حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا

حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا

حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا

حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا

حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا
حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند سرشک غربتش روان نوا

حبیب با حبیب خود، به خلوتی صفا کند

 

ندانم از چه بی گنه، عدو به او جفا کند

 

سرشک غربتش روان نوا زند زنای جان

 

نهان ز چشم دشمنان، بدوستان دعا کند

 

به پیکرش نشانه ها، یه سینه اش ترانه ها

 

که زیر تازیانه ها، رضا رضا رضا کند

 

به دست ها سلاسلش، زغصه سوخت حاصلش

 

چه می شود که قاتلش زفاطمه حیا کند

 

فتاده در ملالها، به عشق شور و حال ها

 

در آن سیاه چالها، خدا خدا خدا کند

 

فتاده دیگر از نوا، برو به دیدنش صبا

 

بپرس مرغ کشته را، کی از قفس رها کند؟

 

بخاک بی کس سرش،کسی نبود در برش

 

کجاست تا که دخترش، اقامه عزا کند

 

اثر نمانده از تنش، دلا برو به دیدنش

 

بگو عدو زگردنش، غلی که بسته واکند

 

به هر دلیست ماتمش، شکسته کوه را غمش

 

عجب مدار «میثمش»، قیامت ار بپا کند

 

غلامرضا سازگار
تعداد بازديد : 125
پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391 ساعت: 13:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف