يا حضرت رقيه سلام الله بهار رويش او را به صحن گلها خواند نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند شبي

يا حضرت رقيه سلام الله بهار رويش او را به صحن گلها خواند نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند شبي

يا حضرت رقيه سلام الله بهار رويش او را به صحن گلها خواند نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند شبي

يا حضرت رقيه سلام الله بهار رويش او را به صحن گلها خواند نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند شبي

يا حضرت رقيه سلام الله بهار رويش او را به صحن گلها خواند نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند شبي
يا حضرت رقيه سلام الله بهار رويش او را به صحن گلها خواند نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند شبي
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا حضرت رقيه سلام الله بهار رويش او را به صحن گلها خواند نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند شبي

يا حضرت رقيه سلام الله

بهار رويش او را به صحن گلها خواند

نسيم آمدنش را به گوش دريا خواند

 

شبي كه آمد و گل شد،سپيده ميباريد

فرشته بر قدم نو رسيده ميباريد

 

طلوع ِ طلعت او را بنفشه آذين بست

هزار دسته شقايق هزار نسرين بست

 

سحر ستاره ي گل را به باغها پاشيد

زمين غبار رهش را به آسمان بخشيد

 

هزار خرمن خوش رنگ خوشه ي خورشيد

هزار دامن گل از هزار ياس ِ سپيد

 

چه دلنشين و شگفت و چه ناز و زيبا گفت

شبي كه غنچه ي لب را گشود و بابا گفت

 

طراوتِ نفسش جان به باغبان ميداد

تبسمش به خداوند عشق جان ميداد

 

گرفت تنگ در آغوش و بوسه افشاندش

چو جانِ رفته ز تن روي سينه خواباندش

 

دوباره آتش شوقش ز دل زبانه گرفت

شكفت خنده ي ارباب و اين ترانه گرفت

 

بگو دوباره قرارم بگو بگو بابا

ستاره ي شبِ تارم بگو بگو بابا

 

چه عاشقانه به گوش سماء، ثريا گفت

دل از حسين ربود و دوباره بابا گفت

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 231
پنجشنبه 22 تیر 1391 ساعت: 19:31
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف