ذكرُ عليٌ عباده نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده خونِ تو رها گشته به دستار رسيده شمشير چنا

ذكرُ عليٌ عباده نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده خونِ تو رها گشته به دستار رسيده شمشير چنا

ذكرُ عليٌ عباده نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده خونِ تو رها گشته به دستار رسيده شمشير چنا

ذكرُ عليٌ عباده نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده خونِ تو رها گشته به دستار رسيده شمشير چنا

ذكرُ عليٌ عباده نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده خونِ تو رها گشته به دستار رسيده شمشير چنا
ذكرُ عليٌ عباده نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده خونِ تو رها گشته به دستار رسيده شمشير چنا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ذكرُ عليٌ عباده نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده خونِ تو رها گشته به دستار رسيده شمشير چنا

   ذكرُ عليٌ عباده

نيكوست تو را هرچه كه از يار رسيده

خونِ تو رها گشته به دستار رسيده

 

شمشير چنان بر سر تو خورده كه انگار

در فرق تو دلداده با دلدار رسيده

 

خونين شده دستار ِ تو آنقدر كه فرقت

مانند اناري ست كه بسيار رسيده

 

نزديك چهل سال به اندازه ي كافي

هِي غُصه و غم از در و ديوار رسيده

 

گفتي در و ديوار و علي يادِ گُلش كرد

آن غنچه ي خوشبو كه به مسمار رسيده

 

نزديك چهل سال نديده ست گُلش را

پس وقت سحر نوبت ديدار رسيده

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 93
دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت: 21:19
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف