![]()
|
حضرت زینب (س) - اسارت
از این به بعد نام تو با نام زینب است
پیراهن تو پرچم اسلام زینب است
ای شاهد اسیری من ای غیور محض
قبل از غروب روز دهم ای حضور محض
از قوم ما زنی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود
در کوفه بود همینجا پرم شکست
نزدیک خانه پدریم سرم شکست
تا شهر شام رفتمو معجر نداشتم
تقصیر من چه بود برادر نداشتم
بعداز تو کار ما به کجاها کشیده شد
در حالت فرار موی ما کشیده شد
به روی دل غمو داغ تورا گذاشتم
به روی شانه خود کربلا گذاشتم
برای انکه مرا غصه تو پیر کند
روی تمام جوانیم پا گذاشتم
برای انکه بگویم هنوز فکر توام
ببین که پیرهنت را کجا گذاشتم
نشد اگر که تنت را کفن کنم اما
هنوز هم کفنت را سوا گذاشتم
ببین که خون گلوی تو رنگ موی من است
گمان مبر که به زلفم حنا گذاشتم
اگربناست ببینی مرا بیا گودال
که خویش را لب گودال جا گذاشتم
...........................
دیدم لگد از قفا زدن را
افتادن و دستوپا زدن را
سد نفس گلو شدن را
ان لحظه پشت و رو شدن را
تعداد بازديد : 543
سه شنبه 16 خرداد 1391 ساعت: 12:09
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)