گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت

گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت

گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت

گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت

گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت
گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را حس می کنم بدون تو سختی راه را تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت

گم کرده ام به ظلمت شب نور ماه را

حس می کنم بدون تو سختی راه را

 

تا کی بناست از غم و داغ مُفارقت

هر صبح و شام سر بکشم جام آه را

 

این جمعه هم گذشت و ندیدم نگار خود

یعنی نشد که تکیه زنم تکیه گاه را

 

هر هفته ای که می گذرد آه می کشم

طی می کنم بدون تو هر سال و ماه را!

 

ای کعبه ای که خال سیاهت مطاف ماست

روزی نما که بوسه زنم قبله گاه را

 

آقا اگر چه نوکر خوبی نبوده ایم

از ما مکن دریغ تو نیمه نگاه را

 

آخر چگونه بی مدد مهربانیت

جبران کنیم این همه عمر تباه را

 

مقصود ما در این شب اَحیا فقط تویی

اِحیا نما تو این دل غرق گناه را

 

قرآن به سر بگیر و به زهرا قسم بده

پروردگار بنده ی بی سر پناه را

 

شاید به آبروی تو نام مادرت

بخشد خدا معاصی این روسیاه را

 

آقا بیا به فرق پُر از خون مرتضی

امشب درآر بنده ی در قعر چاه را


تعداد بازديد : 149
چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت: 18:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف