شهادت حضرت زهرا س - 176

شهادت حضرت زهرا س - 176

شهادت حضرت زهرا س - 176

شهادت حضرت زهرا س - 176

شهادت حضرت زهرا س - 176
شهادت حضرت زهرا س - 176
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت زهرا س

محسن بن علیّ علیهماالسّلام


محسن ای غنچه نشکفته من

از ستم صید به خـون خفته من

تـو مـرا روح و روانـی پـسـرم

پـرپـر از بــاد خــزانـی پـســرم

دیده نگـشـوده به عـالـم مُـردی

هــمچنـان غـنـچـه گل افـسردی

چون که رفـتی تو به نزد پـدرم

فاش بر گـو تو به آن تاج سرم

بـعـد تو آن دو بـهـم پـیـوسـتـنـد

سـیـنـه فـاطمه(س) را بشکستند

سـیـنـه ای که چـو گـل بـوئیدی

از ره مـهــر و وفـا بــوسـیـدی

گشته سـوراخ ز مـسـمـار پدر

از فـــشـــار در و دیـــوار پــدر

ای پدر جان ز جهان سیر شدم

در جـوانـی بـه خـدا پـیـر شـدم

***

منبع شعر: کتاب زمزمه های مرحوم حاج احمد دلجو، ص33.


تعداد بازديد : 169
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:46
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)-محسن بن علی(ع)

 

خدایا گنج با گنجینه ام سوخت

میان شعله ها آیینه ام سوخت

چنان مسمار در قلبم فرو رفت

که محسن گفت مادر سینه ام سوخت


تعداد بازديد : 121
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:46
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)-محسن بن علی(ع)

 

چو می اُفتد به چشمم گاهواره

نفس می گردد از غم پُر شماره

الهی كاش محسن در برم بود

نمی شد قلبم از كین پاره پاره


تعداد بازديد : 179
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:46
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)


در می زنند فکر کنم مادر آمده

از کوچه ها بنفشه ترین مادر آمده

  او رفته بود حق خودش را بیاورد

 دیگر زمان خونجگری ها سر آمده

 وقتی رسید اول مسجد صدا زدند

 بیرون روید دختر پیغمبر آمده

  سوگند بر بلاغت پیغمبرانه اش

 با خطبه هاش از پس آنها بر آمده

  سوگند بر دلایل پشت دلایلش

 در پیش او مدینه به زانو در آمده

  مردم حریف تیغ کلامش نمی شوند

 انگار حیدر است که در خیبر آمده

  ***

وقتی که رفت از قدمش یاس می چکید

 یعنی چه دیده است که نیلوفر آمده ؟

  گنجینه های عرش الهی برای اوست

 هرچند گوشواره اش از جا در آمده

  در کنج خانه بستری آماده می کنم

 در می زنند فکر کنم مادر آمده


تعداد بازديد : 123
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:45
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)


دم  آخـر  وصـیـتـی  دارم

ای علی جان به خاطرت  بسپار

نیمه  شب ها  حسـیـن  دلـبـنـدم

با  لـب  تـشـنـه  می شود  بیدار

بار سنگین  این  وصیـت   را

از سر شانه های  من   بردار

قبل   خوابیدنش  عزیـز   دلـم

ظرف  آبی  برای  او   بگذار

گریه  کردم  زغربتش  دیشب

تا سحر سوختم  برای  حسین

با همین دست  ناتوان  امروز

پیرهن  دوخـتم  برای  حسین

کفنش  را  به  زیـنـبـم  دادم

حرف های  نگفته  را  گفتم

چند ساعت برای دختر  خود

فقط  از  رنج  کربلا   گفـتـم


تعداد بازديد : 161
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:45
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

دو بیتی ها(مرثیه زینب سلام اله علیها)در داغ مادر


غم دوران من گردد یتیمی

که هم پیمان من گردد یتیمی

من از قد کمانت حتم دارم

بلای جان من گردد یتیمی

سروده جواد حیدری

***

نمی گویم که تو نا مهربانی

زبس خون رفته از تو ناتوانی

دلم خواهد در آغوشم بگیری

چه سازم که شکسته استخوانی

سروده جواد حیدری

***

مکن مخفی به سینه آه، مادر

مرا کن از غمت آگاه ،مادر

مشو راضی پس از تو زنده باشم

گل خود را ببر همراه ،مادر

سروده جواد حیدری

***

همی گردم به دنبال بهانه

زنم بوسه به جای تازیانه

چو لبخند از لبانت رفته مادر

صفائی نیست در این آشیانه

سروده جواد حیدری

***

تو که رکن تمام کائناتی

چرا با کودکان کم التفاتی

گمانم قبل تو زینب بمیرد

شنیده ناله ی عجل وفاتی

سروده جواد حیدری

***

تمنای دل زینب همینه

که روی زانو مادر بشینه

الهی این چه درد بی دوائی است

که دختر روی مادر را نبینه  


تعداد بازديد : 329
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:44
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)


ما فاطمیان گوش به یک فرمانیم

بر سفره ی فضل و کرمش مهمانیم

حک گشته به سرنوشت ما یا زهرا(س)

زیر علمش تا به ابد میمانیم

***

بر بیت خدا آتشی افروخته شد

بال و پر پروانه ی حق سوخته شد

ناگاه به پیش چشم مبهوت حسین(ع)

از ضرب لگد سینه به در دوخته شد


تعداد بازديد : 327
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:44
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)


محل  دهید  جمـاعـت  ،  غـریـبـه ام   ایـنـجا

غبـار  پـرده  دل  را   کـمـی  تکـان   بـدهـیـد

چرا  جواب  سلامم  نگاه  سـرد  شـمـاسـت؟

کجاست  خانه  زهرا ؟  به  من  نشان  بدهید

شنیده ام که دو ماهی ست ، سخت بیماراست

ز  حـال  و   روز  عـزیـز   نبی  خبر   دارید؟

بـیایـیـد  هـمـره  مـن ، تـا  عـیـادتـش  بـرویم

از  این  لجـاجـت  دیتریـنـه دســت   بـردارید

کجاست  حجره  یک  گل  فروش با  انصاف؟

که  چند  شاخه  یـاس  سـپـیـد  از  ا و گـیـرم

کجاست  مسجـد  افـلاکـی  پـیـمـبـر  عـشـق؟

که  من  ز  قبل  عیادت  در  آن   وضو گیرم

عبور  می کنم  از  کوچه های  تنـگ  شـمـا

شبـیـه  پـیـر  عـصـا دا ر ، کـنـد  و آ هـسـته

نـمـی بـــرم  سـوی  دیــوارهــاـیـتـان  دسـتم

هراس  دارم  از  این  سنگ های  برجـسـته

سلام  حضرت  مولا ،  چه  آمده   به  سرت

بگو  به   جان  حسینت  سـراب   مـی بـیـنـم

دلم  شکـسـت  ، چـرا  گـریـه  کـرده ای  آقـا

به  روی  دست  تو  جای  طناب  مـی بـیـنـم


تعداد بازديد : 339
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:44
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)


نامه ای بنوشت بر باب یزید

ثانی ملعون بی دین و پلید

گفت ای ابن ابو سفیان سلام

در چه حالی ای امیر شهر شام

یک خبر دارم برایت ای امیر

از علی مرتضی شاه غدیر

فاتح خیبر شده خانه نشین

حال و روزش را بیا اینجا ببین

بعد فوت آخرین مرد خدا

حمله بردم سوی بیت مرتضی

همره من عده ای شیطان پرست

عده ای دیوانه هیزم بدست

تا که دیدم درب بیت فاطمه

در دلم افتاد ترس وواهمه

خانه ای زیبا محقر با صفا

خانه دخت عزیز مصطفی

خانه اش چون خانه رب ودود

بوی عطر یاس عقلم را ربود

عاقبت آغاز کردم فتنه را

مشت بر در میزدم حیدر بیا

در میان آنهمه بانگ وخروش

صوت زهرا همسرش آمد به گوش

گفت ای بی دین چه میخواهی زما

هم کلامت نیست شاه هل اتی

فاطمه از شوهرش تقدیر کرد

پیش یارانم مرا تحقیر کرد

قلب من از کینه ها لبریز بود

میخ درب خانه او تیز بود

با تمام قدرت از روی حسد

میزدم بر درب بیت او لگد

ناله جانکاه بر گوشم رسید

حیف شد!آن صحنه را حیدر ندید

فاطمه افتاد بر روی زمین

... سینه اش مجروح شد از ضرب کین


تعداد بازديد : 177
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:44
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

یازهرا(س)


نشاط زندگیم از عنایت زهراست

عنان زندگیم دست حضرت مولا ست

خدا کند بهشت هم کنار شان با شیم

کنار خانه یشان خانه داشتن زیباست

گذر نموده زکوی دلم خبر دارم

میان کوچه دل رد چادرش پیداست

چقدر مادر سادات دست و دل باز است

همیشه چادر او خیمه گاه روضه ماست

دل شکسته زهرا چه ساحلی دارد

چرا که جلوه آبی ترین در یا هاست

عجب سئوال شگرفی نوشته اشک علی

مزار خاکی زهرا کجای این دنیاست؟

تمام عا لمین نا توان ز حل سئوال

جواب کامل آن دست مهدی زهراست


تعداد بازديد : 133
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:43
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)


یه روز و یه روزگاری، مادرم خیلی جوون بود

مایه فخر ملائک ، تو زمین و آسمون بود

آسمونی ها همیشه، مادرو نشون می دادن

که درخشش نمازش، تا شعاع کهکشون بود

نیمه شبها تو نمازش، دستشو بالا می آورد

تک تک همسایه هارو، یاد می کرد و یادشون بود

همه منت گدایی، درخونمونو داشتن

خاطر اونو می خواستن، بسکه خوب و مهربون بود

افتخار مادر ما ،تو بهار زندگانیش

پاکی و صفا به پیش، دشمنان بد زبون بود

تا یه روز یه عده نامرد آتیش و هیزم آوردن

خونشو آتیش کشیدن، تا دیدن تو آشیون بود

یه طرف صدای ناله، یه طرف صدای ضجه

خودمونو تا رسوندیم، مادرم غرقه ی خون بود

با تن مجروح و خونی، خودشو سپر قرار داد

تا که دید امام عصرش، با طناب و ریسمون بود

دشمنا امون ندادن، راهشو یک باره بستن

شلاق مغیره ای وای، سد راه تو اون میون بود

اشکای چشمای بابا، گریه هامو در میاره

آخه چشمای پر آبش ،نشون مظلومی مون بود

گلای باغ نبوت ، با دو چشمای پر از اشک

نگاشون تو این میونه، به نگاه باغبون بود


تعداد بازديد : 202
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:43
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)


سینه‌ای كز معرفت گنجینه اسرار بود

كی سزاوار فشار آن در و دیوار بود؟

طور سینای تجلی مشعلی از نور شد

سینه سینای وحدت مشتعل از نار بود

ناله‌ بانو زد اندر خرمن هستی شرر

گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود

آنكه كردی ماه تابان پیش او پهلو تهی

از كجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟

گردش گردون دون بین كز جفای سامری

نقطه پرگار وحدت، مركز مسمار بود

صورتش نیلی شد از سیلی كه چون سیل سیاه

روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود

شهریاری شد به بند بنده‌ای از بندگان

آنكه جبریل امینش بنده دربار بود

از قفای شاه بانو با نوای جانگداز

تا توانایی به تن تا قوت رفتار بود

گرچه بازو خسته شد وزكار دستش بسته شد

لیك پای همتش بر گنبد دوار بود

دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد

لیك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد

*

گوهری سنگین بها از ابر گوهربار ریخت

كز غم جانسوز او خون از در و دیوار ریخت

تا زگلزار حقایق نوگلی بر باد رفت

شاخه طوبی مثالی را زآسیب خسان

آفتی آمد كه یك سر هم بر و هم بار ریخت

غنچه نشكفته‌ای از لاله‌زار معرفت

از فراز شاخساری از جفای خار ریخت

اختر فرخ‌فری افتاد از برج شرف

كآسمان خوناب غم از دیده خونبار ریخت

طوطی‌ای زین خاكدان پرواز كرد و خاك غم

بر سراسر طوطیان عالم اسرار ریخت

بسملی در خون تپید از جور جبار عنید

یا كه عنقای ازل خون دل از منقار ریخت

زهره زهرا كی از آسیب پهلو درگذشت

چشمه‌های خون زچشم ثابت و سیار ریخت

مهبط روح‌الامین تا پایمال دیو شد

شورشی سر زد كه سقف گنبد دوار ریخت

از هجوم عام بر ناموس خاص لایزال

عقل، حیران طبع، سرگردان زبان، لال است لال

* این شعر، یكی از مشهورترین سروده‌های قدیمی است كه مداحان از آن در مرثیه‌خوانی حضرت زهرا (س) استفاده می‌كنند.


تعداد بازديد : 174
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:43
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

خاطرات زینب(س)


حال و هوای کربلا در حال من پیدا بود

هر کس حسینی می شود با نام من شیدا شود

من زینبم دخت علی آئینه زهرا منم

پیغمبر پیغمبران مجموعه ی غمها منم

من چشم خود وا کرده ام از ابتدا سوی بلا

از بهر اهل دل رسد از نام من بوی بلا

گرچه نیم از چهارده معصوم امّا اطهرم

از بعد آنان از همه پیمغبران هم برترم

                                                    شاگرد درس عصمت زهرای اطهر بوده ام     

آئینه جمع فضائل بهر حیدر بود ه ام

داغ پیمبر دید ه ام و از داغ او دلخون شدم

همراه اشک مادرم گریان شدم محزون شدم

دیدم تنش روی زمین مانده است و امت غافلند

تا اینکه غصب حق کنند از پیروان با طلند

دیدم به سمت اهل نار افتاده هیزمهای کین

دیدم زبانه می کشد آتش به روی باب دین

همراه مادر بود ه ام با او در آتش آمدم

از بهر حفظ مادرم خود را به آتش می زدم 

مادر برای حفظ دین می سوخت بین شعله ها

درس فداکاری به من آموخت بین شعله ها

با چشم خود دیدم چسان فضه مددکاری نمود

یک دُرِ خون آلود ه را از زیر دست و پا ربود

دیدم که مادر پشت در افتاده پر پر می زند

گر چه میان خون بود فریاد حیدر می زند

با صورت نیلی شده با پهلویِ غرقه  بخون

با سینه ای زخمی شده از باب خانه زد برون

دامان بابا را گرفت اما  عدو نامرد بود

سنگینی تیغ و غلاف از دست او طاقت ربود

دستش ز کار افتد وشد در کوچه ها نقش زمین

از این زمین خوردن شده حیدر امیرالمومنین

خلّوُ ابْنُ عمّی ناله اش در لحظه ای دشوار بود

تنها در آنجا مادرم با حیدر کرار بود

گفتا اگر نفرین کنم بر پا قیامت می شود

جانم فدای ماندن امر امامت می شود

بابای من پیغام داد ای دخت طاها صبر کن

جان علی نفرین مکن با ظلم اعدا صبر کن

آری دو صد کرب و بلا من در مدینه دیده ام

من ریشه ی هر زخم را در زخم سینه دیده ا م

در کوفه رفتم صورتی غرقاب خون شد قاتلم

دیدم سر بشکسته ی بابا و پر خون شد دلم

دیدم که او را مثل مادر نیمه ی شب می برند

مولای عالم را غریب از پیش زینب می برند

از بعد او دیدم حسن رزمش شده زخم زبان

نی از عدو محنت کشید او زخم دید از شیعیان

در خانه اش ایمن نبود بیرون خانه جا نداشت

یک پا رکاب و همنفس سوگند بر زهرا نداشت

گر چه دلش از کودکی پر آتش و صد پاره بود

اما چه گویم زهر کین چه با گل زهرا نمود

گفت  بیا ای خواهرم طشتی بیاور در برم

پاره جگرها را ببین اینهاست نذر مادرم

با لخته های خون او من انس دارم ای خدا

از غصه تشییع او من بیقرارم ای خدا

عباس آن روح ادب با من نگفت آخر چه شد

با من نگفت از تیر کین تابوت با پیکر چه شد

من در تمام درد ها بسیار کردم شور و شین

اما دلم خوش بود دارم دلبری مثل حسین

این دل خوشی را عاقبت دست خدا از من گرفت

دارو ندارو هستییم را کربلا از من گرفت

بعد علی اکبر که شد صد پاره جسم اطهرش

دیدم به زیر سم اسب افتاده قاسم پیکرش

دیدم علمدار حسین مشکش تهی از آب شد

تا تیر بر چشمش نشست چشم فلک بی تاب شد

دیدم علم  افتاده و بشکسته پشت دلبرم

دیدم پس از سقا شده غارت تمامی حرم

دیدم سه شعبه تیر را اندر کمان حرمله

دیدم گلوی کودکی گشته نشان حرمله

من در وداع آخرین دادم به دست دلبرم

پیراهن کهنه که بود از دستباف مادرم

لبهای او خشکیده و پیشانی اش بشکسته بود

در قتلگاه دیدم عدو بر سینه اش بنشسته بود

دیدم اشاره می کند برگرد زینب در حرم

جان می دهی گر بنگری در پنجه ای موی سرم

من از حرم تا قتلگاه سعی و صفایی کرده ام

بعد از حسین در کربلا بالله خدایی کرده ام

شام غریبان دیده ام بازار کوفه دیده ام

از دیدن راس حسین برنیزه ها رنجید هام

آنچه مرا بی صبر کرد بزم شراب شام بود

آنجا که باشد مقتلم کنج خراب شام بود


تعداد بازديد : 161
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:43
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)

شمـع وجود فاطمـه سوسو گرفتـه است

شب با سکوت بُغض علی خو گرفته است

آتـش زده به جان علی با شرار آه

وقتی که از ولیّ خدا رو گرفته است

در دست ناتوان خودش بعد ماجرا

این بار چندم است كه جارو گرفته است

قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش

یکجـا بـرای غـربـت بـانو گـرفته است

حـتّی وجـود میخ و در و تـازیـانـه ها

عطر و گلاب از تن شب بو گرفته است

بـا ازدحـام مـوج مخـالف بیـا ببین

کشتیّ عمر فاطمه پهلو گرفته است

***

مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت

سـر در بغــل گـرفتــه و زانــو گـرفـته است


تعداد بازديد : 139
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:42
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)-مدح و شهادت


محمد بحر بی پایان رحمت گوهرش زهرا

علی فلک نجات آفرینش لنگرش زهرا

رسول الله می نازد که دارد دختری چون او

کتاب الله می نازد که باشد کوثرش زهرا

به معراج نبوت گر بگیری اوج می بینی

که گردون هاست در این راه و باشد محورش زهرا

خلایق راست قرآن داور و ، قرآن از آن بالد

که در تفسیر و در تعبیر باشد داورش زهرا

علی در غزوه ها یار محمد بود و می بودی

در امواج غم و اندوه تنها یاورش زهرا

همای قله قاف ولایت ، ملک هستی را

گرفته زیر پر زیرا بود بال و پرش زهرا

درست ام ابیها گر شود تفسیر می بینی

که هر پیغمبری بود از نخستین مادرش زهرا

سلام حق سلام انبیا بر شخص پیغمبر

سلام شخص پیغمبر به تنها دخترش زهرا

عبور ناقه اش چون روز محشر افتد از محشر

کند محشر به پا محشر که گردد محشرش زهرا

گریزد از قیامت تیره گی تا مرز تاریکی

چو گردد با خدایی نور خود روشنگرش زهرا

ولایت چیست بشنو آسمان کل خوبی ها

که با شد مهر و ماه و آفتاب و اخترش زهرا

محمد جان جان عالم است و هیچ می دانی ؟

که باشد جان شیرین در درون پیکرش زهرا

خدا در دیده ی ظاهر نمی گنجد اگر گنجد

به چشم خواجه لولاک باشد مظهرش زهرا

رسول الله را باشد دو قرآن ، صامت و ناطق

کتاب صامتش قرآن ، کتاب دیگرش زهرا

درود هر زن آزاده و هر مرد آزاده

بر آن بانو که باشد در ولایت رهبرش زهرا

ولایت همچو قرآن محمد جاودانی شد

به یمن همت دخت ولایت پرورش زهرا

محمد حی سرمد را بود پیغمبر خاتم

که در هر عصر و هر نسل است پیغام آورش زهرا

عبادت سنگرش زهرا نبوت محورش زهرا

ولایت همسرش زهرا امامت مصدرش زهرا

محمد شهر علم و در علی ابن ابیطالب

زهی شهری که باشد زینت بام درش زهرا

درخت سبز توحید و نبوت کیست ؟ پیغمبر

امامان شاخه ها و شیعیان برگ و برش زهرا

جز اینم ، گر بود ایمان نداردم بهره از ایمان

که دین ، هم اولش زهرا بود هم آخرش زهرا

بیا حج ولایت کن ، که این حج تا ابد باشد

صفا و مروه و سعی و منی و مشعرش زهرا

علی سنگر نشین جنگ ها بود و عجب دارم

که شد بعد از پیمبر حامی بی سنگرش زهرا

تک تنها کنار آستان خانه پشت در

خدا داند خدا داند چه آمد بر سرش زهرا

غلاف تیغ خصم دون زکار انداخت دستش را

بلی این بود پاداش جهاد اکبرش زهرا

برای یاری حیدر فشاری دید پشت در

که رفت از دست آنجا هم صدف هم گوهرش زهرا

دریغا کز جفای اهل دوزخ پایمال آمد

بهشت وحی و پرپر شد گل نیلو فرش زهرا

گل لبخند روید ز آفتاب حشر ای میثم

اگر بر خلق افتد سایه ای از چادرش زهرا


تعداد بازديد : 171
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:42
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

امام زمان(عج)-فاطمیه

دلهای ما لب تشنه‌ی باران نورت

چشم انتظار صبح زیبای ظهورت

می باری عطر روشنای صبح دم را

بر جاده های شب زده وقت عبورت

ما را ببر با خود به دیدار خداوند

از سمت سهله جمکران، از کوه طورت

آقا اگر هم قلب ما از جنس سنگ است

شاید شود نیمه شبی سنگ صبورت

هر روز بین کوچه های فاطمیه

لبریز ماتم می شود چشم غیورت

صاحب عزا با واهمه می خوانم امشب

مرثیه های مادرت را در حضورت

حس می کنی آن التهاب شعله ها را

لحظه به لحظه ، مو به مو ، صورت به صورت

هر روز قبر بی نشانی ندبه دارد

چشم انتظار صبح زیبای ظهورت


تعداد بازديد : 206
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:42
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)

دریا ست نبی و گوهرش فاطمه است

یکتاست علی و همسرش فاطمه است

با آنکه پناهه همه خلقست حسین

او هم به پناه مادرش فاطمه است

***

خدایا گنج با گنجینه ام سوخت

میان شعله ها آیینه ام سوخت

چنان مسمار در قلبم فرو رفت

که محسن گفت مادر سینه ام سوخت

***

غم طفلی فراموشم نرفته

که بارغصه از دوشم نرفته

گذشته سالها از کوچه اما

صدای سیلی از گوشم نرفته
تعداد بازديد : 157
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)

صنوبری که خمیده خدا نگهدارت

خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت

قرار بعدی ما ظهر روز عاشورا

کنار رأس بریده خدا نگهدارت


تعداد بازديد : 167
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)

خدا نصیب كسی همچو من بلا نكند

به داغ یار گرفتار و مبتلا نكند

به كنج خانه نشستن غریب و بی یاور

مصیبتی است كه صد مرحمش دوا نكند

كسی كه خار به چشم و بلا به جان دارد

به غیر مرگ برایش كسی دعا نكند

دلی شسكته و خانه نشینی مردی

برای خانه بی مادری خدا نكند

به یك كلام چو خواهم  غمت كنم تعریف

خوشی به زندگی ام بعد تو وفا نكند

دریغ و درد كه غیر از نوازش بابا

كسی تسلی زینب در این عزا نكند

بود شبیه تو عجل وفاتی ام بر لب...

مگر كه خالق من حاجتم روا نكند



تعداد بازديد : 120
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زهرا س

حضرت زهرا(س)

ز تربت گل او بوی سیب می آید

زقبرفاطمه بوی عجیب می آید

صدای هق هق یك ابر خسته و تنها

صدای بارش امن یجیب می آید

صدای كیست كه آهسته اشك می ریزد؟

صدای گریه مردی غریب می آید

علی است این كه رود بر مزار فاطمه اش

مریض عشق كنار طبیب می آید

عجیب نیست كه آتش بگیرد این دریا

كه بوی سوختن از یك حبیب می آید
تعداد بازديد : 131
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 177
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف