاووش خوانده ایم ای

اشعار استقبال از محرم – شهاب الدین خالقی

 

پیراهن سیاه بفرما خوش آمدی

ای تار و پود آه بفرما خوش آمدی

 

سالی در انتظار تو چاووش خوانده ایم

ای آمده ز راه بفرما خوش آمدی

 

الا اللهی ست قطره به قطره سرشک ما

ای نیم لا اله بفرما خوش آمدی

 

در بی کسی درون تو سنگر گرفته ایم

آه ای پناهگاه بفرما خوش آمدی

 

شهاب الدین خالقی


تعداد بازديد : 136
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار استقبال از محرم دوباره شهر عزا پرورم شلوغ شده کنار سفره‌ی اهل کرم شلوغ شده چگونه شکرگذارم من این عنایت را که باز قبل محرم سرم ش

 

اشعار استقبال از محرم

 

دوباره شهر عزا پرورم شلوغ شده

 کنار سفره‌ی اهل کرم شلوغ شده

 

چگونه شکرگذارم من این عنایت را

 که باز قبل محرم سرم شلوغ شده

 

دوندگی بساط عزای تو عشق است

 ز کارهای تو دور و برم شلوغ شده

 

شکست بغض فراقم همین شب اول

 ز گریه کاسه‌ی چشم ترم شلوغ شده

 

خوشا به حال کسی که به کربلا رفته

 از امشب است که دیگر حرم شلوغ شده

 

 و ده شب دگر این ناله‌ میرسد بر گوش

 به قتلگاه نیا خواهرم، شلوغ شده

 

علیِ اصغر شش ماهه‌ام گرفت آرام

 و پیکر علیِ اکبرم شلوغ شده

 


تعداد بازديد : 157
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:24
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار استقبال از محرم – مجتبی حاذق توی این لحظه های بارانی میروم سمت آستان بقیع بی جهت نیست در محرم هم پر بگیرم به آسمان بقیع ** آن حریمی �

اشعار استقبال از محرم – مجتبی حاذق

 

توی این لحظه های بارانی

میروم سمت آستان بقیع

بی جهت نیست در محرم هم

پر بگیرم به آسمان بقیع

**

آن حریمی که نور باران است

آن زمینی که آسمان دارد

و اگر خوبتر نگاه کنیم

در دلش چند روضه خوان دارد

**

ما که حالا محرمی شده ایم

نه … نبودیم آشنای حسین

ما نبودیم ریزه خوارانش

کرد ما را حسن گدای حسین

**

از حسن اذن روضه می گیریم

که به لطف کریم مدیونیم

خیسی چشم ماست از چشمش

ما به او از قدیم مدیونیم

 

مجتبی حاذق


تعداد بازديد : 71
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:23
نویسنده:
نظرات(0)
استقبال از محرم-شب اول فریاد زد مکبر صحنین کربلا ماه محرم آمده؛ قد قامت العزا قد قامت العزا همگی پا شدند و بعد اما یکی یکی همگی تا شدند و بع�

استقبال از محرم-شب اول

 

فریاد زد مکبر صحنین کربلا

ماه محرم آمده؛ قد قامت العزا

قد قامت العزا همگی پا شدند و بعد

اما یکی یکی همگی تا شدند و بعد

قد قامت العزا قد مادر شکسته تر

قد علی و قد پیمبر شکسته تر

صف های گریه دور و بر عرش بسته شد

حتی خدا هم از غم او دل شکسته شد

تکبیرة الحسین که احرام او شکست

وای استخوان سینه و اندام او شکست

تکبیرة الحسین دو رکعت نماز کرد

اما همین که رو به رسول حجاز کرد

باران سنگ صورت او را ملول کرد

از هر طرف که سنگ زدندش قبول کرد

الله اکبر! آه! که آبش نداده اند

یک جرعه هم به طفل ربابش نداده اند

الله اکبر! آه! که نیت نموده اند

در قتلگاه چیست که قسمت نموده اند؟

یا ایها الصلاة نمازش شکست وای!

صد بار شمر بر سر سینه نشست وای!

یا ایها الصلاة رکوع عمود چیست؟

در جمع خیمه غارت بود و نبود چیست؟

یا ایها الصلاة شب اول است این

تازه شروع یک کمی از مقتل است این

یا ایها الصلاة بگو عازمم کنند

امشب دوباره گریه کن مسلمم کنند

 


تعداد بازديد : 99
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:16
نویسنده:
نظرات(0)
استقبال از محرم من و این روضه ها الحمدلله من و یاد شما الحمدلله من و ماه محرم زنده بودن بود حُسن عطا الحمدلله نبودم، حق مرا سینه زنت کرد

استقبال از محرم

 

 من و این روضه ها الحمدلله

 من و یاد شما الحمدلله

من و ماه محرم زنده بودن

 بود حُسن عطا الحمدلله

نبودم، حق مرا سینه زنت کرد

 شدم اهل بکا الحمدلله

من از دامان پاک مادر خود

 تو را گشتم گدا الحمدلله

من از هیئت هزاران خیر دیدم

 شدم حاجت روا الحمدلله

سیاهی عزایت نور محض است

که گشته رزق ما الحمدلله

رسد روزی که در سجده بگویم

 رسیدم کربلا الحمدلله؟

 


تعداد بازديد : 291
شنبه 11 آبان 1392 ساعت: 9:14
نویسنده:
نظرات(0)
السلام علیک یا شهر المحرم الحرام شاعر که گریه کرد غزل هم درست شد چیزی شبیه خیمه و پرچم درست شد اشکی

 

السلام علیک یا شهر المحرم الحرام

 

شاعر که گریه کرد غزل هم درست شد

چیزی شبیه خیمه و پرچم درست شد

اشکی چکید بر تن ماه از دو چشم عشق

زهرا گریست ، ماه محرم درست شد

زهرا که گریه کرد خدا هم، غم آفرید

از آن به بعد واژه ماتم درست شد

مثل رسولِ ترک ، دل پر خطای من

آمد درون هیئت و کم کم درست شد

آدم که گفت نام تو را گریه اش گرفت

پس کار و بار حضرت آدم درست شد ....

هر کس که گفت : دشمن خونی حیدرم

هر  بار واژه ی "به جهنم" درست شد

 

 


تعداد بازديد : 107
جمعه 10 آبان 1392 ساعت: 9:50
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به ماه محرم گلدان همین که غنچۀ مریم درآورد پرپر شود که ساقۀ محکم درآورد از کوچه ها صدای غمی می رسد که باز یک شهر را به رنگ محرّم درآورد

ورود به ماه محرم

 

گلدان همین که غنچۀ مریم درآورد

پرپر شود که ساقۀ محکم درآورد

از کوچه ها صدای غمی می رسد که باز

یک شهر را به رنگ محرّم درآورد

تا ابر را که خیمه زده بر فراز خاک

نم نم به شکل اشکِ فراهم درآورد

«باز این چه شورش است» که می خواهد این چنین

شور از  هر آنچه گریه و ماتم درآورد

باید دوباره عشق، لباس سیاه را

از بقچه های کهنۀ پُر غم درآورد

 

 


تعداد بازديد : 113
پنجشنبه 09 آبان 1392 ساعت: 14:00
نویسنده:
نظرات(0)
بسم رب الحسین(ع) وله الحمد سالی نشسته چشم به راه محرمش تا هر چه رزقم است بریزم به مقدمش وقتی نوای محتشم از راه میرسد حک می شود به روی دلم نقش

بسم رب الحسین(ع) وله الحمد

سالی نشسته چشم به راه محرمش

تا هر چه رزقم است بریزم به مقدمش

وقتی نوای محتشم از راه میرسد

حک می شود به روی دلم نقش پرچمش

  باز این چه شورش است که ذکر ملائک است

آری تمام عالمیان غرق ماتمش

سر نظر به بیرق و اشک روانه چیست؟

گویا که فاطمه است بلندای ماتمش

از من هر آنچه هست بگیرید در عوض

کنجی به بیرقی که کنم گریه در غمش

منقل بیاورید و بساطی به هم زنید

چایی بریز اگر کهنه شد دمش

اسفند روضه هاش که عطر بهشت ازاوست

نذر سلامتی رقیه بسوزمش

دودش کنید تا که نشیند دلش به غم

تا زجر دون کند کمی هم ترحمش

نعلین ز پای خویش برون میکنم دگر

بر سنگ و خار و خاک روان جمع محرمش

گرد اسارت است، حرم را به رخ نشست

خاک تنور کرده حسین را چه در همش!

اشکی بریز آه بکش ناله ای بزن

زخم دل حسین همین است مرهمش

                                                                                                                             رضائی


تعداد بازديد : 97
چهارشنبه 08 آبان 1392 ساعت: 9:53
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به ماه محرم باران معرفت ز سحاب محرم است آباد آن دلی که خراب محرم است بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین گل دیدگان و اشک گلاب محرم است از هر دری

ورود به ماه محرم

 

باران معرفت ز سحاب محرم است

آباد آن دلی که خراب محرم است

بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین

گل دیدگان و اشک گلاب محرم است

از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت

باب الحسین ادامۀ باب محرم است

جان یا علی بگو مَهَراس از یزیدیان

شور ولایت ارزش تاب محرم است

راس بریده بر سر نی داد این پیام

قرآن کلام نور، کتاب محرم است

در قاب، عکسی از همه ماند به یادگار

تصویر ما همیشه به قاب محرم است

تنها نه این مباحثه سر لوح زندگی است

در قبر هم سوال جواب محرم است

پرسند اگر کویه، بگو کربلایی ام

قلبم هنوز در تب و تاب محرم است

بوید ملک ز سینۀ زوار و گوید آه

این بوی تربت است و تراب محرم است

بینی چو ازدحام جماعت عجب مدار

جبریل هم به فکر صواب محرم است

هشدار، زیر هر علمی سینه زن نباش

مخلوط چهره زیر نقاب محرم است

یک قوم کبریایی و قومی ریا یی اند

مشکل ، تمیز حب، ز حباب محرم است

اخلاص ماندنی است ریاکار رفتنی است

ایمان چو آب و کفر سراب محرم است

گفتم ولی مباد شوی غافل از کرم

روشن دل از فروغ شهاب محرم است

نامحرمان و اجنبیان کور خوانده اند

عباس ارزیاب حساب محرم است

 


تعداد بازديد : 136
چهارشنبه 08 آبان 1392 ساعت: 9:17
نویسنده:
نظرات(0)
ماه محرم است.... حسین صیامی دوشنبه 6 آبان 1392 جانم اسیر باده ماه محرم است دل آشنا به جاده ماه محرم است "باز این چه شورش است که در خلق عالم است"... �
 
جانم اسیر باده ماه محرم است

دل آشنا به جاده ماه محرم است

"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"...

یک گوشه از اراده ماه محرم است

"کشتی شکست خورده طوفان کربلا"

بر خاک و خون فتاده ماه محرم است

"صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین"

از معجزات ساده ماه محرم است

صادر شناسنامه اش از کربلا شده است

این نوکری که زاده ماه محرم است

زیباتر از تمامی حالات زندگی

این حس فوق العاده ماه محرم است

شبهای جمعه همه ی طول سال هم

قطعا ز خانواده ماه محرم است

زانو زدن به پای منابر فقط همین

این طرز استفاده ماه محرم است

پایش پل صراط نلرزد بدون شک

هر کس که سر نهاده ماه محرم است
 
حسین صیامی

تعداد بازديد : 147
سه شنبه 07 آبان 1392 ساعت: 18:39
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مناجات ورود به محرم داغت اگر نبود دو عالم نداشتیم چیزى نداشتیم اگر این غم نداشتیم امشب براى مادرمان هم دعا كنیم بى‏شیر او دو

امام حسین(ع)-مناجات ورود به محرم

 

داغت اگر نبود دو عالم نداشتیم

 چیزى نداشتیم اگر این غم نداشتیم

امشب براى مادرمان هم دعا كنیم

 بى‏شیر او دو چشمه ى زمزم نداشتیم

امسال هم لباس عزا را گرفت و گفت

 ما دلخوشى به غیر محرم نداشتیم

هر كس كه گریه كرد مسیحاى عشق شد

عیسى نفس به روضه تان كم نداشتیم

ما را بگو كدام شب از گریه جان دهیم

ما غیر اشك خویش كه مرهم نداشتیم

ما را صدا زدند كه اینجا به سر زنیم

زهرا نبود حلقه ى ماتم نداشتیم

حسن لطفى


تعداد بازديد : 160
سه شنبه 07 آبان 1392 ساعت: 18:29
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مناجات محرمی عالم محرم است سلامُ علی الحسین این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین این جمله واجب است بگوییم و بشنویم هرجا که پرچم ا

امام حسین(ع)-مناجات محرمی

 

عالم محرم است  سلامُ علی الحسین

این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین

این جمله واجب است بگوییم و بشنویم

هرجا که پرچم است سلامُ علی الحسین

بعد از خدا و قبله سوال درون قبر

تنها همین دم است سلامُ علی الحسین 

هر ثانیه اگر چه بگوییم این سلام

نه؛ بازهم کم است سلامُ علی الحسین

هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب

هم ذکر خاتم است سلامُ علی الحسین

بر زخم های پیکر آقای تشنگان

این ذکر مرهم است سلامُ علی الحسین 

هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد

گویید این دم است سلامُ علی الحسین

واجب شده است در همه جا شعر محتشم

باز این چه ماتم است سلامُ علی الحسین

هرکس شده است محرم حق هر کسی که هست

مدیون این دم است سلامُ علی الحسین

وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو پس

این اسم اعظم است سلامُ علی الحسین

 


تعداد بازديد : 273
یکشنبه 05 آبان 1392 ساعت: 20:07
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به ماه محرم دل بی سر و سامان غم ارباب است دلتنگ صفای حرم ارباب است از دور صدای کاروان می آید ده (نه ، هشت، ... یک ) روز دگر محرم ارباب است م

ورود به ماه محرم

 

دل بی سر و سامان غم ارباب است

دلتنگ صفای حرم ارباب است

از دور صدای کاروان می آید

ده (نه ، هشت، ... یک ) روز دگر محرم ارباب است

 


تعداد بازديد : 99
یکشنبه 05 آبان 1392 ساعت: 20:06
نویسنده:
نظرات(0)
ما در زمان غيبت تو كم گذاشتيم تنهايتان به خيمه‌ي ماتم گذاشتيم با كارهاي زشت و قبيح و گناهمان مرهم نه، بر دل تو فقط غم گذاشتيم چشمانمان به ج�

ما در زمان غيبت تو كم گذاشتيم

تنهايتان به خيمه‌ي ماتم گذاشتيم

با كارهاي زشت و قبيح و گناهمان

مرهم نه، بر دل تو فقط غم گذاشتيم

چشمانمان به جرم و گنه تا كه باز شد

بر چشم‌هاي ناز تو شبنم گذاشتيم

ما غم نداشتيم كه تنهايي و غريب

تا شد تو را ميان همين غم گذاشتيم

غير از گنه، به پيش تو كاري نكرده‌ايم

ورنه كجا به زخم تو مرهم گذاشتيم

ديديم داغت از همه عالم فزون‌تر است

اما دو چشم را به روي هم گذاشتيم

با هر نگاهِ فعل حرام ای امام من

تيري به سينه‌ي تو دمادم گذاشتيم

مايي كه كارمان به تباهي كشيده است

بر روي سينه‌ات غم عالم گذاشتيم

نام تو را براي قسم حفظ كرده‌ايم

ورنه براي آمدنت كم گذاشتيم

ما عاملانِ بي عملِ دشت انتظار

ديدار را به ماهِ محرّم گذاشتيم


تعداد بازديد : 96
شنبه 04 آبان 1392 ساعت: 23:48
نویسنده:
نظرات(0)
خدا كند كه پريشان هر غمت باشم هميشه گريه كنِ زير پرچمت باشم خدا كند نشوم از شما جدا آقا تمام عمر، اسير محرّمت باشم قتيل كربلايي

رباعی های محرم الحرام

 

خدا كند كه پريشان هر غمت باشم     

هميشه گريه كنِ زير پرچمت باشم

خدا كند نشوم از شما جدا آقا               

تمام عمر، اسير محرّمت باشم

 

قتيل كربلايي يابن الزهرا         

شهيد سر جدايي يابن الزهرا

نه تنها زينت دوش رسولي        

ذبيحِ مِن قفايي يابن الزهرا

 

خودم ديدم تو را با كام عطشان         

به زير آفتاب گرم و سوزان

الهي جان به جانان مي سپردم          

سرت بر نيزه ها ديدم حسين جان

 

فداي آن سر بشكسته، ديده گريانت      

فداي آن لب پر خون و لعل عطشانت

غروب روز دهم خواهر غريبت گفت    

فداي آن تن بي غسل و پاك و عريانت

 

پدر با غُصّه و غم  ساختم  من      

تو رفتی هستی‌ام را باختم  من

چنان کم سو شده چشمم ز سیلی     

تو را  دیدم ولی نشناختم  من

 

شبی از گریه بابا خواب رفتم         

به عشقت همچو شمعی آب رفتم

تو را در خواب دیدم بی عمامه           

ز بس خود را زدم از تاب رفتم

 

که دیده داس را با یاس کاری      

اگر طفلی تو هم احساس داری

یکی کنجِ خرابه گفت جانم        

مخور غصّه عمو عباس داری

 

پدر جان روزها در انتظارم        

که آیی باز یک دم در کنارم

چرا تنها سفر کردی عزیزم؟         

نگفتی یاس لطمه خورده دارم؟

 

ز بعدت هر چه می‌بینم ثرابه          

کجا رأس  تو لایق  بر شرابه

امان از روزگار و از غریبی         

تو روی نیزه من کنج خرابه

 

چرا به روي زمين مانده جسم اطهر تو    

به روي نيزه نشسته سر مطهر تو

ز داغ آن بدنِ زير سُمِّ مركبها         

طنين فكنده در عالم صداي مادر تو

 

میان شهر غم کنج خرابه       

سه ساله دختری در التهابه

میان خواب می‌بیند پدر را       

که روی نی سرش در پیچ و تابه

 

سيزده سالة حسن ماندي   

كربلايي، كنار من ماندي

ديدم از مركبت زمين خوردي      

به روي خاك، بي كفن ماندي

 

اي تازه جوان من، مرا پير مكن       

اين قدِّ شكسته را زمينگير مكن

تا جان به لبان خواهرم نآمده است   

برخيز اذان بگو و تأخير مكن

 

با غضب نور دو چشمان ترم را كشتند     

همة آرزوي اهل حرم را كشتند

اي جوانان همه از خيمه شتابان آييد       

گل بريزيد كه رعنا پسرم را كشتند

 

توان بال و پر خستة مرا بردي           

چه زود اي گل ياس رباب، پژمردي

صداي قُرّشِ تيري سه شعبه تا آمد     

به روي دست پدر ناگهان تكان خوردي

 

گرچه اي كودك شش ماهه تو دريا بودي     

تشنة قطره اي از آب گوارا بودي

لحظة آخر عمرت همه ديدند تو را        

مثل يك مرد سرِ نيزه سرِپا بودي

 

دست اين باد مده طرة گيسويت را        

به دمِ تيغ مبر طاق دو ابرويت را

زِرهي نيست كه جسم تو سلامت مانَد    

لا اقل دور كن از معركه پهلويت را

 

ارباً اربا ترين شهيد شدي      

پيش زهرا تو رو سفيد شدي

رفتي و مشك پاره ات آمد     

اي برادر تو نااُميد شدي

 

يكي با نيزه مي زد پيكرت را     

يكي بر نيزه ها مي زد سرت را

شنيدم بين آن غوغاي محشر   

صداي جانگداز مادرت را

 

سُرمة داغي كه بر چشم سياهِ تو نشست     

تار و پودِ اين دل غمديده را از هم گسست

آن زمانيكه فتادي از فرس بر روي خاك     

آنچنان گفتي اخي ادرك اخي پشتم شكست

 

همه نور نگاهم را گرفتند      

عمودِ خيمه گاهم را گرفتند

به زينب گفت قدِّ اِنكسارم   

علمدار سپاهم را گرفتند

 

پدرجان آتش افتاده به جانم      

سه ساله هستم اما قد كمانم

از آن شب كه من از ناقه فتادم  

ببين لكنت نشسته بر زبانم

 

وَرم بگرفته حجم بازويم را       

به خود پيچيد آتش، گيسويم را

دل شب مادرت را كه ديدم      

ز يادم برد درد پهلويم را

 

خسوفي تيره بر رويم نشسته  

كمي آتش به گيسويم نشسته

از آن روزي كه خوردم تازيانه     

كبودي روي بازويم نشسته

 

غروبي تلخ و داغي بي شماره        

نمانده بود ديگر راه چاره

همه در بين آتش مي دويدند     

جدا افتاد گوش و گوشواره

 

با تنِ خسته از فرس افتاد      

صيدِ شمشير، در قفس افتاد

آنقَدَر سنگ ميهمانش شد      

كآخرالاَمر از نفس افتاد

 

بستند بر سفيرِ تو چون راهِ چاره را       

آتش زدند سينة اين بي سواره را

جانِ منِ شكسته دل اي پيرِ مي فروش   

با خود ميار كرببلا شير خواره را

 

همه اهل حرم در پيچ و تابند     

همه لب تشنة يك جرعه آبند

رقيه، زينب و اطفال خيمه         

همه دلواپَسِ طفل ربابند

 

اينجا مباد همره خود دختر آوري        

اصغر بياوري، عليِ اكبر آوري

اي كاش قبل از اينكه بيايي به اين ديار    

انگشتر رسول خدا را در آوري

 

با من بمان و درد مرا بيشتر مكن         

تنها به شام و كوفه مرا ره سپر مكن

بال و پرم شكست، علي اكبرت كه رفت   

با رفتنت بيا و مرا خونجگر مكن

 

دوباره ماه محرم دوباره بزم عزا       

دوباره گريه براي امامِ عاشورا

دوباره نالة زهرا به گوش مي آيد   

ز قتلگاه حسين و زمين كرببلا

 

ز تشنگي همه گلهاي باغ پژمردند      

سرِ تو را به سرِ نيزه از حرم بردند

چگونه زينبِ مظلومه پيرتر نشود        

تمام اهل حرم تازيانه مي خوردند

 

حرام زاده اي انگشتر تو غارت كرد        

به كودكان كتك خورده ات جسارت كرد

وَ سمت قوم يهودي كه خيره سر بودند   

به رويِ نيزه نشستي و رهسپارت كرد

 

تو رفتي آب شد آزاد مادر     

دلم شد شهر غم آباد مادر

خودم ديدم سرت از روي نيزه  

چگونه بر زمين افتاد مادر

 

برادرجان عليِ اكبرت كو     

گل ياس علي، برگ و برت كو

نمي پرسم از عباس دلاور      

سليمان زمان، انگشترت كو

 

مگو با ما از آهنگ صبوري      

نمانده بين چشم خيمه نوري

منِ دلخسته بر ناقه نشستم       

تو يا بر نيزه يا كنج تنوري

 

غمي بر سينه ام بر پا شد اي واي        

ميان قتلگه غوغا شد اي واي

ببين عمه سرِ رأسِ عمويم           

ميانِ شاميان دعوا شد اي واي

                             

فداي  نالة  واغربتاي خواهرتان           

طنين فكنده در عالم صداي مادرتان

چگونه روضه بخوانم كه در ميان حرم     

فتاده هم همه، از تن جدا شده سرتان

 

چه مي شد اي گل زهرا مسافرت بودم     

ميان كوچة عشق تو عابرت بودم

چه مي شد از كرم و لطف و مرحمت آقا       

شبي كنار حريم تو زائرت بودم

 

پريده مرغ دلم روي بامت آقاجان      

نوشته اند مرا مست جامت آقاجان

نوشته اند مرا از همان شب اول       

گدا و نوكر و عبد و غلامت آقاجان

 

همينكه خون سر تو رقيق تر مي شد

نشان نيزه سواران دقيق تر مي شد

وَ هر چه قدر به سويت شتاب مي كردند

جراحت تن پاكت عميق تر مي شد

 

نازك نبود اين دلم، اما شكسته شد

در قتلگاه رشته عمرم گسسته شد

با اينكه در نماز شبم غرق مي شدم

بعد از حسين، نافله هايم نشسته شد

 

دلشوره هاي دختركت را نگاه كن

بال كبود شاپركت را نگاه كن

گريه مكن كه بال و پرم خوب مي شود

كنج لبان خود تركت را نگاه كن

 

صحراي كربلا جگرم را كباب كرد

دستي ميان خيمه ما انقلاب كرد

باران تازيانه كه باريد در حرم

روياي خوب كودكيم را خراب كرد

 

رضا باقریان


تعداد بازديد : 339
شنبه 04 آبان 1392 ساعت: 23:35
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 18
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف