|
هرکس که رفت دیدن صحن وسرای تو
آتش گرفت سوخت وجودش برای تو
گنبد شکسته بودو ضریحی نمانده بود
افتاده بود پرچم وگلدسته های تو
یادم نمی رود صف زوار خسته را
تشنه گرسنه تابخورند از غذای تو
آن گوشه ای که پله به سرداب می رسد
پیچیده بود زمزمه ربنای تو
خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام
حتی پرنده پر نزند در هوای تو
حالا دوباره اشک مرا در می آورد
خاکی ترین حیاط،ولی باصفای تو
درلحظه های آخرخود میزدی صدا
جانم به لب رسید دگر مهدی ام بیا
ناله مزن دوباره چنین روضه پانکن
مهدی رسیده است پسرراصدانکن
خیلی عجیب ازجگرت آه می کشی
دیگربس است گریه مکن ناله هانکن
خونی که ریخت ازلب تو ارث مادریست
ازخون دل محاسن خود راحنانکن
یادسربریده نکن حال توبداست
این خانه رابه تشنگی ات کربلا نکن
جان پسربه لب شده بادیدن رخت
درپیش چشم او سراین زخم وانکن
بعدازتو روی شانه مهدیست بارتو
فکرغریب ماندن اصحاب رانکن
اینجااگربه بوی مدینه معطراست
بوی بقیع وچادر خاکی مادر است
تعداد بازديد : 103
شنبه 24 تیر 1391 ساعت: 18:28
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
این نظر توسط ابوالفضل بهرامی پور در تاریخ 1391/10/25 و 19:46 دقیقه ارسال شده است | |||
خسته نباشیدواقعا ممنون اززحمات شما
حیف اشعار مربوط به امام زمان....؟ |