زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از

زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از

زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از

زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از

زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از
زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين حالا که نیست مادر من هست دخترت حتی حسین هم به فدای تو و سرت از

زبانحال حضرت زينب با اميرالمومنين

 

حالا که نیست مادر من هست دخترت

حتی حسین هم به فدای تو و سرت

از مسجد مدینه که خیری ندیده ای

یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت

دل شوره ام شبیه هراس مدینه است

رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت

آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟

خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت

من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی

گیسوی خویش پهن کنم در برابرت

چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند

آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت

چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد

چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت

خون از بدن کنار زدن عادت من است

آن روز خون سینه و حالا سحر سرت

 

علي اكبر لطيفيان

تعداد بازديد : 125
دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت: 19:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف