نخل‌ها نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره می‌گه فلک آت

نخل‌ها نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره می‌گه فلک آت

نخل‌ها نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره می‌گه فلک آت

نخل‌ها نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره می‌گه فلک آت

نخل‌ها نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره می‌گه فلک آت
نخل‌ها نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره می‌گه فلک آت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نخل‌ها نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره می‌گه فلک آت

نخل‌ها
نخلای کوفه می‌دونند علی چقدر ناله داره
شبا می‌بینند که می‌آد سر روی خاکا می‌زاره
می‌گه فلک آتیش زدی به عمر و حاصلِ علی
چرا گرفتی با لگد تو محرمِ دلی علی
* * *
اما یه چند نمی‌آد علی به چاه سر بزنه
با ناله‌های قلبّ خود صداش تو چاه پر بزنه
چرا نمی‌آد آقامون با نخلا درد دل کنه
از بی وفایی‌ها بگه دل ما رو خجل کنه
* * *
نمی‌دونم امشب چرا از تو کوفه صدا می‌آد
صدای سوز و ناله و گریه‌ی بچه‌ها می‌آد
هر بچه‌ای که­می‌بینی یه کاسه شیر تو دستشه
به مردم کوفه می‌گه این بی وفایی رسمشه
* * *
اما ز خونه‌ی علی هر چی بگم بازم کمه
کار دو چشمِ بچه‌هاش اشک و عزا و ماتمه
زینب و کلثوم و حسن اشک غریبی می‌بارند
حسین و عباس دوتایی رویِ دیوار سر می‌زارند
* * *
طیب و درمان می‌آرند خون سر و بند بیارند
تا دستمال و بر می‌داره از فرق سر خون می‌باره
طبیب نگاهی می‌کنه به زردیِ روی علی
خون‌های تازه می‌ریزه به کنج ابروی علی
* * *
نگاه به دستمال میکنه اشک طبیب جاری میشه
با گفتن طبابتش کارِ خونه زاری می‌شه
همه می‌گن بابا نرو بی تو دیگه تنها می‌شیم
بعد تو و مادرمون همنشین غم‌ها می‌شیم


تعداد بازديد : 285
چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت: 10:30
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف